خبرگزاری فارس: قادر طراوت پور عقیق به مناسبت میلاد امام زمان(عج) و فرا رسیدن نیمه شعبان شعری سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، قادر طراوتپور عقیق به مناسبت میلاد امام زمان(عج) و فرا رسیدن نیمه شعبان شعری سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این غزل به شرح زیر است:
به آستان بوسی حضرت بقیّه العشق (عج)
«ای نامده» .... با نام تو پا ...پا شدم از جا
«ای آمده» ... دنیا به امیدِ تو به دنیا
من آن دفِ دف دف دفِ افتادهام از کف
من آن نیِ بی هم دم افتادهام از نا
من من منِ بی من شده در من شده مجنون
من من منِ در تن به تنِ تن شده تنها
از هر چه به غیر از تو به شوق تو برائت
ای «صاحب» منظومه «دیوان توّلا» !
ای بغض فروخفته صبح جبل النور !
ای صیحه خونین شبِ مسجد الاقصا
افراشته قد شاخ نبات از تو در این شعر
گل کرده به «عطرَ حرم ستر» تو طوبا
حی حیِّ عَلَی المَی که تجلّای جلوس است
قد قامت این قوم به آن قامت زیبا
باد از تو به باد آمد و خاک از تو بلند است
آتش به تو آتش شد و دریا به تو دریا
از زلزله زلف تو بالا شده پایین
از سلسله زلف تو پایین شده بالا
خَم کردن ابروی تو باران شب و روز
واکردن پلک تو تکان خوردن دریا
در خلوت خاموش تو آرامش آهو
دنبال خرامیدن چشمان تو صحرا
چشم تو گشوده است گل از چهره ی باران !
«میم» تو گره خورده به معنای معمّا
از روز ازل دشت به پای تو نشسته
تا روز ابد کوه به پایِ تو سرِ پا
شیرازه شوق تو پُر از شور مُرَدّف
قاف قلمی ، پشت سرت شعر مُقفا
در زلف تو غوغای انا الحقِّ نسیم است؟
یا ناله نی پشت سرِ پای چلیپا ؟
از زمزمه ذکر تو جاری شده زمزم
در بلبله نام تو بلوا شده بلوا
حق حق زدن حلقه رندان قلندر
هو هو زدن چلّه نشینان مصلا
تلمیحی از آن رایحه در رایحه پنهان
تصویری از این آینه در آینه پیدا
هفتاد غزل خفته به یک گوشه چشمت
هفتاد «نعم» خفته به خاموشیِ یک «لا»
اندام تو محتاج به یک قدِّ قرینه است
باید که بسازد الفی تازه الفبا
«طاووس» به گِرد تو بگردد به گدایی
«سی مرغ» به پایِ تو بیفتد به تمنّا
پروانه آتشکده مِهر تو زرتشت
حیرت زده ناز تو حوران اهورا
در نیل نگون گشت به فرمان تو فرعون
از طور گذر کرد به دستور تو موسا
ای روح لغت نامه اسماء ! کجایی ؟
هر آیه قرآن شده هفتاد و دو معنا
ما غایب گم گشته خویشیم و تو حاضر
بر ما چه نرفته است در این غیبت کبرا
روی تو چه دل ها که نیاورده به غارت
یاد تو چه خواب از همه گان برده به یغما
وقتی به خیال سرکویِ تو میافتم
خون گریه کنم یا بنشینم به تماشا؟
این نامه پر از «سوته دلی» آمده ، واکن
در باغ گلِ سوختهای نامه ما را
در شور نوشتن به تو افتادهام از دست
در راه رسیدن به تو افتادهام از پا
جز خشت خرابات به بالین دلم نیست
آجر شده نان همه گان، آجَرَکَ الله