9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

عملیات فریب آمریکا در عراق و افغانستان

عملیات فریب آمریکا در عراق و افغانستان + تصاویر و فیلم های تکان دهنده از جنایات آمریکا

 فریب عبارت است از ارائه وارونه واقعیت برای دستیابی به برخی برتریها. فریب سیاسی از طریق داشتن روابط دیپلماتیک یا بین‌المللی و فریب نظامی از طریق عملکرد نیروهای نظامی حاصل می‌شود. اگر یکی از طرفین موقعیت تهاجمی بیشتری داشته باشد می‌تواند در عملیات فریب نیز موفق‌تر باشد. طرف آغازگر عملیات فریب می‌تواند در ماهیت مقابله نقش تعیین‌کننده‌ای ایفاء کند و به این ترتیب میزان کنترل او بر عملیات بیشتر خواهد بود. مزیت عمده برای طرف آغازگر، بهره‌برداری مناسب‌تر از زمان است. هرچند ممکن است مخاطب موردنظر بر پایه عناوین عملیات فریب طرف آغازگر، اقدامی به عمل نیاورد، اما باید زمانی را برای ارزیابی سناریوهای فریب و یا کسب اطلاعات دیگر، صرف کند که این امر به نفع طرف آغازگر است.

فریب (نظامی یا سیاسی) عبارت از دستکاری، تحریف، کتمان یا تزویر شواهد موجود که در دسترس طرف مقابل است. تاریخ نشان داده است که با تقویت دریافتها و باورهای کنونی دشمن، بهتر می‌توان عملیات فریب را اجرا کرد تا با متقاعد کردن او به تغییر افکارش. کارکنان عملیات روانی باید به دشمن تلقین کنند که راهی را که انتخاب کرده، بهترین گزینه ممکن است تا بدین ترتیب او را از اندیشیدن به طرحها و راههای جایگزین دیگر، باز دارند. اگر مردم دو گزینه پیش رو داشته باشند، گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که با دیدگاه کنونی آنها مطابقت دارد. اغلب مردم آنچه را که به آن می‌اندیشند، باور دارند. 

از دیدگاه روان‌شناسی، مردم شواهدی را می‌پذیرند که تصورات و عقاید از قبل شکل گرفته آنها را تأیید کنند. مردم عموماً به شواهد مطابق با دیدگاههایشان، بیش از حد لازم اهمیت می‌دهند و شواهد مغایر با این دیدگاهها را رد می‌کنند. کارکنان عملیات روانی باید تا حد امکان از تلقین برخی چیزها که مخاطبان آمادگی و استعداد باور آن ‌را ندارند، اجتناب کنند. 

طی بیش از یک دهه از حضور و اشغال غیرقانونی آمریکا در عراق و افغانستان صدها هزار نفر کشته و میلیون ها نفر زخمی، آواره و بی خانمان شدند. آمار ها از کشته شدن نزدیک به دو میلیون عراقی طی حمله و اشغال این کشور کشته و میلیون ها نفر دیگر آواره و زخمی شده اند. در افغانستان نیز اوضاع مشابهی برقرار است.

تروریسم که بهانه اول آمریکا برای لشکرکشی به خاورمیانه بود قوی تر از گذشته پابرجاست و انفجارهای شدید تروریستی همچنان قربانی می گیرد. شرایط به گونه ای رقم خورده است که پس از یک دهه حضور آمریکا، گویی تروریسم در منطقه جانی تازه گرفته و پا را از عراق و افغانستان فراتر گذاشته و دامان دیگر کشورهای منطقه را نیز گرفته است.

مداخله بشر دوستانه، جنگ علیه تروریسم و عناوین دیگری که در توجیه حملات نظامی آمریکا و متحدانش به کشورهای دیگر بکار می رود، با همراهی دستگاه رسانه ای این قدرت ها سعی در القای حس بشر دوستی و حرکت انسانی نظامیان آمریکا در کشورهای تحت اشغال را دارد. بخش هایی از پازل عملیات فریب افکار عمومی که در آن آمریکا با انتشار تصاویر احساسی و برانگیزنده، مخاطب را با خود همراه می کند. پازلی که قطعه دیگر آن که اغلب برای نادیده گرفتن شدن آن تلاش می شود، کشتار انسان ها و حتی حیوانات بی گناه و بی دفاع است. 
حمله به عراق و افغانستان با نام های عملیاتی چون آزادی پایدار و عدالت پایدار با هدف برقراری دموکراسی و ریشه کنی تروریسم، از اولین نمونه های عملیات فریب آمریکا در حمله به این دو کشور بوده است. پیشینه ایالات متحده در انجام عملیات فریب در تطهیر عملیات نظامی خود به جنگ ویتنام و جنگ های جهانی باز می گردد.
 

در این گزارش به "عملیات فریب آمریکا در عراق و افغانستان با انتشار تصاویر بشر دوستانه" پرداخته خواهد شد.

جنایات آمریکا در افغانستان

طی 11 سال اشغال افغانستان، صدها هزار نفر کشته و میلیون ها نفر نقص عضو شدند. در میان این جنایات، موارد متعدد تیراندازی به سوی غیرنظامیان، حمله به خانه های مردم و قتل عام خانواده های افغان و حملات متعدد به مراسم عروسی نیز به چشم می خورد که برخی از آن ها در ادامه ذکر شده است.

کشتار 17 غیرنظامی در خواب

در آخرین روزهای زمستان سال گذشته، چند نظامی آمریکایی با گشودن آتش بر روی ساکنان غیرنظامی یک روستا، 17 غیر نظامی را قتل عام کردند. این کشتار که یکی از بدترین کشتارهای رخ داده به دست نظامیان آمریکایی نام گرفته است، در نیمه های شب و زمانی که ساکنان روستا در خواب بودند انجام شد. 
 
17 غیر نظامی و زن کودک در خواب به دست نظامی مست آمریکایی به قتل رسیدند


در این جنایت جنگی، چند نظامی آمریکایی که به ادعای مقامات پنتاگون در حالت مستی بوده اند، با تیراندازی به خانه های مردم در روستای پنجوای در جنوب قندهار، 17 غیرنظامی کشته شدند. در بین افراد کشته شده در این حمله تعداد زیادی زن و کودک وجود دارند. هر چند فرماندهی ناتو در افغانستان پس از انتشار این خبر طبق روال معمول اقدام به عذرخواهی و ابراز تاسف نسبت به این جنایتی کرده، اما در بیانیه ناتو به تعداد قربانیان و یا چگونگی وقوع آن اشاره نشده است. ژنرال جان آلن فرمانده نیروهای آمریکا در افغانستان نیز پس از این حادثه همانند گذشته اعلام کرد کمیته تحقیق در مورد این جنایت تشکیل و به آن رسیدگی خواهد شد. 

 

در نهایت و با تشکیل دادگاه نظامی در آمریکا، عامل اصلی این جنایت تنها به 24 سال زندان محکوم شد و سایر همدستان وی به دلیل مشارکت به حبس های کوتاه تر محکوم شدند. اوباما نیز در واکنش به این قتل عام اعلام کرد که از شنیدن خبر این کشتار "شوکه" شده است!

 

عروسی هایی که عزا شد

مراسم عروسی در افغانستان بدلیل رسومات محلی هر ایالت، معمولا با تیراندازی هوایی به نشانه شادی همراه است. اشغالگران با وجود آگاهی از سنت های مردم افغانستان، تا کنون ده ها مراسم عروسی آن ها را به خاک و خون کشیده و آن را به عزا تبدیل کرده اند.

یکی از این جنایات در سال 2007 و در استان ننگرهار روی داد. بالگردهای نیروهای آمریکا با حمله به یک مراسم عروسی و به رگبار بستن حاضران در این مراسم، 47 نفر را به قتل رساندند.

 



تبدیل عروسی افغان ها با 47 کشته به عزا
 

عملیات فریب؛ همبازی شدن با کودکان

 در حالی که 39 نفر از کشته شده ها زن و کودک بودند، فرمانده نیروهای آمریکایی اعلام کرد به محل تجمع شبه نظامیان طالبان حمله شده و کشته شدگان همگی افراد مسلح و تروریست بوده اند.

جنایت دیگر در استان نورستان افغانستان روی داد. در این حمله جنگنده های آمریکایی با حمله به محل تجمع غیرنظامیان که برای برگزاری مراسم عروسی جمع شده بودند، ده ها زن و کودک و افراد سالخورده را به خاک و خون کشیدند. پس از این حمله فرمانده نیروهای آمریکایی از هدف قرار دادن طالبان خبر داد! بسیاری از افراد کشته شده با شنیدن هشدار حمله در جستجوی پناهگاه بودند که آگاهانه و از روی عمد هدف گلوله مستقیم قرار گرفتند.


 

 

 

سیاری از کشته شدگان درحال فرار برای پناه گرفتن هدف گلوله مستقیم قرار گرفته اند

 

این حملات در ایالت ننگرهار بارها تکرار شده و در یکی دیگر از حملات نیروی هوایی آمریکا به مراسم عروسی در ننگرهار، 22 نفر که بسیاری زن و دختر بودند کشته شدند که با توجه به بافت قبیله ای و طایفه ای افغانستان، این تعداد کشته به معنای عزادار کردن یک استان است.

به گزارش خبرنگار مشرق، جنایت دیگری در ولایت اروزگان و در سال 2002 روی داد. در این حمله هواپیمای ای‌سی ۱۳۰ آمریکایی، یک مجلس عروسی را مورد هدف قرارداد و باعث کشته شدن ۴۸ نفر و زخمی شدن ۱۱۷تن دیگر شد. ایالات متحده ادعا کرد که اول هواپیمای آنها از سوی نیروهای شبه نظامی مورد حمله قرار گرفته بود و آنها حمله متقابل انجام دادند. این در حالی بود که اکثر کشته شدگان این حمله نیز زن و کودک بودند.
 


عکس یادگاری نظامیان آمریکایی با جسد جوان افغان در فاجعه کشتار قندهار
 
در حملات هوایی عزیزآباد بیش از  ۹۰ غیرنظامی کشته شد. این حمله در ولایت هرات و روستای عزیزآباد رخ داد. تقریبا تمامی کشته‌شده‌گان این حمله زنان و کودکان بودند که پس از بررسی نهایی کشته‌شده‌گان ۶۰ کودک و ۱۵ زن گزارش شد. پس از این جنایت نیز پنتاگون هدف این حملات نابود کردن یکی از فرماندهان طالبان اعلام کرد.

 

 
 

 

 

سه نوزاد کشته شده در حملات عزیز آباد / عملیات فریب "کودک و سرباز"

ستفاده از سلاح های نامتعارف و نابودی نسل بعدی افغانستان

براساس تحقیقات صورت گرفته  که در کتاب "افغانستان پس از دموکراسی" نیز بخشی از آن منتشر شده، دکتر محمد داوود میرکی آثار استفاده از اورانیوم ضعیف شده را بر می شمرد.

پس از حمله آمریکا و بمباران شهرهای افغانستان، نقص های جدی در کودکان افغان پس از تولد نمایان شد. انواع مرگ های بدون علامت شناخته شده در افغانستان افزایش یافته و بدن های بسیاری از درون ذوب شده است. پرندگان بر روی درختان سوخته اند و موارد مشابه دیگری که تنها در صورت استنشاق اورانیوم ضعیف شده امکان پذیر است.
 


 

 

تحقیقات دکتر میرکی نشان می دهد که استفاده از این سلاح که بخشی از زباله های اتمی محسوب می شوند و هزینه نگهداری بالایی دارند، بدلیل خصوصیات فیزیکی از جمله چگالی آن، قابلیت نفوذ بالایی دارد. علاوه بر آتش سوزی، این ماده پس از گذشت یک ساعت از استنشاق آن، موجب تخریب ارگان های داخلی بدن شده و تاثیر مستقیم بر DNA قربانی می گذارد.


 

عملیات فریب پنتاگون تحت عنوان "کودک و سرباز" برای ترمیم وجهه نیروهای اشغالگر

در همین حال رسانه های همسو با آمریکا و متحدانش برای تلطیف فضای موجود نفرت از آمریکا و مخالفت با اشغال و لشگرکشی و ترمیم وجهه سراسر جنایت و خشونت نظامیان این کشور، تصاویری از برخورد انسانی آن ها با مردم را منتشر می کنند.


اهانت به قرآن کریم و 60 کشته

به گزارش مشرق، نظامیان آمریکایی با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاقی و دینی و عدم توجه به احساسات مردم مسلمان افغانستان تا کنون بارها اقدام به اهانت به مقدسات مسلمانان کرده اند. در آخرین مورد این اهانت، سوزاندن یکصد جلد قرآن در پایگاه بگرام بود که اعتراضات بسیاری را در پی داشت و درگیری هایی را در اطراف این پایگاه منجر شد. در این درگیری ها نظامیان آمریکایی و نیروهای امنیتی بیش از 60 افغان معترض به اهانت صورت گرفته را کشته و بسیاری دیگر را مجروح  و بازداشت کردند.

 



اعتراض مسلمانان افغانستان به اهانت نظامیان آمریکایی به قرآن کریم
 


جنایات آمریکا در عراق

جنگ عراق از جمله جنگ های پر تلفات آمریکا بود. تا سال 2007 و تنها طی 4 سال، تعداد کشته های عراقی از مرز یک میلیون نفر گذشت. و تا زمان خروج کامل نیروهای آمریکایی در سال 2011 به یک و دویست هزار نفر رسید. البته آمار ارائه شده از سوی مقامات و نهادهای آمریکایی بسیار کم تر از این تعداد است.

اورانیوم ضعیف شده این بار در عراق

در منطقهٔ غیرنظامی جنوب عراق، در «بزرگ‌راه مرگ»، تقریباً در 15 کیلومتری شمال مرز کویت، مجموعه‌ای از زره‌پوش‌ها، خودروهای شخصی و دیگر وسایل نقلیهٔ نظامی در بیابان خاک می‌خورند. این وسایل منبع پخش‌کنندهٔ انرژی هسته‌‌ای هستند.

در سال 1991، به‌هنگام عقب نشینی عراقی‌ها از کویت، آمریکا و متحدانش در جنگ خلیج فارس به‌کمک مواد منفجره‌ای که در آن اورانیوم ضعیف شده به‌کار رفته بود ـــ و این نخستین باری بود که چنین سلاح‌هایی در عرصهٔ جنگ به‌کار می‌رفت ـــ در پوستهٔ وسایط نقلیهٔ نظامی نفوذ کردند. اثرات مخرب این سلاح‌ها بزرگ‌راه مذکور را به‌نام «بزرگ‌راه مرگ» معروف ساخته است.

امروز، پس از تقریباً 22 سال که از به‌کارگیری این سلاح‌های بسیار مهلک می‌گذرد، و قرار بود نخستین جنگ خلیج فارس را به‌سرعت پایان بخشد، میدان جنگ به یک ویرانهٔ رادیوآکتیو مسموم‌کننده می‌ماند، در حالی که مهمات حاوی اورانیوم ضعیف شده یک راز باقی مانده است .

گرچه پنتاگون هشدارهای گوناگونی دربارهٔ اثرات وخیم اورانیوم ضعیف‌شده داده بود، پزشکان عراقی بر این باورند که اورانیوم ضعیف شده عامل افزایش قابل‌توجه سرطان، و به‌دنیا آمدن کودکان ناقص‌الخلقه در منطقه است. این مطلبی است که بسیاری از پژوهش‌های صورت‌گرفته در خارج از عراق و چندین سازمان خدمت‌کردگان نظامی صحت آن را تأیید کرده‌اند. آن‌ها حتی اورانیوم ضعیف شده را مشکوک به‌نقش داشتن در پیدایش یک بیماری ناشی از جنگ خلیج فارس می‌دانند، بیماری ناشناخته‌ای که صدها هزار نفر از خدمت‌کردگان جنگ را مبتلا ساخته است. اورانیوم ضعیف‌شده در دیگر مناطق جنگی نیز مسأله آفرین بوده است. کارشناسان سازمان ملل نقاطی را در بوسنی یافته‌اند که حاوی رادیوآکتیویتهٔ ناشی از به‌کارگیری اورانیوم ضعیف شده در بمباران‌های بوسنی توسط ناتو در سال 1995 است.

 


فیلمی از جنایات آمریکا در عراق

 

 

 

اعتراف انگلیس به استفاده از اورانیوم ضعیف شده در عراق

 

 

وزارت دفاع انگلیس اعلام کرد که نیروهای آمریکایی و انگلیس در جریان حمله سال 2003 به عراق از اورانیوم ضعیف‌شده استفاده کرده‌اندو "یلیام فاکس" وزیر دفاع انگلیس در پاسخی مکتوب به مجلس نمایندگان انگلیس نوشت: نیروهای انگلیسی حدود 1.9 تن از تجهیزات آغشته به اورانیوم ضعیف‌شده در جنگ عراق در سال 2003 استفاده کردنداعتراف انگلیس به استفاده از اورانیوم ضعیف‌شده در جنگ عراق در حالی منتشر می‌شود که وزارت‌خانه‌های علوم،‌بهداشت و محیط زیست عراق اعلام کردند که مردم نزدیک شهرهایی نظیر نجف،‌ بصره و فلوجه طی 5 سال گذشته آمار بالایی در ابتلا به سرطان و تولد نوزادهای ناقص‌الخلقه داشته‌اندبر اساس گزارش‌ها، بیش از 40 شهر عراق آلوده به تشعشع بالا است. استفاده از تسلیحات آغشته به اورانیوم ضعیف شده جدال‌های زیادی را به دلیل آثار بلند مدت آن بر سلامت انسان‌ها به دنبال داشته استبرخی گزارش‌ها حاکی از آن است که آمریکا و انگلیس در جریان حمله به عراق در سال 2003 بیش از 2 هزار تن از این تسلیحات استفاده کرده اند.


عوارض استفاده از اورانیوم ضعیف شده

در عراق نیز همانند افغانستان عروسی های بسیاری به عزا تبدیل شد و زنان و کودکان بی گناه و بی دفاع بسیاری در منازل خود مورد حمله، تجاوز و در نهایت قتل اشغالگران قرار گرفتند.

قتل عام عروسی در شهر مقرالذیب

در شب 19 مه 2004 یک بالگرد آمریکایی یک میهمانی عروسی در غرب عراق در شهر مقرالذیب را به رگبار بست و بیش از 40 نفر، از جمله 13 کودک را به قتل رسانید. از جمله کشته‌شدگان دو تن از نوازندگان مشهور عراقی بودند. پنتاگون بلافاصله در بیانیه‌ای مکتوب اعلام کرد: "گزارش‌های ما حاکی از آن است این اجتماع یک میهمانی عروسی نبوده و این افراد از نیروهای ضد ائتلاف بودند و در ابتدا آنان شروع به تیراندازی کردند و نیروهای آمریکایی نیز در پاسخ به آن‌ها تیراندازی کردند، تعداد زیادی از خودروهای آن‌ها را نابود کرده و تعدادی از آنان را نیز به قتل رسانیدند."

 

 

و همچنان عملیات فریب "کودک و سرباز" بدنبال هریک از این کشتارها ادامه پیدا کرده و در شبکه های اجتماعی نیز از سوی کاربران ناآگاه از جنایات و اهداف این تصاویر، منتشر می شود.

 

کشتار محمودیه

در تاریخ 12 مارس 2006، 5 تن از نظامیان آمریکایی به طور دسته جمعی به خانه‌ای روستایی در غرب شهر محمودیه حمله می‌کنند و نخست پدر، مادر و خواهر شش ساله "عبیر قاسم حمزه"، دختر 14 ساله عراقی، را به قتل می‌رسانند، به وی تجاوز می‌کنند و سپس او را به قتل می‌رسانند و خانه‌شان را به آتش می‌کشانند. سه تن از این نظامیان به تجاوز و قتل این دختر و کشتار خانواده‌اش اعتراف کردند. متهم اصلی، استیون گرین، به حبس ابد و دیگر متهمان نیز به چند سال حبس محکوم شدند.

 

عبیر قاسم حمزه الجنابی

 

کشتار حدیثه

در صبح روز 12 نوامبر سال 2005 در شهر حدیثه در غرب عراق نیروهای آمریکایی به شهروندان غیرمسلح عراقی در خانه‌هایشان حمله کردند و 24 تن از آن‌ها را به قتل رسانیدند. تمامی کشته‌شدگان غیرنظامی بودند. در میان کشته‌شدگان چند کودک و چند سالخورده نیز وجود داشت. به قربانیان از فاصله نزدیک و به دفعات شلیک شده بود. فعالان حقوق بشر این حادثه را بدترین مورد از قتل عمد شهروندان عراقی از سوی نیروهای عراقی از آغاز جنگ اعلام کردند.

براساس دادخواست صادره برای عامل این کشتار، حداکثر مجازات وی سه ماه حبس و تنزل درجه و کاهش حقوق خواهد بود.


 

عامل کشتار حدیثه عراق در کنار وکیل مدافعش


کشتار غیرنظامیان و حیوانات؛ سرگرمی نظامیان آمریکایی در عراق

 
تفریح نظامیان آمریکایی با منفجر کردن یک سگ در عراق


موارد ذکر شده تنها نمونه هایی از یک دهه جنایت آمریکا و متحدانش در عراق و افغانستان است و تا کنون نزدیک به 3 میلیون انسان در این دو کشور در حملات و عملیات هایی مشابه آنچه ذکر شد، کشته شده اند.
 



































 

 

منبع: سایت مشرق

آنچه دانستنش لازم است: مروری بر تاریخ سوریه از 1950 تا 2000 میلادی/قسمت هفتم و آخر
سالهای آخر حکمرانی و عمر حافظ اسد چگونه گذشت؟

گروه تاریخ رجانیوز: در قسمتهای قبلی این نوشتار (که ترجمه ای بود از کتاب «نبرد قدرت های بزرگ بر سر سوریه، ابعاد ژئوپولتیک بحران 2011» و به قلم دکتر جمال واکیم نوشته شده بود) تاریخ سوریه را از دهه 50 میلادی به بعد و خصوصا بعد از سر کار آمدن حافظ اسد بررسی کردیم. در این قسمت (که بخش آخر این ترجمه* است) تحلیل جریانات را تا زمان فوت حافظ اسد و روی کار آمدن بشار اسد می خوانیم:

 
روابط ترکیه و سوریه در دهه 90 میلادی و تأثیر آن بر سوریه
نخبگانی که بعد از تشکیل جمهوری ترکیه، بر آن حکومت می کردند می خواستند به اروپا ملحق شوند. ترکیه آتاتورکی، خودش را دولتی غربی و سکولار در محیطی اسلامی می دانست، همانطور که اسرائیل هم خودش را دولتی یهودی در محیطی اسلامی می شمرد. درباره روابط این دو، گفتنی است که در اسرائیل حدود 120 هزار یهودی ترکیه ای الاصل حضور دارند که یک لابی در آنجا تشکیل داده اند که روابط بین تل آویو و آنکارا را محکم می کند. ضمنا این 120 هزا نفر به عنوان یک اقلیت اجتماعی –قومی، نقش مؤثری در تعمیق روابط اقتصادی مابین ترکیه و اسرائیل ایفا می نمایند. [البته باید دقت کرد که اسرائیل، هویت واقعی ندارد و از مجموعه ای از همین «اقلیت» ها تشکیل شده که هر کدام بیش از آنکه خود را اسرائیلی بدانند، وابسته به کشور اصلی خود می دانند]
ترکیه از علائم نزدیک شدن ایران و سوریه که در دهه هشتاد میلادی [60 شمسی] آغاز شده بود، احساس نگرانی می کرد. چرا که این دو کشور هر دو در منطقه شرق آناتولی تأثیرگذاری بالایی داشتند و این می توانست موجب برهم خوردن وضع داخلی ترکیه از آن ناحیه شود. در مقابل، اسرائیل به ترکیه به چشم یک پشتوانه (که می توانست در مواجهه با اعراب به آن تکیه کند) می نگریست. اینها موجب شد که روابط ترکیه و اسرائیل دوره رشدی را شاهد باشد، اما به دلایل مختلفی این روابط در اواسط دهه هشتاد میلادی افول کرد. ولی در دهه نود میلادی و بعد از فروپاشی شوروی و خصوصا بعد از جریانات صلح خاورمیانه، مسیر برای بازسازی روابط تل آویو- آنکارا هموار شد. در آن زمان ترکیه سیاست موازنه بین اعراب و اسرائیل را در پیش گرفته بود و در همین راستا، به موازات عادی سازی روابط اسرئیل با برخی کشورهای عربی، ترکیه هم روابطش را با اسرائیل بهتر می کرد.
روابط اسرائیل و ترکیه رو بهبود می رفت و تا حدی پیشرفت کرد که در فوریه 1996 میلادی با یکدیگر معاهده ای امنیتی و نظامی به امضا رساندند. در آن زمان، شیمون پرز (نخست وزیر وقت اسرائیل) در زمینه داخلی اسرائیل، بعد از حملات استشهادی ای که گروه های اسلامگرا انجام داده بودند، با تنگنا مواجه بود، و این چیزی بود که طرح او برای صلح را با خطر مواجه نموده بود. 
 
 
 
[شیمون پرز]
 
پرز می فهمید که کمک سوریه و ایران به جنبش های مقاومت فلسطین موجب تشویق این حملات شده است. بنابر این، آن معاهده بین اسرائیل و ترکیه در اصل چیزی جز تلاش اسرائیلی ها برای محاصره ایران از یک طرف و محاصره سوریه از طرف دیگر نبود، خصوصا که ترکیه در جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی دارای نفوذ بود.
در همین راستا باید گفت که خلاصه ی اهداف اسرائیل این بود که ترکیه را ابزار این سیاست اسرائیل قرار دهد: فشار بر سوریه، انزوای ایران، عادی سازی روابط با همسایه های کشورهای عربی به منظور به حاشیه راندن اعراب و در انتها، ایجاد یک نظام همکاری امنیتی در منطقه و مقابله با نقش فزاینده ایران در منطقه.
همپیمانی اسرائیل و ترکیه تأثیر بزرگی در وضع سوریه و منافع این کشور داشت. حالا یک بار دیگر، سوریه خودش را در قید و بند می دید، چرا که حالا هم از جنوب [یعنی اسرائیل] و هم از شمال [یعنی از ترکیه ی هم پیمان اسرائیل] مورد تهدید بود. به عنوان مثال، درست بعد از امضای آن معاهده، دو هواپیمای اسرائیلی، با پرواز از پایگاه «شریف» ترکیه، بر روی شمال سوریه شروع به پروازهای شناسایی کردند.
 
 
 
[احمد نجدت سزر (رئیس جمهور اسبق ترکیه) در کنار آریل شارون]
 
سوریه نگرانی خود از نتایج این معاهده امنیتی را اعلام کرده و از ترکیه خواست در آن بازنگری کند. البته باید گفت در سال 1997 با به حکومت رسیدن نجم الدین اربکان [اسلامگرا] در ترکیه، وضع تغییر کرد چرا که عمل به این معاهده امنی با تعلیق در آمد.
 
روابط سوریه و روسیه در دهه 90
تلاش های خجولانه ی روسیه برای بازگشت به منطقه خاورمیانه، خصوصا بعد از سال 1994، فرصتی برای سوریه ایجاد کرد که بتواند مجددا به خودش مسلط شود. با تمام شدن جنگ سرد، حاکمان جدیدی در روسیه بر سر کار آمدند که به بسیاری از حقایق ژئوپولتیک مربوط به روسیه آگاه نبودند و از همین رو، بسیاری از روابطی که روسیه را با اروپا و با خاورمیانه مرتبط می کرد قربانی کردند. با این حال، چند واقعه، از آغاز سال 1992 به بعد باعث شد این حاکمان، در سیاست هایشان تجدید نظر کنند. روسیه امیدوار بود که کشورهای غربی از نظر اقتصادی و سیاسی حمایتش کنند، و این چیزی بود که محقق نشد، و همین موجب شد که روسیه در سیاست خارجی اش [که بعد از فروپاشی شوروی در پیش گرفته بود] تجدید نظر کند. بعد از فروپاشی شوروی، روسیه وارد یک دوره انتقالی پیچیده شد که موجب گردید بسیاری از مشکلاتش تشدید شود. در خلال مرحله اول انتقال [از اقتصاد کمونیستی] به اقتصاد بازار، روسیه به سمت غرب گرایش پیدا کرد چرا که غرب، منبع سرمایه و تکنولوژی پیشرفته و دارای خبرگی در شئون مدیریت بود و می توانست به روسیه در اصلاح اقتصادش کمک کند. اما کمی بعد معلوم شد روسیه روی خوب طرفی حساب نکرده است. همچنین عزم غرب برای توسعه به سمت شرق یعنی در مناطق اروپای شرقی که به صورت تاریخی از جمله مناطق نفوذ روسیه محسوب می شد، نخبگان روسی را بر آن داشت که نظرگاه ژئواستراتژیکشان را که پطر کبیر، 300 سال قبل تعیین کرده بود مجدا فعال کنند. 
بعد از فروپاشی شوروی، روسیه دید که آمریکا می خواهد نفوذش را بر کشورهای آسیای میانه (از طریق همپیمانی با اوزبکستان) و بر قفقاز (از طریق همپیمانی با گرجستان و جمهوری آذربایجان) گسترش دهد و ضمنا می دید که آمریکا در به هم خوردن استقرار در جمهوری چچن هم دخیل است و علاوه بر اینها سعی دارد اوکراین را هم از روسیه جدا نماید. این وقایع موجب نگرانی این روسیه از سیاست آمریکا درباره این کشور و درباره امنیت اش شد. و بدین ترتیب بود که حاکمان جدید روسی شروع کردند به قبولاندن [و به نوعی تحمیل] نظارتشان بر جمهوری های تازه استقلال یافته از شوروی. و چنین بود که بعد از سال 1993، روسها به سیاست سنتی شان در خاورمیانه برگشتند. 
در همین راستا، در سال 1993، روسیه به ایران تجهیزات هسته ای و سه زیردریایی فروخت، البته اینها غیر از ده ها هواپیمای جنگنده از نوع «سوخو 24» و لوازم یدکی و تانک و موشک های ضد هوایی و دیگر تجهیزات نظامی فروخته شده در این سال بود. دقیقا همین ماجرا برای سوریه هم تکرار شد و در همان سال 93، سوریه هم توانست به سلاح هایی به قیمت ده ها میلیار دلار از روسیه دست پیدا کند. حتی با وجود قرض های نظامی سنگینی که سوریه به روسیه داشت، باز هم فروختن سلاح به آن ادامه پیدا کرد. روابط بین روسیه و سوریه در سال 94 پیشرفتی قابل توجهی پیداکرد. در سال بعد هم پیروزی حزب کمونیست روسیه در انتخابات مجلس آن کشور موجب تحکیم سیاست «فعال سازی نقش روسیه در منطقه از طریق تحکیم روابط با سوریه» شد.
 
سیاست های خاورمیانه ای اروپا در دهه 90
به موازات تغییر در سیاست روسیه، دهه نود میلادی سالهای فعال شدن نقش فرانسه در خاورمیانه (خصوصا با رسیدن ژاک شیراک به رأس حکومت در سال 1995) هم بود. این  اتفاق موجب ایجاد تحولی در جهتگیری سیاست خارجی فرانسه شده و موجب شد فرانسه تلاش نماید در خاورمیانه نقشی مستقل از آمریکا ایفا کند، خصوصا که راستگراهای فرانسه کمتر از چپگراهای فرانسه از لابی صهیونیستی متأثر بودند. 
طبق گفته الیاس نجمة، سفیر اسبق سوریه در فرانسه، سوریه در نقش فرانسه در خاورمیانه، حمایتی برای نقش خودش در مواجهه با اسرائیل می دید خصوصا که فرانسه در اصل، رهبری سیاست اروپا در خاورمیانه را بر عهده داشت. از نظر سوریه، اروپای دهه نود می خواست نقشی مستقل و متوازن در منطقه بازی کند و از قطعنامه های شورای امنیت حمایت نماید و این چیزی بود که برای سوریه مثبت محسوب می شد.
 
 
[دیدار حافظ اسد و ژاک شیراک در پاریس]
 
سوریه معتقد بود که این نگاه جدید اروپا، برای این کشور مفید است، خصوصا که می شد بر اروپا به عنوان بدیلی برای مواجهه با هیمنه آمریکا بر منطقه حساب کرد، با علم به این نکته که اروپا با اسرائیل به عنوان یک دولت مثل دیگر دولت های خاورمیانه تعامل داشت، بر خلاف جهتگیری آمریکا که اسرائیل را قطب اصلی در منطقه محسوب می نمود.
البته چند مسئله بود که به صورت موانعی در مقابل این جهت گیری اروپا قرار داشت: اولینش، اختلافات بین خود کشورهای اروپایی و دومینش، مخالفت آمریکا با نقش مستقل اروپایی ها در خاورمیانه؛ خصوصا که می دانیم اختلافات اروپایی ها یکی از اصلی ترین موانع پیشرفت سیاست اروپایی واضحی درباره خاورمیانه و اتخاذ موضع واحد در باره آمریکا و مقابله با هیمنه آمریکا بر خاورمیانه بود. هچنین، وابستگی سنتی بریتانیا به آمریکا، مانعی بود در برابر پیشرفت سیاست خارجی واحد اروپا، گرچه این مطلب تنها دلیل یا دلیل اصلی این موضوع نبود.
 
کنار گذاشتن رفعت اسد و بالا آمدن عبدالحلیم خدام
اواخر سال 1983، و در حالی که حافظ اسد در آستانه به دست آوردن پیروزی سیاسی بزرگی بر آمریکایی ها در لبنان بود، با یک سکته قلبی مواجه شد. این سکته موجب شد که با حالت بی هوشی، در بیمارستان بستری شود. در این زمان، رفعت اسد، برادر کوچکتر حافظ اسد که یک سال پیش از این نقش مهمی در سرکوب مخالفین اخوان المسلمینی نظام ایفا کرده بود، در نتیجه آن واقعه به مرد شماره دو نظام سوریه تبدیل شده بود.
 
 
 
[رفعت اسد در کنار برادرش حافظ اسد]
 
نظام حافظ اسد بر روی ایجاد توازن بین چند مرکز قدرت داخل نظام بنا شده بود، از همین جهت، بعد از سکته حافظ اسد، رفعت اسد ترسید که نفوذش را از دست بدهد و لذا معتقد شد که باید سریعا زمام امور را در دست بگیرد. در همین راستا، واحدهایی از گردان های «دفاع» که تحت فرماندهی اش بود را پیرامون دمشق مستقر کرد تا بدین ترتیب از هر هجومی به قدرت در صورت فوت احتمالی برادرش جلوگیری کند. ولی عهد وقت عربستان، امیر عبدالله بن عبدالعزیز [پادشاه فعلی عربستان] از او در این تلاشش حمایت می کرد. ولی تقدیر چنین بود که حافظ اسد به سلامت از بستر بیماری برخیزد تا موقع بیرون آمدن از بیمارستان ببیند که امور، در حال تهدید کردن نظام است. از همین رو سعی کرد تا تلاش های برادرش را از طریق روشهای زیرکانه همیشگی اش به  سقوط بکشاند: در ابتدا او را به حاشیه راند و این کار را ادامه داد تا جایی که رفعت اسد مجبور شد سوریه را ترک کند. این مسئله موجب شد ستاره بخت عبدالحلیم خدّام در آسمان سیاست سوریه بالا بگیرد و او تبدیل به مرد شماره دو نظام شود. عبدالحلیم خدام هم سعی کرد از طریق همپیمان شدن با رئیس وقت ستاد مشترک ارتش یعنی حکمت الشهابی، موقعیت خود را مستحکم نماید. بدین ترتیب، سیاست «توازن»ی که حافظ اسد به آن اتکا داشت دچار تَرَک شد و لازم بود ترمیم شود. 
 
 
 
[از راست: عبدالحلیم خدام (وزیر خارجه وقت سوریه)، رونالد ریگان (رئیس جمهور وقت آمریکا) و سعود الفیصل (وزیر خارجه وقت عربستان)]
 
ناجی جمیل، شخص موجّه دیر الزور، یکی از استوانه های نظام بود. با این حال وی نقش مطلوبی در مواجهه با اخوان المسلمین سوریه ایفا نکرد چرا که منطقه ی او، به سبب حمایت صدام ، از شورش اخوان المسلمین حمایت می کرد. معروف است که اهالی دیر الزور، پسرعموهای اهالی قبایل مرکز عراق بودند که ستون نظام صدام حسین محسوب می شدند. بنابراین باید حافظ اسد در نظامش به جای آنها، از یک سری حاشیه نشین سنی دیگر استفاده می کرد. و همین مسئله ای بود که موجب شد حافظ اسد منافع بیشتری را به عشایر درعا و حوران اختصاص دهد. و این چیزی است که سعود شخصیت های اهل حوران را توضیح می دهد که از مهمترشان وزیر خارجه سابق و معاون اول فعلی رئیس جمهور یعنی فاروق الشرع، نخست وزیر سابق محبود الزعبی، معاون اول دبیرکل حزب بعث سوریه سلیمان قداح و ژنرال رستم غزالة و دیگران هستند.
این تحولات در سوریه همزمان شد با تلاش برای حل و فصل امور لبنان بر مبنای تقسیم نفوذ در آن بین سوریه و عربستان و آمریکا. شیعیان در این بین نصیب سوریه شدند در حالیکه مسیحی ها هم به صورت سنتی با آمریکایی ها بودند. سهم عربستان هم سنی های لبنان بودند که خود را برای یک رهبری جدید یعنی رهبری رفیق حریری آمده می کردند. می دانیم که عرصه اهل سنت در لبنان بین رهبران مختلفی تقسیم شده بود، از همین رو عبدالحلیم خدام (که مسئول رابطه سوریه و عربستان سعودی بود) زمینه لازم را برای آمدن رفیق حریری آماده کرد. 
در سال 1985 حزب سوسیالیست ترقی خواه [درزی] و جنبش امل [شیعی] جنبش «مرابطون» را که قوی ترین جنبش در بیروت بود شکست دادند. و تنها چند ماه بعد، یک مسئول حزب سوسیالیست ترقی خواه مسئولیت ترور شیخ صبحی صالح در محله «ساقیة جنزیر» را به عهده گرفت. قوات اللبنانیة [حزب مسیحی تندرو راستگرا] هم که روابط قوی ای با رفیق حریری برقرار کرده بود، نخست وزیر سابق لبنان رشید کرامی را در بهار سال 1987 ترور کرد و بدین ترتیب، شخصیتی قوی از جلوی راه رفیق حریری برداشته شد. و در نهایت، معادله ی سوریه-عربستان- آمریکا، به پیان طائف[1] در سال 1989 منجر شد. 
بعد از این ماجرایی رخ داد که نهایتا نبیه بری شیعه رئیس مجلس شد، رفیق حریری سنی مذهب به نخست وزیری رسید، میشل عون از لبنان تبعید شده و سمیر جعجع هم به زندان افتاد.
 
 
[نبیه بری در کنار رفیق حریری]
 
تقدیر چنین بود که عبدالحلیم خدام از دوستی اش با رفیق حریری استفاده کند تا بدین ترتیب نفوذش را در خود سوریه افزایش دهد. وقتی روابط بین عبدالحلیم خدام و حکمت شهابی و سرلشگر غازی کنعان (مسئول اطلاعات سوریه در لبنان) با رفیق حریری و گروهش با هم جمع شد، موجب شد که بتوانند به همراه هم، هم بر لبنان تسلط پیدا کنند و هم نفوذشان را در سوریه افزایش دهند.
به مرور زمان، رفیق حریری تمام عرصه سنی های لبنان را (با کنار زدن همه رهبران سنی دیگر یا با تضعیفشان) در دست خودش گرفت. در همین زمان مثلث عبدالحلیم خدام- حکمت شهابی- غازی کنعان هم نفوذ خود در سوریه را تقویت می کردند و این مطلبی بود که رفته رفته داشت آن توازنی که حافظ اسد بر برقراری اش بین مراکز قدرت در سوریه تأکید داشت، تهدید می کرد.
 
سالهای آخر زندگی حافظ اسد
در چنین اوضاعی، در دهم ژوئن 2000 [21 خرداد 1379] بعد از یک دور طولانی درگیری با بیماری، فوت کرد. به نظر می رسید این بیماری، در دوره آخر زندگی اش، بر روی تسلط وی بر جزئیات بسیاری از توازنات قدرت اثر گذاشته بود و همین، به مثلث خدام-شهابی-کنعان اجازه داده بود که از بسیاری از مرزهای مرسوم گذر بکنند.
 
 
 
[حافظ اسد در سال های آخر عمر]
 
حافظ اسد مدتی قبل از فوتش دریافته بود، وضع در لبنان، بعد از آنکه حریری با کنار زدن دیگران به تنهایی عرصه ی سنی های لبنان را در دست گرفته، به حد خطرناکی رسیده است و در نتیجه ی این امر، متوجه خطر این اوضاع بر روی توازنات بین مراکز قدرت در سوریه هم شد. این توازناتِ برقرار شده بین مناطق مختلف سوریه و عشایر مختلف و طوایف گوناگون آن، سیستمی بود که حافظ اسد آن را ایجاد کرده و کاملا به آن تکیه داشت. به همین جهت، حافظ اسد می فهمید که استمرار نظام و ثبات سوریه به وجود شخصی وابسته است که بتواند این تناقضات را با داشتن اطلاعات از جزئیات آنها، با توانمندی بالایی مدیریت کند. از همین رو شروع کرد به آماده کردن پسر بزرگش «باسل اسد» برای جانشینی خودش.
 
 
 
[باسل اسد]
 
 از همین رو از آغاز دهه نود شروع کرد به سپرن برخی موضوعات اصلی حکومت به باسل. اما باسل اسد در سال 1994 در تصادف اتومبیل کشته شد، از همین رو لازم بود که حافظ اسد، پسر بعدی اش یعنی بشار را به سرعت برای جاشنشینی خودش آماده کند.
در ضمن، چون حافظ اسد می فهمید که نفوذ رفیق حریری و عربستان تا چه حد در لبنان گسترش یافته است، که این امر به نوبه خود توازنات را در سوریه تهدید می کرد، تلاش کرد که رفیق حریری را از نخست وزیری کنار بزند و در ضمن از رئیس جمهور شدن یک شخص مطمئن در لبنان حمایت نمود و این شخص کسی نبود جز فرمانده ارتش لبنان، امیل لحود.
 
 
 
[امیل لحود]
 
در بهار سال 2000، دو سال از انتخاب امیل لحود به ریاست جمهوری لبنان می گذشت. لحود از همان زمان به حکومت رسیدن، با کنار گذاشتن حریری، سلیم الحص را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرده بود و دست به اصلاحات سیاسی و اقتصادی زده بود. اما گفته شده که طرح های اصلاحی او با موانعی که سرلشگر غازی کنعان (که دارای روابط صمیمانه با رفیق حریری بود) بر سر راه آنها ایجاد می کرد مواجه شده بود. طبق چیزهایی که بعدا آشکار شد، ظاهرا غازی کنعان مایل بوده که بعد از حافظ اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه انتخاب شود. و همین غازی کنعان بود که تلاش کرد قانون انتخاباتی در لبنان تصویب شود که منافع رفیق حریری را تأمین کند و همین شخص بود که انتخابات سال 2000 مجلس لبنان را با هماهنگی مدیر اداره امنیت داخلی وقت لبنان سرلشگر جمیل سید برگزار نمود، که نتیجه آن پیروزی بسیار بزرگی برای رفیق حریری و همپیمانانش بود و شکستی بسیار سنگین برای رقبای حریری خصوصا نخست وزیر سابق سلیم الحص که اولین نخست وزیری در تاریخ لبنان بود که کرسی اش در مجلس را از دست می داد و برای مجلس انتخاب نمی شد.
 
 
 
[غازی کنعان در کنار رفیق حریری]
 
بدین ترتیب به نظر می رسید که یک کودتا علیه بشار اسد (که در جولای 2000 و یک ماه بعد از وفات پدرش، رئیس جمهور سوریه شده بود) در حال زمینه چینی است و از عرصه لبنان کلید خورده است. چند عامل موجب شده بود که بشار اسد بتواند از گردنه عبدالحلیم خدام بگذرد و به قدرت برسد، که مهم ترینشان، حمایت «خانواده» اسد و ارتش سوریه از او بود و هم چنین نظارت وزیر دفاع، مصطفی طلّاس بر روند انتقال قدرت. و این آخرین مأموریتی بود که دوست قدیمی حافظ اسد پیش از بازنشستگی اش به انجام رساند.
حالا نوبت بشار اسد بود تا با مشکلات در سطح کشوری، منطقه ای و بین المللی دست و پنجه نرم کند.
 
پایان
 
پی نوشت:
1-پیمان طائف: این پیمان که باعث خاتمه یافتن جنگ های دامنه دار و طولانی داخلی در لبنان شد، با حضور تقریبا همه طرف های درگیر لبنانی، در شهر طائف عربستان امضا گردید. طبق مفاد این پیمان، چارچوبی برای تقسیم قدرت بین طوائف مختلف لبنان در نظر گرفته شد و قرار شد رئیس جمهور و فرمانده ارتش از مسیحیان مارونی باشند، نخست وزیر از اهل سنت و رئیس مجلس از شیعیان.
 
*مترجم: وحید خضاب
 
 
مطالب مرتبط:

دستیابی ایران به توان منهدم کردن GPSها

 فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) گفت: اخطارهای بیشماری حتی به هواپیماهای آواکس آمریکایی که در فضای عراق و حاشیه‌های آزاد خلیج فارس پرواز می‌کردند، داده‌ایم.

امیر فرزاد اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) در گفتگو با  فارس، در خصوص مقابله پدافند هوایی با هواپیماهای جاسوسی در جنگ الکترونیک گفت: ما در 10 سال اخیر اخطارهای بیشماری حتی به هواپیماهای آواکس آمریکایی که در فضای عراق و حاشیه‌های آزاد خلیج فارس پرواز می‌کردند، داده‌ایم.
 
وی افزود: پرواز این هواپیمای آواکس با آن همه پیچیدگی بعضا از قوانین بین‌المللی و صنعت هواپیمایی تخطی می‌کرد و اگر نزدیک می‌شد ما بلافاصله به آن اخطار می‌دادیم.
 
 
 
* دستیابی به توان منهدم کردن GPSها
 
اسماعیلی ادامه داد: سامانه‌های پیچیده‌ای بر روی آواکس‌ها نصب است اما اگر قرار باشد یک هواپیمای جنگ الکترونیک مثل هواپیمای E3C، جنگ الکترونیک عظیمی در همه طیف‌ها انجام دهد، نمی‌تواند موفق باشد چون خودش هم باید پرواز کند و رادارش در طیفی روشن باشد، پس طبیعتا اگر در همه طیف‌ها هم بخواهد جنگ الکترونیک انجام بدهد محکوم به افتادن است و اگر بخواهند سامانه GPS را از کار بیاندازند و از ماهواره استفاده نکند طبیعتا خودش هم محکوم به گمراه شدن است.
 
 
فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا(ص) با بیان اینکه ما در برابر جنگ الکترونیک دشمن هم از سیستم استفاده می‌کنیم و هم از خنثی‌سازی، اظهار داشت: ما امروز GPS Jammer هایی داریم که خیلی راحت می‌تواند سامانه‌های GPS را منهدم کنند.
 
 
 
* رهگیری هواپیمای رادارگریز و سرنشین‌دار آمریکایی در آبهای جنوب
 
اسماعیلی با اشاره به توان بالای این قرارگاه در تامین امنیت فضای کشور و مقابله با هواپیماهای جاسوسی دشمن، به کشف هواپیماهای جاسوسی آمریکا توسط قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) در رزمایش ولایت نیروی دریایی ارتش در سال 89 اشاره کرد و گفت: دو فروند هواپیمای جاسوسی سرنشین‌دار آمریکایی که کاملا رادارگریز هستند، قصد نزدیکی به مرزهای ایران را داشتند که در 12 مایلی مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران به هر 2 هواپیما در موقعیت و نقطه‌ای که بودند، توسط رادار جاسک، چابهار و بندرعباس اخطار هوایی داده می‌شود و آنها بلافاصله منطقه را ترک می‌کنند.
 
اسماعیلی با بیان اینکه این هواپیماها توسط سامانه‌های راداری غیرقابل کشف هستند و پیچیدگی خاصی دارند، تصریح کرد: این هواپیماها حتی از لحظه پرواز از باند فرودگاه یا عرشه ناو به هیچ عنوان تماس رادیویی ندارند و در سکوت رادیویی حرکت می‌کنند که کشف نشوند.
 
فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا(ص) ادامه داد: اینها هواپیماهای جاسوسی هستند که به مرزهای یک کشور نزدیک می‌شوند و بعضا اگر سامانه‌های دفاعی آن کشور آگاه و هوشیار نباشند ممکن است ورود کنند و فضا را شکسته و اطلاعاتی که می‌خواهند را کسب کنند.
 
وی تاکید کرد: ما به کمک سامانه‌های راداری و شنود الکترونیکی توامان یعنی سیستم اکتیو و پسیو، تا به حال اجازه چنین کاری را نداده‌ایم.
 
اسماعیلی ادامه داد: در مواقعی مانند راهپیمایی روز قدس نیز پدافند هوایی با توان بیشتری فعالیت داشته و ممکن است اخطاری به هواپیماها بدهیم.
 
 
فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) همچنین با اشاره به نقش قرارگاه در تامین امنیت اجلاس عدم تعهد در تهران گفت: در بحث برگزاری اجلاس سران غیر متعهد فضای بسیار آرامی در تهران داشتیم اما اینگونه نبود که دشمنان چنگ و دندانشان را تیز نکرده بودند و یا قصد جاسوسی و خبرگیری نداشتند.
 
وی تاکید کرد: همانگونه که در بحث زمین، نیروی انتظامی یک امنیت خیلی خوبی برقرار کرد، در بحث هوا و فضا هم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از قرارگاه پدافند هوایی و تحت کنترل و عملیاتی قرار دادن سامانه‌های پدافند هوایی بالغ بر 50 مورد اخطار هوایی داشتیم، اخطار به هواپیماهایی که قصد نزدیک شدن به مرزهای هوایی ما از سمت جنوب، شرق و غرب کشور را داشتند. از این مدل اخطارهای هوایی در تمام شرایط داریم.
 
 
 
* اخطار به هواپیماهای متجاوز با موشک و هواپیماهای اسکرمبل
 
اسماعیلی تصریح کرد: این حق مسلم هر کشوری است که اگر هواپیمایی بدون مجوز به مرزهای هوایی‌اش نزدیک شود به آن اخطار دهد و این اخطار بدون پشتوانه هم نیست. اخطار با اقدام تاکتیکی متعاقب آن است. آنها وقتی مشاهده می‌کنند که اخطار هوایی داده می‌شود و بعد 3، 4 سامانه موشکی ما روشن می‌شود و بعد هواپیماهای اسکرمبل نیروی هوایی ما به پرواز در می‌آیند، حساب کار دستشان می‌آید.
 
 
 
* به دام انداختن RQ170 طی 5 مرحله
 
وی همچنین با اشاره به گرفتار شدن پهپاد جاسوسی آمریکا که از مرزهای شرقی جمهوری اسلامی قصد وارد شدن به کشورمان داشت، گفت: این هواپیمای RQ170 یکی از پیشرفته‌ترین نمونه تکنولوژی کشور آمریکا است که همه حیثیت‌شان را روی آن گذاشته بودند. حال چگونه این هواپیما گرفتار شد؟ هواپیمایی که سطح لبه تکنولوژی یک کشور صاحب تکنولوژی است و از چندین طریق هدایت و کنترل می‌شود هم از طریق ماهواره هم از طریق ایستگاه زمینی و هم از طریق هدایت از خود کنترل، چطور می شود این 3 هدایت به هم می‌ریزد؟ این هواپیما حتی قابلیت خود انفجاری داشته، چطور می‌شود این مرحله هم اتفاق نمی‌افتد و در مرحله پنجم به سلامت روی زمین می‌نشیند. این یکی از ابتکارات و قدرت‌های جمهوری اسلامی ایران است.

کد خبر:139915 -

آرزوی عربستان برای حمله آمریکا به ایران

در یکی از گزارش‌های مطالعات رژیم صهیونیستی که دیروز منتشر شده، آمده است که درگیری کنونی بین دولت سوریه و نیروهای مخالف سیاسی و نظامی در سوریه با سرعت زیادی به سمت یک درگیری منطقهای پیش می‌رود ونشانه آن هم دخالت بین‌المللی در حمایت از این طرف یا آن طرف است و عربستان سعودی یکی از قویترین حامیان مخالفان سوری است.

به گزارش شبکه العالم، عربستان سعودی از زمان آغاز حوادث سوریه به سرنگونی بشار اسد رئیس جمهوری سوری دل بسته است که انگیزه‌های موضع ضد سوری عربستان نیز به یک سری عوامل سیاسی و شخصی و طائفه‌ای باز می‌گردد.
 
در این مطالعات آمده است: یکی از علل حمایت عربستان از مخالفان نظام سوریه این است که ریاض در تضعیف و سرنگون کردن بشار اسد فرصتی طلایی برای تضعیف ایران در منطقه خاورمیانه می‌بیند و می‌توان گفت که تلاش‌های عربستان برای بسیج جامعه بین‌المللی و منطقه علیه بشار اسد بخشی از رقابت منطقه‌ای بزرگ بین کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و ایران است.
 
در بخش دیگری از این مطالعات رژیم صهیونیستی آمده است: عربستان از همان آغاز میانه خوشی با اصلاح بهار عربی و انقلاب‌های آن نداشت زیرا بیم آن داشت که دامن کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و خودش را بگیرد و از همین رو به بحرین کمک نظامی کرد تا اعتراضات را سرکوب کند و تا حد زیادی برای متوقف کردن اعتراضات در اردن به این کشور کمک کرد.
 
در ادامه گزارش آمده است: موضع کشورهای عرب خلیج فارس علنی یا غیرعلنی در حمایت از مخالفان نظام سوریه بوده است اما قطر در این میان به صورت علنی به مخالفان نظام سوریه حمایت کرده است و حتی صندوقی را به ارزش یکصد میلیون دلار برای کمک تسلیحاتی به مخالفان تاسیس کرده است.
 
در این مطالعات که گروهی از محققان دانشکده امنیت ملی رژیم صهیونیستی تهیه کرده‌اند، همچنین آمده است: اگر جنگ در سطح نظام سوریه و مخالفان مسلح در سوریه مهار نشود این احتمال بسیار وارد است که درگیری داخلی در این کشور به سمت درگیری منطقه‌ای پیش برود؛ امری که عربستان از همان آغاز بهار عربی در تلاش برای مهار آن است زیرا این امر عربستان را با یک معضل بسیار دشوار قرار می دهد یعنی یا به دل بستن به سرنگونی بشار اسد و خطرات بروز درگیری منطقه ای ادامه دهد یا به روند مذاکره با ایران برای بستن قراردادی با آن متوسل شود.
 
این مطالعات افزود: ایران و عربستان به عنوان دو کشور رقیب اصلی در سطح منطقه ای در واقع برای باز بودن کانال های تماس و گذر از اختلافات تلاش می کنند زیرا می دانند که باید درباره سوریه تفاهم کنند.
 
در این مطالعات آمده است: موضوع ثبات منطقه ای نگرانی اصلی سعودیها است؛ بویژه اگر تاثیر روز افزون بحران سوریه را بر همپیمان اصلی آنها یعنی اردن مشاهد کنیم زیرا این کشور دچار بحران اقتصادی دشواری است ومجبور است که دهها هزار پناهنده سوری را درخود جای دهد و با گذشت هر روز شدت بحران در اردن افزایش می یابد.
 
این مطالعات افزود: هراندازه که جنگ خونین تر شود؛ دستیابی به راه حل سیاسی دشوارتر می شود؛ امری که خطر بزرگی برای عربستان و ایران به شمار می رود اما با این حال، معامله ایران و عربستان درباره سوریه در حال حاضر بسیار دور به نظر می رسد.
 
در بخش پایانی این مطالعات آمده است: حمله نظامی به ایران برای سعودی‌ها بسیار مهمتر از درگیری جاری در داخل سوریه است و با توجه به اینکه تهران و ریاض به معامله ای درباره سوریه نرسیده‌اند، در راستای تشدید درگیری کار خواهند کرد و این برغم وجود فرصت برای آشتی بین آنها است.

هشدار وزیر خارجه امارات به افزایش نفوذ جریان اخوان المسلمین/ سوریه آرام شد؛ اختلاف کشورهای خلیج فارس و مصر رو آمد

تثبیت شرایط در سوریه و موفقیت‌های چشمگیر ارتش این کشور در غلبه بر جریان نظامی معارض در شهرهای مرزی سوریه، موجب شده است تا واقعیات غیرقابل چشم پوشی آرایش سیاسی جدید در منقطه بیش از پیش نمایان شود. واقعیاتی که تاکنون و پشت پرده بحران سوریه مجال بروز پیدا نکرده بوده است و اکنون و با فروکش کردن این بحران به نوعی خود را نشان می‌دهد. شاید بتوان جدیدترین نشانه‌های این موضوع را در حمله وزیر امور خارجه امارات به جریان اخوان‌المسلمین، پیروز انتخابات مصر جستجو کرد.

 به گزارش رجانیوز، عبدالله بن زاید آل نهیان وزیر امور خارجه امارات در کنفرانس مشترک با وزیر خارجه اوکراین، از  کشورهای‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس خواست تا جلوی تلاش‌های گروه اخوان المسلمین برای توطئه علیه حکومت‌های منطقه را بگیرند.

 وی گفت: «اخوان المسلمین در اندیشه خود به دولت ملی و حاکمیت ملی ایمان ندارد، به همین دلیل بعید نیست که تشکیلات بین المللی اخوان المسلمین برای نفوذ در کشور‌ها و نقض حاکمیت و قوانین آن‌ها اقدام کند.»

 این سخنان از سوی وزیر امور خارجه امارات در حالی مطرح می‌شود که در بحران سوریه و در حالی که اخوان‌المسلمین سوریه، یکی از اصلی‌ترین طرف‌های تشکیل دهنده‌ جریان معارض در سوریه بود، امارات و کشورهای حاشیه خلیج فارس به عنوان جدی‌ترین حامی این جریانات نه در حد اظهار نظر سیاسی که با ارسال تسلیحات، نیرو و منابع مالی ظاهر شدند.

 با این حال فروکش کردن تب بحران سوریه در منطقه و افزایش نگرانی کشورهای حاشیه خلیج فارس از بروز اعتراضات سیاسی در این کشورها، سبب شده است تا یک اختلاف قدیمی و چالش کمتر دیده شده یعنی تقابل با جریان اخوان خود را نمایان کند.

 در کنار اظهارات صریح وزیر خارجه امارات علیه اخوان المسلمین، وزیر امور خارجه عربستان نیز به صورت معناداری، نشست چهارجانبه درباره تحولات سوریه را که به ابتکار دولت مصر برگزار شده بود تحریم کرد تا به این وسیله، پیامی قوی را به دولت مصر که اینک به دست اخوان المسلمین اداره می‌شود از جانب کشورهای حاشیه خلیج فارس ارسال کرده باشد.

 نگرانی از افزایش نفوذ جریان اخوان المسلمین در منطقه و تقویت نقش منطقه‌ای مصر، چالشی است که به نظر می‌رسد این روزها به صورت جدی کشورهای حاشیه خلیج فارس را بخود مشغول کرده است. این چالش آنزمان جدی‌تر خواهد شد که بدانیم عضو جدیدالورود شورای همکاری یعنی کشور اردن نیز درگیر تحولاتی بی سر وصداست که امکان به قدرت رسیدن اخوان المسلمین اردن در این کشور را تا حدودی هموار کرده است و این موضوع می‌‌تواند زمینه‌ای برای چالش‌های جدی در این شورا باشد.

 در حالی که عربستان تلاش کرده بود با انحراف افکار به سمت بحران سوریه، بر این چالش جدی و خود و همپیمانانش در حاشیه خلیج فارس سرپوش بگذارد، تثبیت شرایط در سوریه، زمینه را برای بروز چالش این کشورها با جریان اخوان که اینک در مصر زمام امور را به دست گرفته، فراهم کرده است. موضوعی که با افزایش تحرکات اسلام‌خواهانه و ضد استبدادی در کشورهای حاشیه خلیج فارس، تشدید هم خواهد شد.