فارین پالسی در گزارشی با عنوان "وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد" نوشت: حسن روحانی 37 ساله و مشاور ارشد سیاست خارجی دولت ایران و رئیسجمهور آینده کشورش با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شد. 27 می 1986 بود و روحانی آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکاییها شود.
به گزارش ایسنا در ادامه این گزارش آمده است: «هدف ظاهری هیات آمریکا متقاعد کردن سران ایران به کمک در آزاد ساختن گروگانهای آمریکایی در لبنان بود؛ مسئلهای که روحانی حاضر به انجام آن در ازای فروش موشک و تسلیحات از سوی آمریکا به ایران شده بود.
اما این هیات امریکایی که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی از جمله سرهنگ دوم اولیور نورث بود، هدف دوم و مسلما جاهطلبانه ای داشت؛ تشکیل یک اتحاد سیاسی جدید با رهبران میانهرو ایران از جمله روحانی و روسای او که کشور را اداره میکردند.
در این جلسات، مردی که اکنون مقامات آمریکایی از او به عنوان بهترین امید برای ایجاد روابط حسنه با ایران پس از سه دهه خصومت یاد میکنند، خود را به عنوان مذاکرهکنندهای زیرک و زرنگ به نمایش کشید و آماده آغاز دور جدیدی از گشایش روابط دو کشور شد اما او همچنین قصد از بین بردن هدفی گستردهتر و فریب دادن آمریکاییها را داشت به شمت ارائه آنچه او میخواست یعنی تسلیحات بیشتر.
اگر امروز پنجرهای برای اطلاع یافتن از چگونگی تفکر روحانی وجود داشته باشد و اینکه چه رویکردی در مذاکرات هستهای ایران خواهد داشت، آن پنجره، آن چند روز در ماه می است که او گفتوگوهای مهمی با آمریکاییها بر سر گروگانها و آینده مشترک دو کشور داشته است.
روحانی میدانست که کمک به آزاد ساختن گروگانها از دست حزبالله اولویت نخست پرزیدنت رونالد ریگان بود. رئیسجمهور آمریکا شخصا به خانوادههای گروگانها تعهد داده بود که هر کاری برای آزادی عزیزانشان بکند. بازگشت گروگانها و پوشش تلویزیونی آن میتوانست موفقیت سیاسی بزرگی برای ریگان باشد.
روحانی به نورث و همکارانش گفت: با حل این مشکل، ما شما را در کاخ سفید تقویت و تحکیم میکنیم. همانطور که قول دادیم، هر تلاشی خواهیم کرد.
اما این کار بدون هزینه نبود. روحانی و تیمش سمت و سوی گفتوگوها را به سمت موضوع تسلیحات کشاندند. آمریکاییها قول داده بودند که ظرف 10 ساعت پس از آزادی گروگانها، هواپیمایی پر از قطعات موشکی به سمت تهران در راه باشد.
ایرانیها اول موشکها را میخواستند. زمانی که مشخص شد چنین اتفاقی نمیافتد، آنها پیشنهاد کمک در جهت آزادی دو تن از گروگانها را دادند و گفتند که پس از مذاکرات روزهای آینده سعی در آزادی دو نفر دیگر خواهند کرد.
روحانی به ماموریت گستردهتری ایمان داشت. او به آمریکاییها گفت: با توجه به روابط ما، کار خیلی خوبی کردید که اینجا آمدید.
او تصور میکرد که آنها میتوانند همکاری با یکدیگر را آغاز کنند؛ حتی با وجود آنکه ممکن است روند آن آهسته باشد.
رئیسجمهور آینده ایران گفت: اگر مشکل کوچکی پیش نیاید، تعجب میکنم. ضربالمثلی فارسی وجود دارد که میگوید «صبر، پیروزی میآورد.» بدون صبر، ما به هیچ چیزی نمیرسیم. سیاستمداران باید این را بفهمند.
اما بحث مبادله گروگانها در مقابل موشک، آمریکاییها را کلافه و آزردهخاطر کرد. نورث تمام اقدامات لازم برای تدارک دیدن جلسات را بر عهده داشت و بر فروش تسلیحات نظارت داشت اما استراتژی برتر و بزرگتری از سوی رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی سابق ریگان هدایت میشد. آزاد ساختن گروگانها در اولویت بود اما مک فارلین نگران بود که این اقدام، فرصت آنچه را که او توسعه روابط سیاسی جدید با میانهروهای ایران میخواند، تهدید کند.
مک فارلین امید داشت که روحانی کلید موفقیت باشد. یک روز قبل از مذاکرات با مسئولان پایینرده ایران مشخص شد که آنها مشتی آماتور هستند. ایرانیها یک ساعت دیرتر از زمان موعد، خود را به فرودگاه رساندند تا از مک فارلین و تیمش که با هویتهای جعلی در جهت محرمانه نگه داشتن ماموریت سفر کرده بودند، استقبال به عمل آورند.
زمانی که در نهایت آنها مذاکرات را در هتل آغاز کردند، ایرانیها یکی در میان مهماننواز بودند و یا پارانویا داشتند! یک دقیقه، از آمریکاییها با قول حسن نیت بین دو کشور استقبال میکردند و دقیقهای بعد آمریکاییها را متهم به عدول از توافق در جهت ارسال سری جدید قطعات موشک به تهران میکردند.
مک فارلین طی تلگرافی به جان پویندکستر مشاور امنیت ملی در اواخر همان شب گفت: اساسا آنها (مذاکرهکنندگان ایران) تاجر فرش هستند. ما نیاز داریم که برای انجام هر گونه توافق فراتر از اختیارات خود حرکت کنیم.
امیدهای مک فارلین روز بعد و زمانی که روحانی خود را نشان داد، احیاء شد. مک فارلین که در آن زمان در کاخ سفید مشغول به خدمت بود و برای تبادل تسلیحات در مقابل گروگانها کمک کرده بود، نوشت: آن طور که پیداست، این مرد تافته جدا بافته از آماتورهایی بود که تا به حال با آنها گفتوگو میکردیم.
روحانی به مهمانانش گفت: ما آماده گوش دادن به تمام درخواستهای شما در تمام حوزهها هستیم. با این حال میدانیم که روی برخی مسائل به توافق دست پیدا نمیکنیم اما روی برخی موارد به توافق میرسیم.
سخنان رد و بدل شده در این مذاکرات توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیات امریکایی بودند، نوشته شده است. این متون در گزارش کیمسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت. این متون نشان میدهد که سران ایران نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از جلسه با آمریکاییها بودند.
هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالسی میگوید که روحانی از نام مستعار استفاده میکرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفتوگوها محافظت کند. در گزارش تاور، از روحانی تنها به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی یاد شده است.
روحانی به مهمانانش گفت: روابط ما تیره و بسیار بد است.
وی خواستار احتیاط شد و بیان کرد: شاید دوست نداشته باشید که این را بشنوید اما من باید صریح باشم. ایرانیان رابطه تیرهای با آمریکا دارند.
وی افزود: به عنوان یک دولت ما نمیخواهیم که فرداروز از بین برویم. ما میخواهیم در قدرت بمانیم و مشکلات پیشآمده بین طرفین را حل کنیم.
روحانی به آمریکاییها یادآور شد که بسیاری از هموطنانش ایالات متحده را شیطان بزرگ میخوانند.
امروز همچنان بسیاری از ایرانیان، آمریکا را اینگونه خطاب میکنند. روحانی بار دیگر خود را در شرایطی مییابد که مجددا به سوی سران آمریکا دست دراز کرده اما در عین حال از ارتباط با آنها اجتناب میورزد.
براساس آنچه گزارش شده، ایرانیها مواجهه احتمالی بین روحانی و اوباما را در حاشیه نشست عمومی سازمان ملل را لغو کردند.
مک فارلین در سال 1986 نوشت: آنها هنوز نمیدانند چطور بر مشکل ضروریتر خود یعنی چگونگی گفتوگو با ما غلیه کنند اما بر اساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه ممکن است در راه یک رابطه تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که به یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کردهایم و این خوب است.
آمریکاییها و ایرانیها در مقابل دشمن مشترکشان شوروی روابط ویژهای را تشکیل دادند. با وجود آنکه اتحاد جماهیر شوروی رسما دولت انقلابی ایران را در سال 1979 به رسمیت شناخته بود، هنگامی که این کشور به دشمن بزرگ ایران یعنی عراق سلاح داد، روابط دو کشور زهرآگین شد.
آیتالله روحالله خمینی همچنین رژیم کمونیستی را ناسازگار با اسلام دانسته بود.
تیشر خلاصهای از تهدیدات نظامی شوروی که متوجه ایران بود را به روحانی ارائه داد (تعداد واحدهای نظامی که قادر به حمله به این کشور بودند و میزان حملات مرزی از افغانستان به درون ایران).
نورث گفت که شوروی سعی خواهد کرد که مذاکرات محرمانه بین روحانی و کاخ سفید را افشا کند و پیشنهاد کرد که طرفین خط ارتباطی امنی راهاندازی کنند. ایران نمیدانست که دولت ریگان با عراق تعاملات محرمانه دارد. آمریکاییها میدانستند که عراق از تسلیحات شیمیایی علیه ارتش ایران استفاده کرده اما هیچ اقدامی در جهت هوشیار ساختن تهران نکردند. این موضوع ظاهرا هرگز در جلسات مورد بحث قرار نگرفت.
روحانی خرسند و خشنود بود که اطلاعات تاکتیکی از نیروهای شوروی داشت و علاقمند به دریافت تسلیحات آمریکایی بیشتر در جهت مقابله با تهدید نظامی کشورش بود.
همچنین گفته شده «مجاهدینی» که در ایران آموزش دیدهاند در حال حاضر به نیروهای شوروی در افغانستان حمله میکنند اما حتی با وجود خصومت مشترکشان با کمونیستها، بیاعتمادی همچنان آشکار بود. ایران احساس تهدید موجودیتی میکرد و روحانی فکر نمیکرد که آمریکاییها کاملا از آن احساس تقدیر کنند. آنها نیاز داشتند که از طریق تسلیحات آمریکایی به ایران کمک بیشتری در جهت دفاع از خود کنند.
روحانی گفت: متاسفم که تند و تیز هستم اما نیاز است که صریح و بیپرده باشیم تا بر اختلافاتمان غلبه کنیم. خوشحالم که میشنوم شما معتقد به حاکمیت مستقل ایران هستید. ما امیدواریم که تمام حرکات آمریکاییها در جهت حمایت از این گفتوگو باشد اما ما احساس میکنیم که تمام جهان سعی در تضعیف ما دارد. ما خطر روسها را بیش از شما میبینیم و احساس میکنیم. شما با تکنولوژی بالا این تهدیدات را میبینید (ظاهرا منظور روحانی موشکهای هستهای هستند). ما احساسش میکنیم، لمسش میکنیم و میبینیمش. این آسان نیست که در کنار فیلی که زخمی کردهایم بخوابیم.
با وجود تمام فاصلهای که بین دو طرف وجود داشت، روحانی به دنبال راههایی برای نزدیک ساختن این دو کشور به یکدیگر بود. او قول داد که به تلاشهایش برای آزادی گروگانها در لبنان ادامه دهد. این همان چیزی بود که آمریکاییها میخواستند اما به دنبال آن نبودند که حرکت و شتاب دیپلماتیک را از دست بدهند.
نورث میخواست مک فارلین رو در رو با رئیس مجلس، نخستوزیر و رئیسجمهور گفتوگو کند. روحانی گفت که هنوز برای چنین اقدامی خیلی زود است.
نورث (از روحانی) پرسید: میتوانید دیداری محرمانه بین مک فارلین و رهبرانتان تدارک ببینید؟
روحانی گفت: مطمئن باشید که این مسئله منتقل میشود.
وی افزود که پس از آزادی گروگانهای آمریکایی و تحویل تسلیحات، نیاز است که گامهای مثبت بیشتری برداشته شود.
او سپس اضافه کرد: ما باید مردم را برای چنین تغییری آماده کنیم. گام به گام. ما باید ملتمان را آماده کنیم. دیدار و جلسه بین رهبران ایران و آمریکا در همین زمینه شکل خواهد گرفت. اگر شما برای حل این مشکلات جدی هستید، مطمئنم که سفرهای رسمی و ملاقاتهایی در سطح بالا رخ خواهد داد.
آن جلسات هرگز رخ نداد. مک فارلین روز بعد به صورت محرمانه و خصوصی با روحانی گفتوگو کرد. او به پوین دکستر تلگراف داد و نوشت: در کل، جلسه سودمندی بود. من روشن ساختم که در مورد ایران ما به دنبال رابطهای هستیم که بر اساس احترام متقابل برای حاکمیت طرفین، تمامیت ارضی و استقلال باشد.
دو طرف در مورد ترتیب وقایعی که باید پیش از آزادی گروگانها اتفاق میافتاد، گفتوگو کردند. ایرانیها با گروگانگیرها ارتباط برقرار کردند اما اکنون درخواست خارقالعادهای داشتند که شامل خروج کامل نیروهای اسرائیل از بلندیهای جولان و جنوب لبنان میشد. مک فارلین آزادی فوری گروگانها را بدون قید و شرط میخواست.
مک فارلین به پویندکستر گفت: قضاوت من این است که ما در شرایط خوبی نیستیم. آنها به دنبال کسب سود بیشتر از توافق هستند اما هوشیار به این حقیقت هستند که ممکن است طرف مقابل آنها را گمراه کند.
اواخر همان شب، مک فارلین و روحانی مجددا به صورت خصوصی دیدار کردند. مذاکرات از هم پاشید. تیشر در یادداشتهای خود نوشت: مک فارلین نتیجهگیری کرد که آنها ما را دنبال خود میدوانند و فریب میدهند.
روحانی رفت و صبح روز بعد، بازگشت. مک فارلین گفت: شما به توافق پایبند نیستید و ما در حال ترک اینجا هستیم.
آمریکاییها به فرودگاه رفتند. در حالی که سوار هواپیما میشدند، یکی از مقامات ایران به آنها گفت: چرا اینجا را ترک میکنید؟
مک فارلین گفت: ایرانیها موفق به انجام تعهداتشان نشدند. این نبود اعتماد سالهای طولانی وجود خواهد داشت. یک فرصت مهم اینجا از دست رفت.
این هواپیما پیش از ساعت 9 صبح تهران را ترک کرد.
نورث میتوانست ببیند که مک فارلین احساس شکست میکند. او میخواست به مک فارلین قوت قلب دهد. برای همین زمانی که هوایپما به منظور سوختگیری مجدد در تلآویو بر زمین نشست، نورث به صورت محرمانه به مک فارلین گفت: تمام فرصت از دست نرفته است. فروش تسلیحات به ایران منجر به سود غیرمنتظرهای شده است.
نورث و همکارانش در کاخ سفید پولها را به صورت محرمانه به نیروهای چریک کونترا در نیکاراگوئه منتقل کرده بودند که در حال مبارزه در جهت براندازی دولت سوسیالیست این کشور بودند.
مک فارلین پس از آن به بازجویانش گفت که نخستین واکنش او پس از شنیدن آنچه نورث گفت، این بود: اه، لعنتی.
کنگره مکررا سعی در جلوگیری از انتقال پول به کنتراها داشت و قانونی وضع کرده بود که جامعه اطلاعاتی را از ارسال هرگونه پول منع میکرد. آنچه نورث گفته بود و مک فارلین برای نخستین بار شنیده بود، طرح پنهانی بود که به عنوان «ماجرای ایران - کنترا» شناخته شد.
این ماجرا منجر به اعلام جرم علیه نورث، پویندکستر و دیگر مسئولان دولتی شد و حتی شخص ریگان را در معرض استیضاح قرار داد. مک فارلین نیز به اتهام تخطی از قانون در ارتباط با این رسوایی گناهکار شناخته شد.
این مسائل هر گونه امید برای آغازی جدید با ایران را نقش بر آب کرد اما حتی اگر این مذاکرات علنی هم نمیشد، شکاف اعتماد بین دو طرف آنقدر زیاد بود که قادر به پر شدن نبود.»