از زمانی که ناآرامیهای آغاز شده در مارس 2011 سوریه وارد مرحله مسلحانه شد، یکی از مهمترین و قویترین گروههای مسلحی که همواره در عرصههای مختلف درگیری و نزاعها از آن نام برده شده، گروهی به نام «جبهه النصره» است. این نویسنده سوری با تاکید بر اینکه این جنگی رسانهای و مذهبی بود که عربستان سعودی با کمک رسانههای وابسته به خود و گروههای وهابی پراکنده در لبنانی و عراق و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس آن را سالها پیش در سوریه آغاز کرده بودند، تاکید میکند که مهمترین هدف این جنگ تعمیق و گسترش فرقهگرایی و اختلافات مذهبی و دامن زدن به کینهها و دشمنیها میان طوایف و قبایل مختلف ساکن سوریه بود. تمام اینها به جهت گفته شد تا تاکید شود، آنچه که هم اکنون «جبهه النصره» در سوریه خوانده میشود و به راحتی در این کشور فعالیت میکند، دارای پیش زمینههایی است که به سالهای قبل باز میگردد و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از سالها پیش برای نفوذ خود در سوریه برنامهریزی کرده بودند. شمار اعضای جماعت جبهه النصره و تابعیتهای آنها همچنین منابع آگاه اعلام کردهاند که در میان اعضای این جبهه 500 شهادت طلب هم وجود دارند که برای انجام عملیاتهای انتحاری و بمبگذاری در مناطق مختلف سوریه آماده هستند. بیتردید اگر حمایت آمریکا نبود، جبهه النصره نمیتوانست حضوری قدرتمند در سوریه داشته باشند. یک مقام امنیتی سوری در اینباره چنین میگوید: در سال 2008 بالگردهای آمریکایی به مرزهای عراق و سوریه تجاوز میکنند و کماندوهای آمریکایی به ساختمانی در منطقه «البوکمال» در منطقه شهر حمله کرده و 8 نفر را میکشند. اما یک نفر را زنده نگهداشته به همراه خود میبرند. فرد دستگیر شده یکی از مسئولان ارشد سازمان «القاعده عراق» بود و افراد کشته شده عضو شورای مشورتی وابسته به این سازمان بودند. عامل این حمله یک عراقی به نام «ابوغادیه» بود که برای آمریکاییها مزدوری میکرد. قرار گرفتن جبهه النصره در لیست گروههای تروریستی منبع: مشرق
این جماعت به همان اندازه که در عرصه گروههای مخالف مسلح سوریه مهم و قوی مینماید، به همان اندازه بحث برانگیز و وحشت برانگیز بوده است. همین موجب میشود تا نگاهی به ماهیت این جماعت و نحوه شکل گیری و دیدگاهها و اهداف داشته باشیم.
«جبهه النصر» یا «کانون جهاد و توحید در بلاد شام»
برخلاف آنچه که این جماعت تحت عنوان «جبهه النصره» به دیگران شناسانده شده و در رسانهها از آن یاد میشود، باید گفت که نام واقعی این جماعت «کانون جهاد و توحید در بلاد شام» است و نام جبهه النصره برای استفاده در بیانیهها و اطلاعیههای منتشره توسط این جماعت برای آن برگزیده شد و در داخل سازمان و در میان عناصر آن از این سازمان با عنوان «کانون جهاد و توحید در بلاد شام» یاد میشود.
ماهیت جبهه النصره
جبهه النصره یک سازمان جهادی - تکفیری است. به این معنا که دیدگاه سلفی، وهابی، القاعدهای بر آن حاکم است و یکی از مهمترین اصول حاکم در این مکتب «یا با من باش یا برعلیه من هستی» است. به بیان رساتر اعضای این جماعت تنها دیدگاهها و باورهای خود را قبول دارند و هر دیدگاه و آیین و اعتقادی با آنها مطابقت و همسویی نداشته باشد، بنابراین برعلیه آنهاست و آنها با تکفیر پیروان آن آیین یا دیدگاه کشتار و قتل پیروان آیینها و مکاتب دیگر را جایز میدانند.
از دید جهادیهای تکفیری تنها شیعیان یا علویها یا اسماعیلیها دشمنان آنها نیستند، بلکه بخش قابل توجهی از اهل سنت نیز که پایبند به اعتقادات آنها نباشد، خصم آنها شمرده شمرده شده و پیروان آن مکتب واجب القتل هستند.
شکل گیری جبهه النصره
بسیاری دوره شکل گیری جبهه النصره را به زمان آغاز مرحله مسلحانه در بحران سوریه ارجاع میدهند، در حالیکه پیش زمینههای شکل گیری این جبهه به سالها پیش باز میگردد.
شاید «محمد السعید»، نویسنده و مجری سوری که خود به دلیل افشاگریهایش علیه این جبهه توسط اعضای آن ترور شد، بتواند پیش زمینههای تشکیل این جبهه را به خوبی برای ما تشریح کند، او میگوید: از زمانیکه حوادث سوریه در می سال 2011 به سمت خشونت و نظامیگری و انتشار گروههای مسلح در روستاها و شهرهایی مختلف سوریه پیش رفت، من برای دور ماندن از این هرج و مرج به خانهای پناه بردم که در یکی از روستاهای ریف دمشق به نام «حتیته الترکمان» قرار داشت و هر از چندگاهی برای گذران اوقات فراغت مدتی را در آنجا سپری میکردم.
محمد السعید مجری سوری
وقتی با اهالی این روستا صحبت میکردم، بسیاری از دیدگاههایشان برایم جالب بود، از جمله اینکه آنها مسائلی همچون عدم کشیدن قلیان را در خانههایشان رعایت میکردند و دلیل آن را نه به خاطر حفظ سلامتی خود، بلکه اعتقادات سلفی - وهابیاشان ارجاع میدادند که کشیدن سیگار را حرام دانسته و قلیان را گناه کبیره و از اعمال شیطانی بیان کرده بود.
برخوردهایی که با مغازهدارها و کشاورزان حتیته الترکمان از سال 2007 داشتم و البته این وضعیت شامل مناطقی همچون شعبا، عقربا، ببیلا، الحجیره و غیره در ریف دمشق نیز میشد و رفت و آمدهایی که مسجد این روستا و روستاهای همجوار داشتم، به من نشان داد که محبوبترین شخصیت نزد آنها پس از تجاوز آمریکا به عراق «ابومصعب الزرقاوی»، رهبر القاعده در عراق است و سخنرانیهای مذهبی او که توسط رسانههای لبنانی، عراقی و سعودی پخش میشد، همواره با استقبال گرم ساکنان این مناطق مواجه بود.
السعید میگوید: یکی از دوستانش از ساکنان «لاذقیه» برای وی تعریف کرده بود که شمار زیادی از اهالی روستاها و مناطق اطراف لاذقیه به دلیل گوش دادن روزانه به شبکههای رادیویی وهابی که تبلیغ کننده این مکتب بودند، به افرادی وهابی تبدیل شدهاند که از مشخصههای اعتقادی آنها تکفیرگرا و فرقهگرا بودن آنهاست.
وی در این ارتباط از شبکهای به نام «الزوراء» یاد میکند که طی سالهای 2005 تا 2008 گوی سبقت را در انتشار مباحث فرقهگرایانه در سوریه از دیگر شبکههای وهابی ربوده بود و درباره حامی مالی این شبکه میگوید که یکی از افراد متمول منطقه خلیج حامی مالی شبکه الزوراء بود و تاکید میکند، بسیاری از وهابیهای ثروتمند حوزه خلیج فارس از سال 2005 فعالیتهای گستردهای را در سوریه آغاز کرده بودند. آنها برای جلب نظر مردم و برحق جلوه دادن خود در بسیاری از مناطق و روستاها مسجد ساخته بودند.
همچنین جنبشهایی وجود داشتند که تفکر القاعده را به عنوان نمونهای مناسب برای ایمان مردم مطرح میکردند و برای نفوذ بیش از پیش در میان مردم همواره هدایایی به آنها تقدیم میکردند که اکثرا مالی بود و این برای روستاییانی که یکی از مهمترین مشکلات آنها فقر و نداری بود، بسیار مهم و محرک و مشوقی قوی برای پذیرش دیدگاهها و افکار و اعتقادات وهابیها بود.
السعید تاکید میکند: مساجدی که توسط افراد ناشناس ساخته میشدند، به سرعت به مراکز سری برای تدریس تفکر وهابی تبدیل شدند. آنها حتی به مدارس دولتی نیز نفوذ کرده و افکار و عقایدشان را در آنها بسط دادند، به خصوص که بسیاری از اهالی آن روستاها دانش آکادمیک را دوست نداشتند و آن را علمی سکولار میدانستند و یادگیری علوم شرعی را بر آنها ترجیح میدادند که همگی رنگ و بوی سلفی - وهابی داشت. برخی از روستاها نیز شاهد حضور و سکونت وهابیهایی با تفکرات متعصبانه و افراطی بودند. همچنین در برخی از روستاهای الغوطة جنوبی و شرقی افرادی وجود داشتند که به گروههای وهابی تکفیرگرای جهادی وابسته بودند.
السعید میگوید: وابستگی فرقهای و فقر از جمله مهمترین عواملی بودند که در نفوذ آیین وهابیت در مناطق مختلف سوریه طی سالهای 2005 تا 2008 نقش داشت، به گونهای که در آن زمان میتوانستید روستاهایی را در سوریه مشاهده کنید که با رنگهای سیاه آراسته شده بودند که مختص سازمان القاعده است.
جبهه النصره زاییده القاعده عراق
جبهه النصره را باید زاییده سازمان القاعده در عراق و یکی از مهمترین فعالان آن به نام «ابومحمد الجولانی» به شمار آورد که هم اکنون رهبری این جبهه را بر عهده دارد. او دارای تابعیت سوری و از رهبران امارات اسلامی یا همان القاعده در عراق بود.
فعالیتهای الجولانی جهت جذب اعضا برای جبهه النصره به اوایل سال 2011 و به خاص در میان پیروان سوری و عراقی القاعده بازمیگردد. آنچه موجب راهی شدن الجولانی به سوریه و خروج وی از عراق شد، به اختلافات به وجود آمده بین او و «ابوبکر بغدادی»، رهبر امارت اسلامی در عراق باز میگردد و سرمنشا این اختلافات مخالفت بغدادی با دادن مجوز صدور حکم در برخی مسائل شرعی و مذهبی به الجولانی بود.
این موجب شد تا وی پس از ورود به سوریه راهی «دیر الزور» در شرق سوریه شود. چون خبر ورود الجولانی به دیر الزور رسید، جهادیهای تکفیری این منطقه به او ملحق شدند و او منطقه «قامشلی» در نزدیکی مرزهای سوریه و عراق را به دلیل دوری دستگاههای امنیتی سوریه از آن به عنوان مقر فرماندهیاش انتخاب کرد.
جبهه النصره برای اولین بار در 23 ژانویه 2011 از طریق یک ویدئو کلیپ که از سایتها و پایگاههای اطلاع رسانی جهادی تکفیری پخش شد، موجودیت خود در سوریه و آغاز فعالیتهایش در این کشور را به طور رسمی اعلام کرد.
در این ویدئو کلیپ «ابو محمد الجولانی» از شعارهای جهادی در سخنرانی خود استفاده و آمریکا و اتحادیه عرب و ترکیه و ایران و غرب را به همکاری با نظام سوریه برای ضربه زدن به مسلمانان متهم کرد که مد نظر وی اهل سنت سوریه بودند.
این نوار همچنین نشان داد که دهها عضو این جبهه در حالی که مسلسلهای «آی کی47» بر دوش داشتند، در منطقهای بیابانی در حال تمرین و آموزش نظامی بودند و پرچمهایی در دست داشتند که جمله شهادتین بر روی آن نوشته شده بود که پرچم القاعده است.
هنوز چند روز از اعلام موجودیت جبهه نصره در سوریه نگذشته بود که سایتها و پایگاههای وابسته به سازمان القاعده خرسندی بیحد خود از تشکیل این جبهه جهادی در سوریه را اعلام میکنند و افرادی مانند شیخ «ابو سعد العاملی»، از نظریه پردازان و نویسندگان برجسته تکفیری و شیخ «ابو المنذر الشنقیطی»، رهبران بسیار با نفوذ القاعده و شیخ «ابو محمد الطحاوی»، سلفی برجسته اردنی و شیخ «ابو الزهراء الزبیدی»، جهادی لبنانی از تشکیل این جبهه استقبال کرده و با انتشار بیانیههایی از تمام مسلمانان میخواهند از جبهه النصره چه به صورت مالی و یا پیوستن به آن برای حضور در میدانهای نبرد حمایت کنند.
ابو محمد الجولانی
از أبو محمد الجولانی اطلاعات چندانی در دست نیست، تنها میدانیم که وی در میان اعضای جبهه النصره ملقب به «الفاتح» است. مجله «تایم» در یکی از گزارشهایی که درباره جبهه النصره منتشر کرده بود، مینویسد که در یکی از نشستهایی که سرکردگان برجسته گروههای مسلح را در برمیگرفت و فرماندهان گروههای تروریستی «أحرار الشام» (آزادگان شام) و «صقور الشام» (عقابهای شام) و غیره حضور داشتند، ابو محمد الجولانی نیز درحالی که صورت خود را به طور کامل پوشانده بود، حضور یافت و درخواست حاضران برای برداشتن روبند خود را نپذیرفت.
اما گزارشهای انگلیسی اظهار میکند که الجولانی از اولین افراد شرکت کننده در مبارزه علیه آمریکاییها هنگام اشغال عراق بود. وی مسئول تامین امنیت راههای داخل سوریه برای جهادیهایی بود که تمایل داشتند، در عراق بجنگند و چون حلقه فشار نظام سوریه در آن دوره بر جهادیهای تکفیری تنگ شد، وی راهی عراق شد تا پس از آغاز بحران سوریه بار دیگر به این کشور بازگردد.
پیوستن گروه الجولانی به القاعده عراق
اختلافات ابو محمد الجولانی و بغدادی چندان طول نکشید. بغدادی با ارسال یک میانجی نزد الجولانی ضمن حل اختلافات موجود بیعت او را با بغدادی میگیرد تا به این ترتیب وی از جانب بغدادی به امیری امارت شام منصوب شود. در نتیجه گروههای تحت نظر ابو محمد الجولانی به سازمان القاعده در عراق ملحق میشوند، اما آزادی تحرک امنیتی و نظامی خود را حفظ کردند.
جنایات جبهه النصره
با توجه به آنچه درباره دیدگاهها اندیشههای جبهه النصره گفته شد و اینکه این جبهه سازمانی جهادی تکفیری است که هرکه با آن نباشد را واجب القتل میداند، بنابراین از ارتکاب هرگونه جنایتی مانند قتل و کشتار و ترور واهمه ندارد. همانگونه که مسئولیت بسیاری از بمبگذاریهای تروریستی به وقوع پیوسته در شهرها و مناطق مختلف سوریه را با انتشار بیانیههایی رسمی بر عهده گرفته است.
- کشتار 20 سرباز سوری در منطقه نظامی «هنانو» در حلب و انتشار تصاویری از آن در پایگاههای مختلف اینترنتی.
- کشتار مسیحیان شهر مرزی «راس العین» در نزدیکی مرزهای ترکیه که در میان آنان زنان و کودکان نیز مشاهده میشدند.
- ترور «محمد السعید»، نویسنده سوری
- تجاوز جمعی به 30 زن سوری در ادلب پس از ربودن آنها
- دادن فتوای تخریب یکی از منارههای مسجد «شیخ خلیل» در شهر درعا توسط «ایاد الطوباسی»، مفتی وهابی این جبهه به این دلیل که شکل هندسی این مناره شبیه صلیب بود.
- حمله به دانشگاه حلب و قتل دانشجویان آن و برعهده گرفتن بسیاری از انفجارهای تروریستی روی داده در حلب، دمشق، ادلب، حمص و غیره که در آن دهها شهروند بیدفاع سوری کشته و زخمی شدند، از جمله مهمترین جنایات این جماعت جهادی تکفیری به شمار میآید.
درباره شمار اعضای جماعت جبهه النصره اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما منابع خبری شمار اعضای این جماعت را فراتر از 15 هزار نفر میدانند که در میان آنها افرادی با تابعیتهای مختلف از سراسر جهان مشاهده میشود، از آفریقایی افرادی با تابعیتهای مصری، لیبیایی و تونسی در این جماعت مشاهده شده است. از آسیا نیز افرادی با تابعیتهای مختلف کویتی، اردنی، افغانی، سعودی، چچنی، گرجستانی و غیره مشاهده میشود. حتی در میان اعضای جماعت جبهه النصره سلفیهای مقیم کشورهای اروپایی هم مشاهده شده است.
این مقام امنیتی سوری ادامه میدهد: همه میدانند فردی که «ابو غادیه» خوانده میشود و عامل این حمله آمریکایی به شمار میآید، یکی از معاونان اصلی «ابومحمد الجولانی»، امیر جبهه النصره است.
حمایتهای مالی و تسلیحاتی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از جمله قطر و عربستان سعودی از این جبهه در کنار حمایتهای برخی از رسانههای عربی مرتجع مانند شبکه قطری «الجزیره» و سعودی – وهابی «العربیه» که وابستگی آنها و رژیمهایشان به آمریکا و غرب امری بدیهی است، نشان از حمایت بیدریغ آمریکا و غرب از این جبهه دارد.
اما آنچه تعجبآور مینمود، قرار گرفتن نام این جبهه در لیست سازمانهای تروریستی توسط آمریکا، حامی درجه اول آن بود. ناظران براین باورند که قرار دادن نام جبهه النصره در لیست گروههای تروریستی آمریکایی بیانگر آشفتگی سیاستهای اتخاذ شده توسط واشنگتن در قبال سوریه است. به عبارت دیگر آمریکا تلاش میکند، به هر طریق ممکن موجبات سرنگونی نظام سوریه و «بشار اسد»، رئیس جمهوری این کشور را فراهم کند و در این راه به هر وسیلهای متوسل میشود، اما از سوی دیگر با انتقاداتی در داخل نیز به خاطر همکاری با سازمان القاعده در سوریه نیز مواجه است که آن را به رسوایی بزرگی برای رئیس جمهور آمریکا تبدیل کرده بودند.
آمریکا اگرچه خود از جمله حامیان جبهه النصره در سوریه بود، اما قدرت یافتن بیش از پیش این جبهه و انتشار گسترده آن در لبنان و اردن و احتمال گسترش نفوذ آن به عربستان سعودی نگرانیهای بسیاری را نه تنها برای آمریکا بلکه برای حامیان منطقهای آن از جمله عربستان و قطر نیز به وجود آورد.
منتقدان سیاست حمایت آمریکا از جبهه النصره همواره این سوال را مطرح میکردند که چه تضمینی وجود دارد، پیروزی جبهه النصره در سوریه و براندازی نظام اسد موجب کشتار اقلیتها در سوریه نشود و جایی که آنها آمریکا را بزرگترین دشمن خود میدانند، چگونه میخواهند بعدها حامی منافع آمریکا در سوریه باشند.
اماکن حضور و فعالیت جبهه النصره
مرکز اصلی جبهه النصره در شهر «دیرالزور» مرکز استان «دیرالزور» در شرق سوریه قرار دارد، منطقهای که مرکز ثقل آنها تلقی میشود، اما دومین مرکز فعالیت جبهه النصره استان «ادلب» در شمال سوریه و در نزدیکی مرزهای ترکیه است که حمایتهای اصلی تسلیحاتی و مالی کشورهای غربی و اعراب مرتجع از آنجا وارد سوریه میشود، افزون بر اینکه استان ادلب، کانون و مرکز فعالیت و خاستگاه جماعت اخوان المسلمین سوریه است و به همین دلیل حضور جبهه نصره در آنجا با مشکل و مانعی مواجه نیست.
اما سومین کانون فعالیت جبهه النصره را باید شهر و استان «حلب» دانست که در آن سلفیها و اهل سنت نفوذ بسیار دارند و نبض اقتصاد سوریه در آنجا میتپد و به همین دلیل است که از آن تحت عنوان «پایتخت اقتصادی» سوریه یاد میشود و حضور جبهه النصره برای قطع شریان اقتصادی نظام و ضربه زدن به ساختار و بنیه اقتصادی سوریه بسیار مهم است.
و سرانجام باید از «دمشق»، پایتخت سوریه یاد کرد، دمشقی که طی ماههای گذشته برنامهریزی بسیاری برای حمله به آن با چراغ سبز و حمایت مستقیم آمریکاییها انجام شد.
حامیان مالی جبهه النصره
اما حامیان مالی جبهه النصره و تأمین کنندگان تسلیحاتی آنها همانگونه که برای همه آشکار است قطریها و سعودیها و سعودیها هستند. در حالیکه ذخایر مالی قطر و اردوگاههای آموزشی ترکیه برای کمک به اخوان المسلمین سوریه فراهم شده است، جبهه النصره نیز از اموال قطری و سعودی بهرهمند میشود و تمامی دستورات و فرمانهای نظامی آنها را از غرفههای عملیاتی صادر میکنند که افسران آمریکایی فرماندهی آنها را برعهده دارند و افسران عرب، اروپایی، صهیونیست و ترک نیز به آنها کمک میکنند.