9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

به بهانه حاشیه‏های انتخاب مجدد قالیباف برای شهرداری تهران
وحدت؛ تکلیف - نتیجه و جاده‏ای انحرافی برای جریان انقلابی

محمدصادق شهبازی- در روزهای اخیر و با انتخاب مجدد دکتر قالیباف در شهرداری تهران عده ای مجدد بحث وحدت در انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن را زنده کرده‌اند. این عده قبلا نیز سخنان رهبری درباره تکلیف و نتیجه را ابزاری برای تسویه حساب سیاسی و تداوم استدلال‌های ضعیف در زمان انتخابات قرار دادند. نویسنده به عنوان یکی از رای دهندگان به دکتر جلیلی و یکی از فعالانی که به سهم خودش برای رای آوردن ایشان تلاش‌های ناچیزی را کرده است بر خود واجب دانست تا موضوع شفاف‌تری نسبت به تکلیف و نتیجه از زاویه طرفداران دکتر جلیلی اتخاذ نماید.

البته به عنوان مقدمه ذکر این نکته ضروری است که مصداق شهرداری ماهیتا با مصداق ریاست جمهوری متفاوت است و اساسا قیاس این دو موضوع کاری غلط محسوب می‌شود. طبیعی است که اصل وحدت امری عقلانی است و بیشتر از اصل موضوع محور وحدت، روش ایجاد آن و امثال این موارد مورد اختلاف است و در چنین موضوعاتی ایجاد وحدت بین ده تا پانزده و ایجاد جریان اجتماعی درانتخاباتی همچون ریاست جمهوری زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد و لذا قیاس این دو موضوع و استفاده از اتفاق اخیر برای تقبیح مجدد جریان انقلابی در انتخابات هیچ کمکی به اصولگرایی نخواهد کرد.

با این مقدمه همانطور که گفته شد بر خلاف تصورات رایج مشکل جریان حزب در انتخابات مبنایی و از جنسی که دوستان دانشجو از رهبری سئوال کردند (موضوع تکلیف و نتیجه) نبود. ریشه مشکل در نحوه تشخیص مصداق این نگرش مبنایی است.

یقینا ما در انتخابات برای حصول نتیجه تلاش کردیم. هیچ عقل سلیم و سالمی نمی‌پذیرد که انسان در انتخابات مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری (و در هر عرصه دیگری)  تلاش نماید ولی نتیجه‌ای برای آن متصور نباشد. ما حتما دنبال نتیجه و بلکه نتایجی بودیم و حصول آن نتایج را تکلیف می‌دانستیم. لیکن در این مساله در مواردی با رقبای محترم اختلاف داشتیم که مجموعا عبارت از این موارد است:

1.        کاندیدایمان را هم اصلح می‌دانستیم و هم فکر می‌کردیم که ظرفیت و قابلیت رای آوردن در انتخابات را دارد. لذا تکلیف می‌دانستیم که برای رای آوردنش تلاش کنیم. این یک توهم است که که در طرفداران اصلی آقای جلیلی کسانی بودند که تلاش‌شان در جهت رای آوردن ایشان نبوده است و صرفا برای حضور یک نفر اصلح در انتخابات تلاش کردند. ممکن است عده‌ای این برداشت را داشته باشند که آقای جلیلی ظرفیت رای آوردن ندارد. ما نه چنین برداشتی داشتیم و نه با شنیدن استدلال‌های طرف مقابل قانع شدیم. ذهنیت ما این بود که تنها کسی که در جبهه انقلاب در شرایط کنونی ظرفیت اجماع دارد، آقای جلیلی است، کما این که علی‌رغم زمان کم اجماع قابل قبولی در سطح نخبگان بر روی ایشان انجام شد.

 

2.        مطلقا گمان ما این نبوده و نیست که با کنار رفتن دکتر جلیلی نتیجه انتخابات تغییر می­‌کند. نویسنده جناب دکتر قالیباف را فاقد ظرفیت تقابل با آقای روحانی می‌داند و معتقد بود و هست که با انصراف دکتر جلیلی حداکثر انتخابات به دور دوم می‌رفت و در دور دوم نتیجه‌ای بدتر (یعنی شکستی با قاطعیت بیشتر) حاصل می‌شد. ادله اینکه چرا دکتر قالیباف و امثال ایشان نتوانست و نخواهد توانست انتخابات را ببرد مفصل است. به طور خلاصه عدم مشخص بودن مرزهای گفتمانی، تلاش برای وصله پینه کردن گفتمان‌ها، اشتراک بالای مزیت‌ها با جریان رقیب موجب می‌شد که مردم به سرعت به سمت جریان اصلی این مولفه‌ها چرخش کنند که چنین هم شد.

 

3.        ما به طور سنتی به تقسیم‌بندی اصولگرا و اصلاح‌طلب و نسخه‌های قدیمی آن نظیر راست و چپ و یا محافظه‌کار و دوم خردادی و… معتقد نبوده‌ایم. همانطور که مقام معظم رهبری در این دیدار فرمودند ارزش‌های انقلاب اسلامی یک منظومه است و طبیعتا ملاک قضاوت درباره اصولگرا بودن و یا نبودن این منظومه ارزشی است؛ هم در عرصه نظری (میزان اعتقاد داشتن) و هم در عرصه عملی (پایبندی در عملکرد گذشته). 

در انتخابات اخیر معدل آقای دکتر جلیلی از این حیث با دیگران قابل مقایسه نبود. البته نویسنده به برخورد صفر و یکی با افراد از حیث اصولگرا بودن و یا نبودن معتقد نیست. باورمان این نیست که باید به راحتی افراد را از ذیل عنوان اصولگرا خارج کرد و… . بلکه معتقدیم محور را باید اصولگراترین افراد قرار داد و همه افراد ذیل چتر اصولگرایی فعالیت نمایند. «انتخاب افرادی که در نظر و عمل با اصولگرایی فاصله دارند» و «تلاش برای محور و سمبل قرار دادن آنها» و «مجبور کردن جریان ارزشی به حمایت از آنها» نه از نظر منطقی درست است و نه در عرصه عملی به نتیجه منجر خواهد شد. تلاش‌های متعدد برای تئوریزه کردن این پروسه غلط هم ثمر نخواهد داشت. بنابراین ما نتیجه را در این نمی‌دیدم که صرفا کسی با عنوان اصولگرا رای بیاورد. بلکه ماهیت اصولگرایی او هم بسیار بسیار مهم بود.

 

4.        یک نکته کلیدی دیگر در انتخابات گذشته نحوه تعریف نتیجه بوده است. نویسنده بارها از افراد متعدد شنیده است که حضور آقای جلیلی منجر به رای آوردن آقای روحانی شد. این عده در تبیین موضوع ذکر می‌کردند که عده‌ای که نمی‌خواستند در انتخابات شرکت کنند از ترس رای آوردن آقای جلیلی در انتخابات شرکت کردند به آقای روحانی رای دادند و این حیث آقای جلیلی را مقصر و مرتکب گناهی نابخشودنی می‌دانند. باید این سئوال را پرسید که نسبت نتیجه مد نظر اصولگرایان با نتیجه مد نظر رهبری از انتخابات چگونه است؟ در طول هم قرار دارند و یا در عرض هم؟ رهبری از انتخابات حضور همه سلایق را می‌خواستند. ایشان مشارکت حداکثری را می‌خواستند و حتی در روزهای آخر با صراحت کسانی که نظام اسلامی را قبول ندارند را هم دعوت به حضور در انتخابات کردند. آیا جریان اصولگرایی نتیجه مد نظر خودش را در ذیل این انتظارات تعریف می‌کند.

اگر چنین است نه تنها هیچ خرده‌ای بر حضور آقای جلیلی نیست که باید ایشان را هم تشویق کرد. چرا که بر فرض صحت فرض مذکور مشارکت را در انتخابات بالا بردند؛ منجر به تنوع سلایق و نظرات شدند و شور و هیجان انتخاباتی کشور را بالا بردند. اصولگرایان اگر اصولی باشند، نباید رفتاری که صد در صد در مسیر انتظارات رهبری از کلان انتخابات است را در نقطه مقابل کسب نتیجه توسط اصولگرایان تعریف کنند. این نوع انتقاد از دعوت‌کنندگان و حامیان دکتر جلیلی و این شکل تحلیلی از نتیجه انتخابات بیان دیگری از نظر برخی باصلاح استوانه‌های نظام است که مشارکت حداقلی ولی نتیجه مطلوب برای خود را بر مشارکت حداکثری ترجیح می‌دهند و مقام معظم رهبری بارها با صراحت خط بطلان بر این ایده کشیده­‌اند.

 

5.        این تصور که در عرصه‌ای همچون انتخابات همه افراد باید صرفا یک نتیجه مد نظر داشته باشند و آن هم پیروزی است، تصور باطلی است. همه مطلعند که بسیاری از افراد کاندیدا می‌شوند و اهدافی غیر از پیروزی را دنبال می‌کنند. این که همه باید با همان قرائتی که عده‌ای به نام اصولگرایان تعیین می‌کنند؛ نتیجه حضور در انتخابات را تعریف کنند تصور غلطی است. حضور آقای جلیلی در انتخابات برای حصول نتایج متعددی انجام شده بود. عالی‌ترین و مطلوب‌ترینش پیروزی بود.

لیکن از همان ابتدا هم متصور بود که حتی اگر پیروزی حاصل نشود نتایج متعدد دیگری به دست خواهد آمد که ضرورت دارد و تکلیف هست که برای تحقق نتایج باید تلاش کرد. یکی از مهمترین این نتایج وجود بلندگویی کاملا انقلابی در انتخابات است که نقطه آرمانی نظام را همیشه پررنگ کند. بر خلاف عده‌ای که تصور می‌کنند بلندگوی انقلابی یا نباید بیاید و یا اگر آمد باید حتما برنده شود، باید توجه داشت حضور همیشگی بلندگوی انقلابی و تلاش حداکثری‌اش برای پیروزی واجد آثار بسیار مثبتی نظیر کم‌رنگ نشدن ارزش‌ها در جامعه و هویت یافتن عناصر معتقد به آن است چه  به کسب رای حداکثری منتهی بشود و یا نه. تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی کشور خود تکلیف اهمی است که کسب قدرت فرع بر آن است این ترجمه همان بیان رهبری است که تکلیف در حضور و تلاش برای حصول نتیجه است و اگر پس از تلاش نتیجه حاصل نشد، حرجی نیست . یک نتیجه دیگر ایجاد انسجام و شبکه تعاملی بین عناصر انقلابی بود و ده­‌ها نتیجه دیگر که در انتخابات حاصل شد. کما این که در این انتخابات هیچ کاندیدای دیگری چنین کارکردی نداشت و عملکرد جریانات موسوم به اصولگرا در انتخابات و تخریب پایبندی به ارزش‌ها در مواردی مثل انرژی هسته‌ای، کوی دانشگاه، عدالت‌محوری و… خود زمینه تشکیک در روند گذشته نظام و رفتن به سراغ گزینه‌های اصیل مخالف این اصول را فراهم کرد.

6.        رهبر انقلاب بارها بر تصمیم‌گیری بر ضرورت انتخاب گزینه اصلح ولو با تفاضل اندک تأکید کرده‌اند به صورت نمونه: «همچنان که اصل انتخابات یک تکلیف الهى است، انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهى است. قبلًا هم گفتیم که تفاضل‏ و لو کم باشد، در این قضیه بسیار است. باید بگردید، بین خودتان و خدا حجّت پیدا کنید؛ یعنى بتوانید از راهى بروید که اگر خداى متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأى دادید، بتوانید بگویید به این دلیل[۱]». «باید گشت و اصلح را پیدا کرد.

باید گشت و امین‏‌ترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، به طور نسبى قادرترینِ بر اداره کشور را پیدا کرد. مهمّ است. چون این امر مهمّ است، تفاضل‏ هرچه هم کم باشد، اهمیت پیدا مى‏‌کند. در کارهاى کلان، این طور است. فرق دو مَبلغى که باهم اندکى تفاضل‏ دارند، اگر جنسى که مى‏‌خواهیم با این مبلغ تهیه کنیم، یک کیلو و دو کیلو جنس است، خیلى اهمیت ندارد؛ اما وقتى آنچه که مى‏خواهیم جابه‏‌جا کنیم، فرضاً هزاران تُن از این جنس است، آن هنگام تفاضل‏ در قیمت وقتى هم کم باشد، حجم زیادى مى‏‌یابد و اهمیت پیدا مى‏‌کند. همه کارهاى کلان، این طورى است[۲].» 

گذشت از این تفاضل‌ها به حجتی قطعی نیاز دارد، که به راحتی حاصل نمی‌شود. بسیاری اصولگرایان همواره با اتکا به خطر رای آوردن رقیب، به صورت محافظه‌کارانه –مثل کسانی که با تحلیل غیرواقع‌بینانه از وضع موجود کشور را به سازش دعوت می‌کنند- تنها راه تن دادن به گزینه‌های حداقلی را بیان کرده و همواره راه را بر انتخاب اصلح می‌بندند. به تجربه ثابت شده است که اصلی‌ترین جریانات پیشنهاد دهنده چنین تفکری دورترین افراد از اندیشه اصولگرایی و نزدیک‌ترین افراد به اندیشه رقیب هستند. لذا یکی از موارد تصمیم‌گیری در این امر اتکا به عقلانیت واقع‌بینانه و پرهیز از عقلانیت محافظه‌کارانه است که چنین رویکردهایی ایجاد می‌کند.

 

7.        یک نکته مهم در درس‌آموزی از انتخابات که بحث تکلیف و نتیجه این نکته است که در برنامه­‌ریزی برای حصول نتیجه نباید بر اخبار و تصورات ناشی از وجود مقبولیت بیش از حد تکیه کرد و آن را ملاک ائتلاف قرار داد. همانطور که دیدیم مقبولیت‌های مقطعی، ناشی از تبلیغات متکی بر مولفه­‌های غیر گفتمانی به همان آسانی که بدست می­‌آیند به همان آسانی هم از دست می‌روند. تجربه دولت نهم و دهم نشان داد که مهمترین دارایی جریان موسوم به اصولگرایی، اصولش است و اگر مقبولیتی قرار است ناشی شود، باید ناشی از اصول باشد و نه چیز دیگری. سایر مقبولیت‌ها پایدار نخواهد ماند و با موجی از دست خواهد رفت. البته باید برای ایجاد این مقبولیت و نشان دادن کارآمدی اصول در اداره موفق جامعه در زمینه‌های مادی و معنوی تلاش کرد و در تبیین و اقناع قولی و عملی آن اقدامات جدی حاصل کرد.

 

8.        در ادامه بحث قبل و در انتهای مطلب ضرورت دارد تا نسبت‌مان را با نظرسنجی‌ها معلوم کنیم. نباید نسبت به نتایج نظرسنجی بی‌تفاوت بود. نتیجه برخی نظرسنجی‌ها در موقع انجام درست و به نوعی نشان دهند برآیند آراء در زمان انجام است. لیکن نتیجه نظرسنجی یک عامل جدی تصمیم‌گیری درباره حمایت از کسی و یا عدم حمایت از دیگری (چه از سوی افراد و چه از سوی گروه‌ها) نیست چرا که معنایش پایداری نتایج نیست.

تبلیغات، تلاش رسانه‌ای و… همه را برای این گذاشتند که انسان نتیجه نظرسنجی را تغییر دهند نه اینکه از اصلح کوتاه بیاید و به گمان پیروزی به حداقل‌ها قانع شود. انتخابات دو دور اخیر هم نشان داد که مسائلی همچون مناظره­‌ها به شدت بر رای مردم اثر می‌گذارد. علاوه بر این تحولات در آراء مردم در بیست و چهار ساعت انتهایی بسیار بالا است که عملا سنجیدن و به تصمیم رساندن آن برای دشوار است. لذا نویسنده دو کارکرد بیشتر برای نظرسنجی قائل نیست. 

اول دادن تحلیل کلان به مسئولان ارشد نظام و دوم سنجیدن اثر رفتار انتخاباتی کاندیداها. یعنی مهمترین مصرف‌کننده نظرسنجی ستاد کاندیدا است تا بداند که نتیجه فعالیت‌های تبلیغاتی‌اش چه می‌شود. بگذریم از این که مواضع سیاسی داشتن و یک طرف دعوا بودن به صورت رسمی یا غیررسمی بعضی از صاحبان نظرسنجی‌ها خود فضای بی‌اعتمادی به آن‌ها را ایجاد می‌کند. بنابراین نه در انتخابات گذشته و نه در انتخابات‌های آتی هنوز دلیل محکمی یافت نمی‌شود که مبتنی بر آن به رای­‌دهندگان و یا گروه­‌های موثر اجتماعی توصیه به تصمیم‌گیری مبتنی بر نظرسنجی انجام شود. براین مبنا مطمئن‌ترین کار رأی دادن به کاندیدای اصلح و عدم درگیر کردن خود در ده­‌ها محاسبه است (نظیر اینکه اگر به یکی رای بدهیم صحنه چه خواهد شد و اگر به دیگری بدهیم طور دیگری خواهد و….) برای مهندسی نتایج انتخابات است. این جمله مطلقا بدین معنا نیست که تکلیف‌گرایی با نتیجه‌گرایی تعارض دارد.

لذا به طور خلاصه نویسنده معتقد است که جریان اصولگرایی جز اهتمام به محوریت اصول و ارزش‌های انقلاب و تلاش برای مقبول نمودن اصلح مسیر دیگری را ندارد و همه تلاش‌هایی که می‌خواهد صالح به ظاهر مقبول را جایگزین اصلح نماید نوعی جاده انحرافی است که اصولگرایی را از مقصد دو می‌کند. اگر این حجم از تلاش برای تئوریزه کردن صالح مقبول جای خود را به مقبول نمودن اصلح می‌داد امروز شرایط سیاسی کشور فضای متفاوتی را تجربه می‌کرد.

البته با این همه نقد عملکرد دکتر جلیلی و ضعف‌های ستاد انتخاباتی و اطرافیان ایشان در انتخابات ضروری است و باید در جای خود تحلیل و بررسی شود.



[۱]  بیانات در دیدار خانواده‏‌هاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحمیلى‏ ۳۱ /۰۲/ ۱۳۷۶

[۲]  بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با روحانیان و مبلّغان اعزامى در آستانه ماه محرّم‏‌الحرام‏ ۱۳/ ۰۲/ ۱۳۷۶

 

 *منبع: تریبون مستضعفین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد