این روزها در بین دوستان معتقد به گفتمان آرمانی و ایدئولوژیک امام راحل و رهبری عزیز که مبتنی است بر پیاده شدن مبانی اسلام ناب محمدی با مؤلّفه هایی نظیر استکبار ستیزی ، برقراری عدالت اجتماعی، و ساختن جامعه ای با فرهنگ متعالی شیعی که تمامی امکانات خود را در خدمت محرومین و مستضعفین جامعه ی جهانی بکار می گیرد و روزی خود را در خدمت حضرت صاحب العصر و الزمان قرار می دهد که آن دوران ، دوران شکوفایی بشریت است ،بر سر انتخاب کاندیدای ریاست جمهوری که اصلح از سایرین باشد اختلاف بوجود آمده است . اختلافی که ناشی از عملکرد نا صحیح جبهه ی پایداری بوده در انتخاب و اعلام کاندیدای اصلح که به زعم بسیاری از دوستان شائبه ی حزبی گری از آن به مشام می رسد و حزبی گری هم بواسطه ی سهم دادن پیش از مسئولیت به اعضای حزب و نیز انتخاب کاندیدایی برای حزب که احیاناً اصلح در میان رجال سیاسی مذهبی کشور نیست ، می باشد که این اصلح نبودن را به خوبی می توان از گفنار حضرت آیت الله مخصباح یزدی در دوزی که جبهه ی پایداری رسما کاندیدای خود را معرفی کرد فیهمید. ایشان خطاب به دکتر جلیلی فرمودند که دوستان در جبهه پایداری ایشان را اصلح شناختند اما "اگر گزینهای بهتر از فرد مورد نظر این جبهه پیدا کردید واجب است به او رای دهید ."
از طرفی از مدتها قبل که بحث مذاکرات هسته ای توسط دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی انجام میشد و اخباری که از عملکرد دکتر جلیلی به عنوان رئیس هیئت مذاکره کننده در صداو سیما و جراید منتشر می شد ، بسیاری از اذهان امت حزب الله ایران را به سوی تواناییها و قوت های ایشان به عنوان رئیس جمهور آینده ی ایران اسلامی هدایت می کرد. چرا که او را فردی ساده زیست دارای روحیه ی انقلابی ، مؤمن، ولایتی و سازش ناپذیر در برابر زورگوییهای کشور های غربی و پایبند به ارزشها معرفی می کرد و فی الواقع هم همین طور بود. تغییر پوشش طرف مذاکره کننده ی غربی خانم "اشتون" همان روزها بود که به سوژ ه ای برای کامران نجف زاده گزارشگر اخبار20:30 و سایر کسانی که پیگیر این مذاکرات بودند، تبدیل شده بود.
مقاومت مثال زدنی و ایستادگی تحسین برانگیز دکتر جلیلی تا اندازه ای بود که گفته شد در جلسه ای که طرف مذاکره کننده وقتی کشور بزرگ ایران را در صورت کوتاه نیامدن از حقوق هسته ای خود تهدید به جنگ نظامی کرد ، ایشان پای مصنوعی خود را درآورد و بر روی میز مذاکره گذاشت و گفت من این پایم را در جنگ تحمیلی هشت ساله از دست دادم در این جنگ هم حاضرم جانم را برای حفظ منافع کشور بگذارم و بعد جلسه ی مذاکره را با ناراحتی ترک کرد تا به طرف غربی بفهماند که هیأت ایرانی رئیسی دارد که با تمام وجود برای کشورش ایستادگی می کند و اهل میدان خالی کردن نیست. و این یعنی که فشار و تهدید اثری در او و در ملتی که رئیس جمهورش او را برای این کار انتخاب کرده و رهبرش اور ا تأیید نموده ،اثری ندارد.
این گزینه وقتی در اذهان جوانان انقلابی به عنوان اصلح قوت گرفت که دیده شد جبهه ی پایداری که از حامیان گفتمان امام و رهبری است از فردی حمایت کرد که علی رغم داشتن ویژگیهای بسیار خوب و مطلوب لکن به نظر نمی رسد توان ایستادگی در برابر فشارها و زورگوییهای غربی و البته ایستادگی در برابر اخلالگران در نظام اقتصادی کشور و در یک کلمه توان مبارزه با سردمداران زر و زور و تزویر را داشته باشد. خصوصا اینکه وقتی آزموده شده ای چون جلیلی در دسترس هست چرا باید به سراغ کسی رفت که در این میدان ازموده نشده است؟! و البته این تنها نقطه ی قوت جلیلی نبود. جوانان دانشجو و طلبه ی مشهدی که از سالها پیش با روحیه و افکار ایشان اشنا بودند و اعتقاد راسخ ایشان را برای عملی کردن آموزه های اسلام ناب در سطح کشور دیده بودند به طوریکه تئوری دولت اسلامی و حیات طیبه را در راستای آن ، از زبان او شنیده بودند و نیز اخلاق حسنه و تواضع و اخلاص و مردمی بودن او را در وقتی که او کاندیدای مجلس هفتم شده بود برای مشهد را، از نزدیک دیده بودند برایشان مسجّل شده بود که ایشان همانی است که می تواند پرچمدار واقعی جبهه ی انقلابی گفتمان امام و رهبری باشد.
سخنان آیت الله علم الهدی خطیب توانمند در خطبه های نماز جمعه ی مشهد در معرفی ایشان و تمجید از روحیه ی انقلابی و دشمن ستیز او به عنوان استاد راهنمای پایان نامه ی دکترای جلیلی که او را مفسّر کامل عیار قرآن خوانده بود به علاوه ی اینکه عنوان پیان نامه ی ایشان سیاست خارجی پیامبر اکرم بوده و نیز عملکرد موفق او در زمانی که در وزارت خارجه بوده به عنوان رئیس بازرسی این وزارت خ و اخراج 17 سفیر از این وزارت خانه به دلیل فساد مالی و نیز نمایندگی ایشان از سوی رهبری برای شورای عالی امنیت ملی همه و همه آنها را مصمّم کرد که برای آمدن او در عرصه ی کاندیداتوری ریاست جمهوری تلاش کنند . آنها به خوبی می دانستند که جلیلی از آندسته افرادی نیست که خودش برای آمدن در این پست اقدامی کند و خود را در معرض انتخاب قرار دهد ؛ این را از مرام او برای کاندیداتوری انتخابات مجلس هفتم فهمیده بودند. در آن وقت هم کسانی که او را و اخلاص و توانمندی و تعهد و تخصّصش را دیده بودند و می شناختند با اصرار برای کاندیداتوری در مجلس راضی کرده بودند و خودشان هم برایش تبلیغات کردند و کمترین میزان هزینه ی تبلیغاتی را شاید بتوان گفت برای یک کاندیدای مجلس تا آنزمان را پرداختند. در همان زمان هم نحوه ی برخورد ایشان در جریان نامزدی مجلس برای آنها الگویی از اخلاق مداری یک مسلمان معتقد به اسلام را به تصویر کشید تا آنجا که او از این جوانان می خواست که فقط تبلیغ او را کنند نه تخریب دیگران را. در جلسه ای که برای معرفی کاندیدها برقرار کرده بودند او به جای معرفی و سابقه ی خود و این که من که هستم و تاکنون چه ها که نکردم به بیان دیدگاهها و برنامه های خود اکتفاکرد.
داشتن کرسی استادی دانشگاه امام صادق در دروس تفسیر آیات سیاسی قرآن کریم وسیره ی سیاسی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) و نیز داشتن مطالعه و نظریه در خصوص اقتصاد مقاومتی هم دلایل دیگر این جوانان بود برای اصلح خواندن دکتر جلیلی در بین رجال سیاسی ای که اعلام نامزدی کرده بودند . و لذا و قتی بارها از زبان کاندیدای جبهه ی پایداری شنیدند که دکتر جلیلی هم از جمله معدود کسانی بود که دوستان در این جبهه برای کاندیداتوری ایشان نظر داشتند ولی خودشان گفته اند که به جمع بندی نهایی نرسیده اند ، تلاش کردند که بار دیگر او را که حالا شناخته شده تر بود برای مردم ایران و نیز جهان خصوصاً برای آمریکا و دولتهایی که طرف مذاکره بودند با ایران در موضوع هسته ای ، راضی کنند تا خودش را نامزد ریاست جمهوری کند و علی رغم اینکه خودش گفته بود برنامه هایی دارم برای اداره ی بهتر کشور ولی هنوز تصمیم نهایی نگرفته بود . آنگونه که دوستانی که از نزدیک با ایشان ملاقات داشتند می گفتند ایشان از تشتت آراء در جبهه ی اصولگرایان نگرانی داشتند ولی وقتی جوانانی از نقاط مختلف ایران به صورت خودجوش گروههایی برای دعوت از ایشان جهت کاندیداتوری ایجاد کردند و طومارهای متعددی با امضاهایی از طرفداران ایشان از طلبه و دانشجو گرفته تا بازاری و افراد عادی برایشان ارسال کردند ، بالآخره توانستند ایشان را متقاعد کنند که آمدن ایشان ، مردم را زودتر به اجماع بر سر یک کاندیدا می رساند و اتفاقاً آمدنشان تشتت آراء اصلگرایان را از بین می برد.
اما در کنا رهمه ی این محاسنی که از دکتر جلیلی گفته شد از همه مهم تردر این زمان و شرایط موجود قانون مداری و تقیّد به قانون است تا جائیکه علی رغم تلاش جدی و بی وقفه ی سایر کاندیداها در تبلیغات زودهنگام و پیش از موعد ، ایشان نه خود اقدامی کرده اند و نه اجازه ی اقدامی در این راستا را به علاقه مندان خود داده اند. این پایبندی به قانون در شرایطی است که ممکن است دیر اقدام کردن منجر به نشناخته شدن باشد در بازار داغ تبلیغات ولی او حاضر نیست که مصلحت سنجی کند و خودش قانون را دور بزند. همین روحیه ی متعبد اوست که ما را به گرد شمع وجوش پروانه کرده است. ما هرآنچه که در توان داریم برای شناساندن او به ملت عزیز و شریف ایران به کار کی بندیم و یقین داریم که دلها همه در دست خداست و اگر او نخواهد حتی برگی بر زمین نمی افتد. و خودش فرمود که من یتق الله یرزقه من حیث لایحتسب
رجانیوز - گروه سیاسی: از چند ماه پیش که تبلیغات انتخاباتی میان کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به طور غیررسمی آغاز شد، برخی عبارت و موضعگیریها از سوی برخی افراد مورد استفاده قرار گرفت که در ظاهر قرار بود نوعی انتقاد از برخی اقدامات دولت دهم باشد اما در اصل، مخالفت با برخی رویکردهای اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی بود.
به گزارش رجانیوز، موضوعاتی مانند «طرح مساله هلوکاست»، «مذاکره با آمریکا»، «استکبارستیزی و رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی» و «ایستادگی در زمینه برنامه هستهای» از جمله محورهایی بودند که در ماههای اخیر از سوی برخی کاندیداهای احتمالی موردنظر قرار گرفتند و برخی از این افراد، بدون توجه به مصالح ملی کشور و همچنین آرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، با تندترین و افراطیترین ادبیات به این مفاهیم حمله کردند.
این در حالیست که بیان این انتقادات و بعضا پیشنهادات کاندیداهای موجود در بخش هایی به تاکید بر پیگیری بازگشت به رویکرد مطرود سازش معطوف بوده و در برخی دیگر هر چند به صراحت این رویکرد را ترویج نمی کند اما به تکمیل پازل تبلیغاتی و سیاسی سازش طلبان کمک غیر قابل انکاری کرده است.
این مواضع در شرایطی از سوی کاندیداهای حاضر در فضای داخلی کشور منتشر می شود که طرف غربی و مشخصا امریکا بدنبال عدم توفیق در مقابل رویکرد مقاومتی سال های اخیر در عرصه سیاست خارجی، حساب ویژه ای را بر یارگیری از داخل علیه این رویکرد مقاومتی باز کرده است، و این در حالیست که اینگونه مواضع در مواردی خودخواسته و آگاهانه و در مواردی بصورت ناخودآگاه، این خواسته طرف غربی را محقق کرده که این نکته از واکنش و استقبال رسانه های غربی و صهیونیستی از این قبیل مواضع کاندیداها قابل درک و مشاهده است.
در پررنگ ترین واکنش ها از این مواضع می توان به استقبال ویژه رسانه های غربی و صهیونیستی از مواضع هاشمی رفسنجانی در قبال اسرائیل اشاره کرد.
به نظر می رسد همراهی مردم با رویکرد مقاومت و تحمل فشارهای ناشی از این رویکرد برای رسیدن یه اهداف آرمانی انقلاب اسلامی، تکلیف خط سازش را روشن کرده باشد چنانکه حمایت روشن مردم از خط مقاومت در راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته کاملا مشهود بوده و بعید بنظر می رسد مردم در انتخابات آینده به مروجین سازش اقبالی داشته باشند، بلکه قطعا این جریان را ضایع کننده سختی هایی تحمل شده درماه های اخیر قلمدا کرده و واکنشی جدی به آن خواهند داشت.
در ادامه، برخی از اظهارنظراهای کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری درباره موضوعات فوق میآید. هر چند به نظر می رسد برخی از کاندیداها بصورت ناخواسته به تکمیل پازل سازش طلبان داخلی کمک کرده اند:
اکبر هاشمی رفسنجانی | رابطه با اسرائیل | ما با اسرائیل سر جنگ نداریم. حالا اگر عربها جنگ کردند ما کمک میکنیم | نشست با جمعی از اصلاحطلبان |
محمد باقر قالیباف | حل موضوع هسته ای و مشکلات اقتصادی در گرو مذاکره با آمریکا | حل مشکلات اقتصادی امروز از طریق اتخاذ مجموعه ای سیاست های عقلانی و هوشمندانه اقتصادی ممکن است که در این زنجیره سیاست خارجی و موضوع هسته ای یکی از حلقه ها، البته یک حلقه بسیار مهم، است. من عرض کردم مذاکره نه تابو است و نه راه حل همه مشکلات. مذاکره یک ابزار برای تحقق اهداف است و موفقیت آن منوط به موقعیت طرفین است.اگر ما از موضع قوی وارد مذاکره نشویم آن وقت به رقیب برای تحقق اهدافش کمک کرده ایم. | گفتگو با خبرگزاری تسنیم (3 اردیبهشت) |
محمدباقر قالیباف | انتقاد از طرح هلوکاست | قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟ ما هیچ گاه با یهود مخالف نبودیم، یک دین است؛ آنجایی که ما مخالفت کردیم باصهیونیست ها بوده است.ما 30 سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی به واسطه هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضد یهود بودنبکند.ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح میشود.این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینی ها داشت … | گفتگو با خبرگزاری تسنیم (3 اردیبهشت) |
محمدباقر قالیباف | مذاکره با آمریکا؛ ابزاری برای تحقق آرمانها | مذاکره نه تابوست و نه راه حل همه مشکلات.مذاکره یک ابزار است.ما با آمریکا جایی که لازم باشد حتما مذاکره می کنیم.مذاکره با آمریکا هیچ گاه برای ما خط قرمز نبوده است. سال 86 در مرکز مطالعات خاورمیانه این نکته را مطرح کردم که به جای تعریف رابطه مان با آمریکا در قالب تقابل صرف یا تعامل صرف باید به سوی رقابت با این کشور برای تامین منافعمان حرکت کنیم. تفاوت رویکرد رقابتی با رویکرد تقابل گرایی و ائتلاف گرایی در این است که نه مذاکره به خودی خود بد و نه به خودی خود خوب و مطلوب است.مذاکره با هر کشوری(از جمله آمریکا) تنها ابزاری برای تامین منافع و تحقق آرمانها است، مذاکره اگر در قالبی متوازن و برابر صورت گیرد تامین کننده منافع وآرمانهای ماست؛ در غیر این صورت ارزشی ندارد. | گفتگو با خبرگزاری تسنیم (3 اردیبهشت) |
حجت الاسلام ابوترابی فرد | انتقاد از طرح موضوع هولوکاست | طرح مباحث و مفاهیم اینچنینی (هلوکاست) سودی برای بدنه انقلاب ندارد و کاری نسنجیده به نظر میرسد. | دانشگاه علم و صنعت (8 اردیبهشت) |
محمدحسن ابوترابی | مذاکره با آمریکا | در ارتباط با مذاکره با آمریکا، رهبر معظم انقلاب با رعایت خطوط قرمز تعریف شده. موضع نظام را به صورت شفاف تبیین کردند اما معتقد هستم که تلاش ملت و مسئولین میتواند مسیر اقتدار و عزت ایران را برای ارتقای جایگاه نظام جمهوری اسلامی و امت اسلامی و تقویت جبهه اسلامی رویارویی با زیادهخواهی نظام سلطه خلق کند. |
|
غلامعلی حداد عادل | انتقاد از طرح موضوع هولوکاست | موافق طرح این موضوع (هلوکاست) به گونهای که آقای احمدینژاد مطرح کرد، نبودم، موافق این نبودم که آقای احمدینژاد اصل هولوکاست را انکار کند چون ما از انکار هولوکاست سودی نبردیم. | دانشگاه علم و صنعت (8 اردیبهشت) |
حسن روحانی | تغییر در روند مقاومت هستهای | اگر روزی این مسئولیت (ریاست جمهوری) را بر عهده بگیرم حتما این روند (هسته ای) را تغییر می دهم یعنی میتوانیم استراتژی و شیوه بهتری را انتخاب کنیم که حقوق مسلم ما حفظ شود و در عین حال بتوانیم مشکلاتمان را با دنیا حل کنیم. درست است که فناوری هسته ای حق مسلم ماست، اما بسیاری از موضوعات دیگر هم حق مسلم ماست. از جمله اینکه تحریم نباشیم، هم حق مسلم ماست، اینکه فشاری بر ملت ایران نباشد هم حق مسلم ماست. زندگی توام با آرامش و رفاه هم حق مسلم ملت ماست. ما می خواهیم به همه این حق ها برسیم و نه فقط یک حق مسلم. | گفتگو با روزنامه آرمان روابط عمومی ( 22 فروردین ) |
حسن روحانی | تغییر در مسیر مقاومت درباره آمریکا و سیاسیت تنش زدایی در رابطه با این کشور | ایران قرار نیست تا روز قیامت با آمریکا قهر باشد و رابطه قطع بماند. بلکه در شرایط مناسبی و با حفظ منافع ملی این نوع رابطه باید تغییر کند. در حال حاضر، رابطه ایران و آمریکا خصمانه است. آمریکا به هر بهانهای به ایران فشار میآورد و در این رابطه کشورهای دیگر را هم تشویق میکند. ادامه این روند برای ایران، آمریکا و منطقه مسیر درستی نیست. ما باید این تخاصم را به تدریج مهار کنیم و آن را به رابطه تنش آمیز کاهش دهیم و بعد به سوی کاهش تنش حرکت کنیم. | خبرآنلاین (11 اردیبهشت) |
علیرضا زاکانی | انتقاد از طرح موضوع هولوکاست | اینکه (هلوکاست) اتفاق افتاد یا نیفتاده ما باور داریم که این اتفاق نیافتاده است یا به قدری نبوده که اینگونه مدتهای مدیدی است که اسرائیل از آن بهره برداری میکند اما اینکه ما بیاییم و مسئله ای که باورعمومی برای غربیها است در بوق و کرنا کنیم و مقابل آن بایستیم، اگر حرف خوبی بود از ابتدا امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری عنوان میکردند در حالی که یکبار چنین کلماتی را نگفتند. ما این تاریخ سازی را قبول نداریم اما اینکه این تاریخ سازی که صورت نگرفته را در مجامع عمومی اعلام کنیم خوب نیست ما باید اعلام میکردیم که خواستار تحقیق هستیم. بنده معتقدماینگونه ورود به مسئله هولوکاست و این جنس ورود فایدهاش اندک و هزینه اش بالا است | دانشگاه شاهد (11 اردیبهشت) |
محمد شریعتمداری | انتقاد از طرح موضوع هولوکاست |
احمدی نژاد خودش هم از طرح آن اظهارات درباره هولوکاست پشیمان است و در اظهارات بعدی خود نیز دیگر اشاره ای به اظهارات اولیه نکرد به نظر من این دعوای بین فاشیست ها بود و طرح آن در آن زمان نفعی برای ایران نداشت.
| گفتگو با خبرگزاری مهر (9 اردیبهشت) |
علی اکبر ولایتی | تغییر در مسیر مقاومت و تاکید بر بازگشت به سیاست خارجه دوران سازندگی |
با مدیریت درست میتوان روابط خارجی را حل کرد، دلیلی ندارد با همه دنیا بد باشیم؛ در زمان جنگ بسیاری از کشورها از صدام حمایت میکردند اما وزرای خارجه کشورها در سازمان ملل برای دیدار با ما صف می کشیدند و در واقع ما در سازمان ملل پیروز شدیم و رئیس سازمان ملل گفت صدام متجاوز است و 15 عضو شورای امنیت نیز این مسئله را تأیید کردند. اصلاح روابط خارجی از موضع عزت در چارچوب اصول و حفظ ارزشهای انقلاب و رهنمودهای رهبری باید صورت گیرد و ما این مسئله را برمبنای 16 سال فعالیت خود مطرح میکنیم. | دیدار با نخبگان خوزستان (28 فروردین) |
علی اکبر ولایتی | تغییر رویه در مساله مقاومت هستهای | وی با انتقاد از دو جریانی که در خصوص انرژی هسته ای دچار افراط و تفریط هستند گفت: یک دسته از این افراد معتقدند که انرژی هسته ای را بدست نیاوریم تا قطعنامه شورای امنیت را نگیریم عده ای هم می گویند قطعنامه کاغذ پاره ای بیش نیست اما به اعتقاد بنده اگر هسته ای باشیم و قطعنامه نگیریم هنر است |
|
مصطفی پورمحمدی | مذاکره با آمریکا | در فضای دیپلماسی اصل بر تامین منافع و مصالح ملت است. درست است که دشمن اصلی آمریکاست ولی اگر آمریکا فریب ندهد و مذاکرات ظاهری نباشد قدرت ما را درک کند کمک به براندازان را قطع کند و به مخالفان و تروریست ها کمک نکند ما می توانیم از آنها امتیاز بگیریم. پس یعنی خط قرمز به آن معنا نداریم. هر چند که برخی می گویند اگر با آمریکا مذاکره کنیم همه مشکلات حل می شود. در حالیکه اینطور نیست اگر آمریکا عرضه داشت یونان، ایتالیا، اسپانیا و قبرس را از بحران مالی نجات می داد | دانشگاه امام صادق(ع) |
منوچهر متکی | مذاکره با آمریکا | معتقد نیستم تا ابد با آمریکا رابطه نداشته باشیم، مبنای ما مخالف مذاکره با آمریکا نیست.مذاکره شرایط خودش را دارد، باید طرفین آماده مذاکره باشند، یعنی رفتارها مشی مذاکرهای داشته باشد.
| جلسه پرسش و پاسخ با مردم شهرستان نیشابور |
مصطفی کواکبیان | مذاکرات هستهای | به نظر من کل مذاکرات هستهای بیفایده است و نتیجهای ندارد زیرا تا زمانی که مذاکرات بهصورت باخت ـ باخت است، دو طرف به هیچ نتیجهای نمیرسند. | میز انتخاباتی انجمن اسلامی مستقل دانشگاه مازندران |
محسن رضایی | مذاکره با آمریکا | ایران باید با استفاده از سیستم مذاکرهای از تحریمها خارج شود و آماده مذاکره با آمریکا و اروپا هستیم. | در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان |
با آغاز بحران سوریه مواضع بین المللی و منطقهای در قبال این بحران به دو بخش مخالف و موافق تقسیم شد تا این شکاف در مواضع در پی خود پیامآور شکل گیری نظام جدید چند قطبی در عرصه بین المللی باشد.
به گزارش خبرگزاری فارس، شبکه خبری «المنار» در پژوهشی مفصل و مشروح به قلم «صادق خنافر» و «حسین ملاح» به بررسی بحران سوریه می پردازد که بیش از دو سال است، توسط کشورهای غربی و شماری از رژیمهای عربی بر مردم و نظام سوریه تحمیل شده است و تلاش میکند، به این سوال مهم پاسخ دهد که چرا با وجود تمام توطئههای طراحی شده و تلاشهای صورت گرفته باز نظام در سوریه پا برجاست. در واقع به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که «چرا اسد سقوط نکرده و هرگز سقوط نمیکند»؟
در بخش اول این مطلب به بررسی موقعیت سوریه در منطقه، جمعیت، ساختار سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری این کشور پرداختیم.
بخش دوم به بررسی این موضوع پرداخت که بحران سوریه و جنگی که هم اکنون درگیر آن است، تنها بعد نظامی را دربر نمیگیرد، بلکه عرصههای اقتصادی، دیپلماتیک و رسانهای آن را هم درگیر خود کرده است، اما از آنجا که سوریه دارای ساختار متمایز اقتصادی، سیاسی و نظامی است، توانسته با وجود گذشت بیش از دو سال در برابر همه توطئهها مقاومت کرده و همچنان به ایستادگی خود ادامه میدهد.
بخش سوم نیز به بررسی توانمندیهای ارتش سوریه و حضور آن در تمام عرصهها و میدانهای مبارزه با افراد مسلح و گروههای تروریستی طی دو سالی که از بحران سوریه میگذرد پرداخت و تاکید کرد که انسجام و یکپارچگی حاکم بر ارتش سوریه و وفاداری آن به نظام موجب شده تا ساختارهای نظام سوریه با وجود توطئههای جهانی علیه این کشور همچنان حفظ شود و سوریه بتواند به بقای خود با وجود این بحران بزرگ ادامه دهد.
اما بخش چهارم به بررسی سیاستهایی پرداخت که رهبران سوریه برای مقابله با فشارهای سنگین و کشنده غربی و عربی طی 25 ماه بحران سوریه گرفتند و در بخشی خاص نیز به تعامل محکم و استوار دیپلماسی سوریه در عرصه بین المللی پرداخت و اینکه با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته برای جدا کردن شخصیتهای نظام و با وجود تمام وعدهها و وعیدهای فریبنده با این حال این تلاشها راهی جز ناکامی نداشتند.
بخش پنجم از مجموعه مقالات «چرا اسد سقوط نکرد» به معارضان سوری در داخل و خارج از سوریه و عناصر تشکیل دهنده این گروهها، گروههای مسلح تروریستی، اختلافات موجود بین آنها و همچنین مواضع و دیدگاههای سیاسی آنها در قبال تغییر و تحولات جاری در عرصه سوریه و بحران این کشور پرداخت و اینکه مهمترین ویژگی و خصوصیت این گروهها در تمام طول مدت 25 ماه بحران سوریه نبود وحدت و یکپارچگی میان آنهاست و حتی در مواردی بیشمار این تعارضها و تضادها به تقابل بین این گروهها و جریانها نیز منجر شده است.
اما بخش ششم از مجموعه مقالات «چرا اسد سقوط نکرد» مواضع و دیدگاههای بین المللی در قبال بحران سوریه و تغییر و تحولات جاری در این موضع گیری و امکان احتمال برقراری نظام چند قطبی در عرصه بین الملل را بررسی میکند.
مهمترین بازتابهای بحران سوریه را باید بروز شکاف در عرصه بین المللی در خصوص نحوه تعامل با این بحران به شمار آورد و این تداعی کننده روزها و مرحله جنگ سرد در اذهان و تعدد محورهای بین شرق و غرب و سرمایهداری و کمونیسم بود. این درحالی است که تا پیش از آغاز بحران سوریه برای دو دهه شاهد حاکمیت آمریکا بر عرصه بین المللی بودیم و آغاز بحران سوریه عاملی شد تا بار دیگر موازنهای بین قدرتهای بزرگ در عرصه بین المللی حاصل شود.
جهان چند قطبی
شکافی که هم اکنون عرصه بین المللی شاهد آن است، به این معنا نیست که آمریکا در آستانه عقب نشینی از عرصه بین المللی و سپردن زمام امور به نیروهای دیگر است، اما بحرانهایی که واشنگتن طی سالهای اخیر درگیر آن بوده و از جمله آنها میتوان به جنگ این کشور در افغانستان و عراق اشاره کرد، همچنین بدهکار بودن خزانه دولت موجب شد تا دولت آمریکا از برخی برنامههای خود عقب نشینی کند و این به نیروها و قدرتهای بین المللی و در راس آنها روسیه، چین و گروه «بریکس» اجازه داد تا در عرصه بین المللی بار دیگر خود و موضع و دیدگاه خود را مطرح کرده و هشدار دهند که جهان تغییر کرده و سیاست یک قطبی دیگر از هم اکنون در عرصه بین الملل سیاست کارآمدی به شمار نمیآید و این موضوع را به شکلی عیان و ملموس در بحران سوریه میتوان ملاحظه کرد.
این شکاف و تقسیم تنها محدود به کشورهایی نمیشد که ذکر آنها رفت، بلکه چنین شکاف را نیز در جهان عربی شاهد بودیم که با نحوه تعامل و برخورد اتحادیه عرب با بحران سوریه با احتیاط برخورد کردند و چه در خفا و چه به صورت علنی سخنان بسیاری به گوش رسید که اظهار میکرد، برخی از کشورها توان مخالفت و مقابله با فشارهای سازمان یافته و برنامهریزی شده از سوی طرفهای غربی و رژیمهای عربی حوزه خلیج فارس علیه نظام سوریه را ندارند.
این طرفهای منطقهای به رهبری عربستان سعودی و قطر سرانجام با تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و دادن کرسی این کشور به کمیته موسوم به «ائتلاف معارضان سوری» این کشور را از عرصه جهان عرب دور کنند و با ارائه کمکهای مالی و نظامی به گروههای تروریستی و افراد مسلح ضمن اینکه خود را درگیر بحران کنند، به آن دامن بزنند، اما تمام تلاشهای صورت گرفته از سوی آنها برای بین المللی کردن این بحران و به طور مشخص کردن وارد کردن سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل به عرصه بحران از طریق کسب موافقت آن برای اشغال نظامی با شکست مواجه شد.
چون «بازی با بزرگان» اگر این گفته درست باشد، به طور کلی تفاوت بسیاری دارد، به خصوص آنکه در حوزه چنین بزرگانی کشورهایی همچون روسیه و چین و دیگر اعضای مجموعه بریکس و همچنین جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته باشند.
این کشورها در طول بیش از 2 سال بحران سوریه با تاکید بر گفتوگو و مذاکره داخلی به راه حل مسالمتآمیز برای بحران سوریه توسل جستند و هرگونه دخالت خارجی و تحمیل خواستههای مورد نظر کشورهای غربی و برخی از رژیمهای منطقهای بر دمشق را رد کرده و نسبت به تکرار سناریو لیبی این بار در سوریه هشدار دادند.
بحران فریبنده و اهداف اعلام نشده
بدون تردید سوریه با توجه به موقعیت استراتژیک و ژئو استراتژیک خود همواره در طول تاریخ کانون توجه کشورهای بزرگ و استعمارگر بوده و بحران کنونی که هم اکنون درگیر آن شده بسیاری از طرفهای بین المللی را فریب داد تا با بهره برداری از حوادث خونین جاری در سوریه اهداف و خواستههای مورد نظر خود را در این کشور محقق کنند.
مهمترین اهداف این نیروها
آمریکا:
آمریکا تلاش میکند، سوریه و نقش منطقهای آن را تضعیف و ارتش این کشور را تفکیک و منحل کند و هم پیمانان این کشور در محور مقاومت را تحریک و وادار به واکنش کند و مهمتر از آن امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی را تامین کند.
انگلیس و فرانسه:
این دو کشور تلاش میکنند تا نقشی در خاورمیانه به دست آورند و سرآغاز این ایفای نقش در سوریه است، به خصوص آنکه اطلاعاتی وجود دارد که نشان میدهد، ذخایر نفتی قابل توجهی در دریای مدیترانه وجود دارد و بالطبع تامین امنیت و محافظت از موجودیت رژیم صهیونیستی به عنوان حافظ و حامی منافع غرب در منطقه از دیگر اهداف انگلیس و فرانسه به شمار میآید.
اسرائیل:
هدف اصلی اسرائیل از دامن زدن به بحران سوریه تضعیف توانمندیهای ارتش سوریه و سرنگونی نظام در سوریه و همچنین «بشار اسد»، رئیس جمهوری این کشور برای ضربه زدن به محور مقاومت در منطقه است که از ایران و سوریه و لبنان و فلسطین اشغالی تشکیل شده و این رژیم چه به صورت علنی و آشکار و چه به صورت غیر علنی و مخفیانه تلاش میکند، به اهدافی که در بالا ذکر آنها رفت دست یابد و آنها را محقق کند.
ترکیه:
ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش میکند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونهای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواستههای خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تاثیرگذار منطقهای در راستای افول نقش عربستان سعودی و مصر در منطقه مطرح کند.
عربستان سعودی:
هدف عربستان سعودی از دامن زدن به بحران سوریه و دخالت در آن تسویه حسابهای قدیمی با رهبران سوریه و از بین بردن تمام گزینهها و راهکارهای سیاسی برای حل بحران این کشور و از بین بردن پل ارتباطی بین ایران و جنبشهای مقاومت در منطقه است.
قطر:
قطر با ثروتهای مالی و نفتی هنگفت و کلان خود طی بحران سوریه تلاش کرد تا طی بحران سوریه نقشی بسیار فراتر از حجم و اندازه خود در عرصه منطقهای بازی کند و تمام تلاش خود را برای اجرای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه به کار برد و در این راه به حمایت از برخی از گروههای «جهادی تکفیری» برای تحقق طرح سیاسی خود برخیزد، اگرچه این موضع قطر در تعارض با مواضع شماری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی داشت.
دیگران چه میخواهند؟؟
در برابر این کشورها و نیروها، کشورها و نیروهای مقابل قرار دارند که از میان آنها میتوان به کشور ایران و کشورهای مجموعه بریکس و همچنین روسیه و چین اشاره کرد که دو کشور اخیر مقابل تلاش برای هدف قرار دادن نظام سوریه ورود به عرصه بحران سوریه از طریق شورای امنیت همچون لیبی و صدور قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل علیه دمشق مقابله و با حق وتویی که از آن برخوردار بودند، تلاشهای کشورهای غربی و آمریکا را در این امر ناکام گذاشتند.
روسیه .. موضع و منافع
مسکو، سوریه را هم پیمان استراتژیک خود و دروازه ورود این کشور به دریای مدیترانه یا آبهای آزاد میداند و این جدای از منافع اقتصادی است که این کشور در این منطقه داشته و در صدد تحقق آن است. به همین دلیل روسیه وارد بحران سوریه شد و به خصوص در راستای افزایش قدرت و نفوذ گروههای مسلح تروریستی مورد حمایت ترکیه، آن را قضیهای سرنوشت ساز برای خود به شمار آورد، به ویژه آنکه این کشور خطر این گروههای مسلح تروریستی از نوع جهادی تکفیری آن را در آینده در جمهوریهای قفقاز به خوبی درک میکند.
«لئونید ساوین»، کارشناس روسی مرکز تحقیقات استراتژیک اتحاد اروسیای روسیه در گفتوگو با شبکه المنار درباره موضع روسیه در قبال بحران سوریه چنین میگوید: پس از حوادث و انقلاب لیبی رهبران روسیه دریافتند که مورد فریب واقع شدهاند و «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه آشکارا اعلام کرد که مسکو نمیتواند، اجازه دهد، چنین فریبی بار دیگر تکرار شود.
وی در ادامه افزود: اصول و مبادی که سیاست خارجی روسیه بر پایه آن بنا شده و خطوط و گرایشهای سیاست روسیه در قبال این منطقه، افزون بر اصول و مبادی حاکم بر مجموعه بریکس همه بر این نکته تاکید میکنند که روسیه در مواضع خود ثابت است و راه را به روی تمام تلاشها در شورای امنیت برای کسب موافقت با دخالت خارجی در سوریه ببندد.
به اعتقاد ساوین، آنچه موجب نزدیکی موضوع مسکو و دمشق شده است، روابط دوستانه چندین ساله این دو کشور است که تاریخ آن به زمان اتحاد شوروی سابق باز میگردد و همه از مشروح این روابط به خوبی آگاه و مطلع هستند.
این کارشناس روسی در این خصوص به وجود پایگاه نظامی دریایی روسیه در بندر «طرطوس» اشاره میکند که معتقد است، این پایگاه موجب برقراری نوعی ثبات و استقرار در منطقه شده و هرگونه قصد روسیه مبنی بر انتقال آن به مکان دیگری را نفی میکند و میگوید: ما از سالها پیش در این بندر حضور داریم و به خوبی با منطقه آشنا هستیم.
ساوین توضیح میدهد که در روسیه این دیدگاه وجود دارد که مسکو باید حضور خود در مناطقی خود پیشتر حضور داشته با را تقویت کند و این موضوع تنها اقیانوسها را در برنمیگیرد، بلکه شامل کشورهایی میشود که روابط دوستانه سنتی و طولانی مدت مسکو را به کشورهای دیگر مرتبط میکند.
این کارشناس در ادامه میافزاید: در این خصوص باید به اقدام روسیه در نصب ایستگاه راداری در کوبا و احداث پایگاه لوردیز اشاره کنیم که واقعا از حیث پوشش راداری این توانایی را داشت که نیم کره شمالی زمین را رصد کند، یا اینکه میتوان به پایگاه کمرن در ویتنام اشاره کنیم که روسیه از آن خارج شد و اینها موضوعات و قضایایی است که بار دیگر میان رهبران روس مطرح شده و مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته است.
ساوین تاکید میکند که با توجه به تمام مسائل و قضایای مطروحه روسیه باید بار دیگر اقدام به توسعه و گسترش حضور و نفوذ خود از دریای مدیترانه تا افریقا کند، چون این حضور نه تنها به حمایت و محافظت از منافع ملی روسیه میانجامد، بلکه از منافع دیگر کشورها و طرفهای هم پیمان خود محافظت و حمایت کند.
چین و ورود به منطقه خاورمیانه
شاید این اولین بار است که چین در منطقه خاورمیانه ایفای نقش میکند و این ایفای نقش را میتوان به شکل استفاده چندین باره از حق وتوی خود در شورای امنیت علیه اعمال مجازاتها و تحریمها و مشابه آن علیه سوریه ملاحظه کرد.
چین این موضع را براساس ملاحظات خاص خود طی بحران سوریه اتخاذ کرد که مهمترین آنها منافع اقتصادی و در راس این منافع اقتصادی نفت قرار دارد، به همین دلیل سرنگونی نظام در سوریه به دست محور غرب و هم پیمانان عربی آنها به معنای تهدید منابع انرژی در راستای تسلط و حاکمیت آمریکا و کشورهای غربی بر نفت خلیج فارس و در این اواخر لیبی است و این موضوعی است که پکن به آن به عنوان تهدید منافع و مصالح اقتصادی خود نگاه میکند.
همچنین چین تلاش میکند که از طریق تحکیم روابط خود با کشورهای منطقه به هر طریق ممکن با تلاشهای آمریکا برای نفوذ در منطقه خاور دور مقابله کند، به خصوص پس از اینکه واشنگتن اعلام کرد که قصد دارد، در سیاست خارجی جدید خود به منطقه آسیا و اقیانوس آرام اولویت دهد.
از اینجاست که چین تلاش میکند، جایگاه خود در معادله جدید منطقه را از طریق عدم دادن اجازه به سرنگونی نظام در سوریه تثبیت و تحکیم کند.
ایران و سوریه
از همان اولین لحظات آغاز بحران سوریه رهبران ایران بر اهمیت اجرای اصلاحات در سوریه و گشودن درها به روی تمام جریانها و گروهها از طیف و طایفهای و دعوت همه جریانها و گروهها به حضور پای میز گفتوگو و مذاکره جهت حل اختلافات تاکید کردند، اما با تشدید اوضاع امنیتی و نظامی در سوریه و ورود طرفهای غربی و منطقهای و عربی به خط بحران در این کشور، تهران به این نتیجه و باور رسید که این طرح و توطئهای برای هدف قرار دادن دمشق است تا ضمن در هم شکست شکوه و اقتدار سوریه، این کشور را از محور مقاومت و قضیه فلسطینی دور کند، بیانکه در این میان قضیهای به نام برقراری دمکراسی و آزادی و انجام اصلاحات و مشابه آن در سوریه مطرح باشد.
آنچه این باور و احساس ایران در خصوص وجود یک طرح و نقشه برای سوریه را تقویت کرد، رد مستمر برگزاری هرگونه گفتوگو و مذاکره با نظام سوریه از سوی طرفهای معارض سوری و دیگر طرفهای منطقهای برای خروج این کشور از بحرانی است که در آن گرفتار آمده و صرف تکیه بر گزینه مسلحانه برای سرنگونی نظام در سوریه است.
با این حال ایران درهای خود را به روی کشورهای منطقه برای گفتوگو جهت یافتن راه حلی برای توقف خونریزیها در سوریه و دور کردن دخالتهای غرب در این کشور اعلام کرد و در این راستا از تشکیل کمیته چهار جانبه متشکل از مصر ، ایران ، ترکیه و عربستان سعودی را ابراز کرد که چند ماه پیش در قاهره برگزار شد.
دیدگاه ایران برای حل بحران سوریه را میتوان در موارد زیر خلاصه و ملاحظه کرد:
- توقف نبردها و عملیاتهای مسلحانه
- گفتوگوی میان نظام سوریه و جریانهای معارض سوری
- حفظ وحدت و یکپارچگی و تمامیت ارضی و بافت و ساختار ملی سوریه
- برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با نظارت سازمان ملل و طرفهای بین المللی و مشارکت و حضور تمام طرفها و جریانها در آن و سر فرود آوردن در برابر خواست و اراده مردم و تصمیمات اتخاذ شده توسط آن در این انتخابات
اما طرح ایران و دعوتهای تهران به برگزاری نشستهای گفتوگو و مذاکره بین نظام و معارضان مورد قبول و پذیرش واقع نشد و تنها بر گزینه نظامی و حمایت مالی و نظامی طرفهای منطقهای از گروههای تروریستی و افراد مسلح تاکید شد.
طبیعی بود که تهران تلاشهای صورت گرفته برای هدف قرار دادن سوریه را به خاطر جایگاهی که در محور مقاومت دارد، رد کند، لحن سخنان خود را تند کند و نسبت به هرگونه دخالت نظامی در سوریه هشدار دهد که موجب وقوع جنگ فراگیر در منطقه خواهد شد.
شاید بتوان گفت تهدید ایران سپر بازدارندهای در برابر هرگونه نیت و قصد حمله خصمانه علیه سوریه، به خصوص از سوی رژیم صهیونیستی بود که دارای منافع بسیار در حوادث جاری در سرزمین شام بود.
به اعتقاد جمهوری اسلامی ایران مهمترین دلایل دامن زدن به بحران سوریه در موارد زیر خلاصه میشود:
- نابودی سوریه و غارت آن
- تضعیف ارتش سوریه و تجزیه و تقسیم آن
- تغییر گزینههای استراتژیک در میان رهبران کنونی سوریه
- در هم شکستن محور مقاومت که از ایران تا سوریه و از سوریه تا لبنان و فلسطین کشیده شده است
- سرنگونی سوریه منجر به سهولت حمله به عراق و ایران خواهد شد
- تجزیه و تکه تکه کردن منطقه و وارد کردن آن به جنگهای منطقهای و مذهبی که تماما به سود رژیم صهیونیستی است تا زمینه ساز تاسیس وطن جایگزین برای فلسطینیان را فراهم و آن را توجیه کند
به دلیل تمام آنچه گذشت، تهران بر ضرورت مقابله با توطئهای که علیه سوریه و منطقه تدارک دیده شده بود، تاکید کرد و چه بسا این سخن «سعید جلیلی»، دبیرعالی شورای امنیت ملی ایران در دیدار با رئیس جمهوری سوریه بیانگر دیدگاه ایران در قبال حوادث جاری در سوریه باشد که گفته بود: آنچه در سوریه روی میدهد، قضیه داخلی نیست، بلکه نزاع بین محور مقاومت و دشمنان این محور در منطقه و جهان است و هدف آن ضربه زدن به نقش دمشق در محور مقاومت است و ایران به هیچ وجه اجازه نمیدهد، محور مقاومت که سوریه در آن نقش اساسی را ایفا میکند، در هم بشکند.
سوریا .. روابط استراتژیک
سیاست خارجی سوریه از زمان زمامداری «حافظ اسد»، رئیس جمهوری سوریه نگاهی به شرق نیز داشت و به همین دلیل دمشق همواره دارای روابطی گسترده و مستحکم با اتحاد شوروی سابق و چین و ایران بود، اما این به معنای قطع ارتباط دمشق با جهان غرب و به طور مشخص آمریکا نبود، اگرچه این روابط شاهد فراز و نشیبها و تنشهایی به خصوص در قبال نحوه تعامل واشنگتن با قضیه فلسطینی و سرزمینهای اشغالی عربی بود.
پیش از بحران اخیر روابط آمریکا و سوریه به مرحله بیسابقهای از تنش و بحران به خاطر اشغال نظامی عراق توسط نظامیان آمریکایی و لیست درخواستهای آمریکا از دمشق بود که «کالین پاول»، وزیر خارجه سابق آمریکا آن را به رهبران سوریه ارائه داده و از دمشق خواستار دوری از محور مقاومت شده بود.
سوریا و خارج
برای فهم بهتر سیاست خارجی سوریه «خالد العبود»، نایب رئیس پارلمان سوریه در گفتوگو با شبکه المنار با اشاره به اینکه روابط استراتژیک بین واشنگتن و دمشق در آینده نزدیک تضعیف خواهد شد، گفت: اندیشه و فکر سیاسی که نظام سوریه را در سالهای گذشته اداره کرد، موجب شکل گرفتن مجموعه روابطی شد که در واقع معادلات سیاسی مهمی بودند که تلاش داشتند، به هر طریق ممکن مانع شکست و فروپاشی نظام در سوریه شود.
العبود در ادامه افزود: روابط مثبت و مستحکمی و گستردهای که میان سوریه و ایران برقرار شد، تا حدود زیادی موجب تقویت سوریه و ایران توامان شد و این شکل گیری مجموعه معادلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بین دو کشور به دنبال داشت که همه به تقویت سوریه انجامید.
العبود توضیح میدهد که مجموعه روابط استراتژیکی که سوریه با محیط پیرامون خود برقرار کرد، تماما در بلند مدت به افزایش قدرت و اقتدار آن منجر شد.
درباره روابط سوریه با دیگر کشورها و به خصوص روسیه العبود اعتقاد دارد که رابطه بین مسکو و دمشق بر اساس این معادله استوار است که دمشق چگونه میتواند منافع سوریه را حفظ کند و چگونه میتوان رابطه مسکو با دمشق را حفظ کرد، به نحوی که روسیه برای حفظ کرامت سوریها به حمایت از آنها برخیزد.
نایب رئیس پارلمان سوریه در ادامه گفت که نظام سوریه موفق شد تا حمایت از خود را محدود به جلب رضایت و حمایت یک کشور یا طرف بین المللی نکند و این مرهون روابط گسترده و عمیقی بود که دمشق با روسیه و چین و کشورهای بریکس و برخی از نیروها و قدرتها در سطح بین المللی برقرار کرده بود که دارای روبطی غیر ثابت و غیر مستقر با آمریکا بودند و این روابط پویا و مستحکم با این کشورها همه و همه از نظام در سوریه حمایت و پشتیبانی کرد.
مهمتر از همه اینکه موضع روسیه و به همراه آن چین نتیجه رابطه بین آنها نبود بلکه رهاورد رابطهای بود که این دو کشور با سوریه داشتند و بدون تردید اگر مقاومت و ایستادگی دمشق طی بیش از دو سال گذشته نبود، روسیه هیچگاه بر موضع خود پایبند و ثابت قدم نمیماند و این صرف نظر از مقاومت و ایستادگی محور مقاومت بود که موضع مسکو و پکن را در محافل بین المللی تقویت میکرد.
در پایان برای همه آشکار شد که سوریه تنها و تنها بر پیروزی بر این بحران شرط بسته است که در طول این مدت همواره همراه آن بوده و از رابطه با آمریکا دوری گزید چون به خوبی دریافته بود که آمریکا حتی خیلی زود از هم پیمانان و ایادی خود چشم پوشی میکند و دلیل این مدعا بسیار است، شاه ایران، شاه تونس، دیکتاتور مصر از جمله این موارد مورد ادعا هستند.
با وجود گذشت ۲۵ ماه از بحران سوریه گروههای معارض سوری هنوز نتوانستهاند نه در مواضع و نه در اهداف با یکدیگر به توافق برسند و تمام تلاشهای صورت گرفته همپیمانان عربی و غربی در این راه با ناکامی و شکست همراه شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، شبکه خبری «المنار» در پژوهشی مفصل و مشروح به قلم «صادق خنافر» و «حسین ملاح» به بررسی بحران سوریه میپردازد که بیش از دو سال است، توسط کشورهای غربی و شماری از رژیمهای عربی بر مردم و نظام سوریه تحمیل شده است و تلاش میکند، به این سوال مهم پاسخ دهد که چرا با وجود تمام توطئههای طراحی شده و تلاشهای صورت گرفته باز نظام در سوریه پا برجاست. در واقع به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که «چرا اسد سقوط نکرده و هرگز سقوط نمیکند»؟
در بخش اول این مطلب به بررسی موقعیت سوریه در منطقه، جمعیت، ساختار سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری این کشور پرداختیم.
در بخش دوم از سلسله مباحث «چرا اسد سقوط نکرد» به توانمندیهای سوریه و نظام و نهادهای آن در اداره امور و مقابله با چالشهای پیش رویش علی رغم تخریب زیرساختها و ساختارهای زیربنایی حیاتیاش پرداخته شد به خصوص اینکه نظام سوریه با تحریمها و مجازاتهای عربی و غربی از ماههای اول بحران مواجه بوده است.
بخش دوم به بررسی این موضوع پرداخت که بحران سوریه و جنگی که هم اکنون درگیر آن است، تنها بعد نظامی را دربر نمیگیرد، بلکه عرصههای اقتصادی، دیپلماتیک و رسانهای آن را هم درگیر خود کرده است، اما از آنجا که سوریه دارای ساختار متمایز اقتصادی، سیاسی و نظامی است، توانسته با وجود گذشت بیش از دو سال در برابر همه توطئهها مقاومت کرده و همچنان به ایستادگی خود ادامه میدهد.
بخش سوم نیز به بررسی توانمندیهای ارتش سوریه و حضور آن در تمام عرصهها و میدانهای مبارزه با افراد مسلح و گروههای تروریستی طی دو سالی که از بحران سوریه میگذرد پرداخت و تاکید کرد که انسجام و یکپارچگی حاکم بر ارتش سوریه و وفاداری آن به نظام موجب شده تا ساختارهای نظام سوریه با وجود توطئههای جهانی علیه این کشور همچنان حفظ شود و سوریه بتواند به بقای خود با وجود این بحران بزرگ ادامه دهد.
اما بخش چهارم به بررسی سیاستهایی پرداخت که رهبران سوریه برای مقابله با فشارهای سنگین و کشنده غربی و عربی طی 25 ماه بحران سوریه گرفتند و در بخشی خاص نیز به تعامل متین و استوار دستگاه دیپلماسی سوریه در عرصه بین المللی پرداخت و اینکه با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته برای جدا کردن شخصیتهای نظام و با وجود تمام وعدهها و وعیدهای فریبنده با این حال این تلاشها راهی به جایی نبرد و به شکست انجامید.
بخش پنجم از مجموعه مقالات «چرا اسد سقوط نکرد» به معارضان سوری در داخل و خارج از سوریه و عناصر تشکیل دهنده این گروهها، گروههای مسلح تروریستی، اختلافات آنها و در پایان به دیدگاه سیاسی آنها در قبال تغییر و تحولات جاری در عرصه سوریه میپردازد.
معارضان .. نامی است که به طور معمول و متعارف در دمکراسیهای کنونی جهان روی هر فرد یا گروهی گذاشته میشود که با حزب حاکم و گروه حاکم بر یک کشور مخالف است.
معارضان در سوریه
درباره سوریه باید گفت که حزب سوسیالیستی بعث با مشارکت احزاب جبهه پیشرو قدرت را در دست گرفت و رو در روی نیروهای معارض بسیاری چه در سوریه و چه در خارج آن ایستاد که در جریانهای بیشمار سکولار و اسلامگرا و کمونیستی و غیر کمونیستی و غیره خلاصه میشدند. اما هیچ یک از این جریانها از چندان قدرتی برخوردار نبودند که بتوانند بر عرصه سیاسی سوریه تاثیر بگذارند. شاید یکی از مهمترین دلایل این امر را میتوان در موارد در مرحلهای ملاحظه کرد که این جریانها و احزاب طی دهههای گذشته سپری کرده و با آن مواجه بودند و در جریان آن مورد بهرهبرداری از سوی برخی طرفها قرار گرفتند. این درحالی است که در آن زمان نیز نظام حاکم بر سوریه چندان به گروههای معارض و حضور و مشارکت آنها در قدرت باور نداشت، اگرچه حزب حاکم در میان مردم و در داخل سوریه از جایگاه و موقعیت مستحکمی برخوردار بود و در عین حال نیروهای معارض نیز نه برنامهای برای نزدیکی به نظام وقت داشتند و نه گامی در این راه برداشتند.
پس از مارس 2011 عرصه سیاسی حاکم بر سوریه تغییر کرد. نیروهای معارض حوادث جاری در کشور را فرصتی یافتند تا از نظام تحت عنوان «بهار عربی» انتقام بگیرند. این درحالی است که تغییر و تحولات سوریه احساسات و عواطف برخی از جریانهای معارض مانند جماعت اخوان المسلمین را تحریک کرد تا طرح سیاسی خود را به اجرا بگذارند و در این راه کشورهایی همچون تونس و مصر را الگوی خویش قرار دادند که در آن احزاب اسلامگرا به ویژه اخوانیها پس از سقوط دو رژیم مبارک و بن علی به قدرت رسیدند.
در این میان هم گروههای معارض دیگری شکل گرفتند که اعتقاد داشتند، این مرحله از تاریخ سوریه نیازمند حاکمیت نظامی جدید است که بر آن کثرت گرایی حزبی حاکم باشد و به حاکمیت تنها تک حزبی بر کشور پایان دهد.
معارضان
یکی از مهمترین نقاط ضعف معارضان سوری پراکندگی و کثرت و شدت اختلافات موجود بین آنهاست که حتی تاکنون نیز موفق نشدند، برسر برنامهای یکپارچه و متحد به توافق برسند، اگرچه در این راه تلاشهای عربی و غربی بسیاری برای یکپارچه کردن صفوف آنها صورت گرفت و شاید بتوان گفت که صحنه اختلافات و زد و خوردهای بدنی که برخی مواقع به بیرون و رسانهها درز پیدا کردند، در تمام طول 25 ماه گذشته هیچگاه از بین نرفته و پایان نیافتند.
پراکندگی معارضان تنها به اختلاف آنها در اهداف باز نمیگردد، بلکه دلیل اصلی این اختلافات را باید در منافع نیروها و طرفهای خارجی ملاحظه کرد که از بسیاری از این گروههای معارض حمایت مالی و نظامی به عمل میآورند و آنها نیز درباره آنها توافق نظر ندارند، به عنوان مثال عربستان سعودی یک گروه معارض را بر گروه دیگر ترجیح میدهد و از آن حمایت مالی و نظامی به عمل میآورد و از برنامههایش حمایت میکند. این موضوع درباره قطر و ترکیه نیز صدق میکند. این درحالی است که کشورهای غربی مانند فرانسه و انگلیش و آمریکا نیز از شماری از این گروهها حمایت میکنند.
ائتلاف معارضان سوریه
در تمام طول ماههای گذشته معارضان همچنان پراکنده و جدا از یکدیگر باقی ماندند و تشکیل کمیته موسوم به «شورای ملی سوریه» نتوانست از مشکلات و اختلافات موجود بین آنها و رقابت آنها با یکدیگر بکاهد. همان طور که در دادن بعد وجه ملی به معارضان با وجود برسر کار آوردن کاندیدای چپگرا یا مسیحی و کُرد در راس آن با ناکامی و شکست مواجه شدند، چون کفه ترازو همچنان به سود نیروهایی سنگینی میکرد که از سوی دوحه و آنکارا حمایت میشدند. حتی ورود آمریکاییها به عرصه و تحمیل تشکیل کمیتهای به نام «ائتلاف معارضان» به جای شورای ملی معارضان سوری در دوحه و با تلاشهای ویژه «رابرت فورد»، سفیر سابق آمریکا در دمشق و مسئولان قطری و ترک و سپردن ریاست آن به «احمد معاذ الخطیب» نیز نتوانست اندکی از این اختلافات بکاهد و به ظاهر هم که شده معارضان را متحد و یکپارچه نماید.
به این ترتیب ائتلاف معارضان سوری نه تنها اتحاد و یکپارچگی را محقق نکرد، بلکه شکافها و جداییها و اختلافات بسیاری را در داخل خود ثبت کرد و به شدت به انتخاب «غسان هیتو» به عنوان نخست وزیر دولت انتقالی معارضان اعتراض کرد و این صرف نظر از اطلاعات و اخباری بود که هر روز درباره رویارویی گروههای تروریستی مسلح در سوریه و وقوع درگیریهای مسلحانه بین آنها به گوش میرسید و در رسانهها منتشر میشد.
کمیته هماهنگی ملی معارضان سوری
صرف نظر از ائتلاف معارضان برخی از نیروها و جریانهای معارض سوری ترجیح دادند تا استقلال خود را حفظ کنند. اما این کمیته نیز از سوی کشورهای عربی و غربی به دلیل عدم انسجام و هماهنگی طرحی که برای سوریه تهیه و تدوین کرده بودند، به حاشیه رانده شدند.
کمیته هماهنگی ملی معارضان سوری در دو جناح داخلی و خارجی آن با هرگونه دخالت خارجی در سوریه چه به صورت حمایت مالی و نظامی از معارضان و چه به صورت مشارکت نظامی مستقیم مخالف هستند و در عین حال مسئولیت اوضاع جاری در سوریه و بحران کنونی حاکم بر این کشور را متوجه نظام سوریه میدانند.
مسئولیت متوجه همه است
در این چارچوب «حسن عبد العظیم»، رئیس کمیته هماهنگی ملی معارضان در گفتوگو با شبکه المنار تاکید میکند که «نظام مسئول بخشی از بحران حاکم بر کشور است و مسئولیت بخش دیگری از بحران برعهده برخی از طرفهای معارض خارجی است که وعده دخالتهای خارجی را داده بودند و مردم را به این توهم و گمان انداختند که احتمال دخالت خارجی و ایجاد منطقه ممنوعه پرواز نیز وجود دارد.
این معارض سوری در ادامه افزود: طرفهای تندرو در نظام بر راه حل امنیتی – نظامی شرط بستند و این راه حلی بود که طرفهای تندرو در میان معارضان نیز بر آن تاکید داشتند. این درحالی است که در این مدت شاهد ورود گروههای غیر سوری به عرصه بحران سوریه نیز بودیم که طرح تاسیس امارت اسلامی را در سر میپروراندند.
حسن عبد العظیم بر این باور است که مردم سوریه خواهان پایان دادن به نظام استبداد و فساد و تشکیل نظامی ملی دمکراتیک و دولت مدنی و ملی برای مردم سوریه هستند که از تمام گروهها و طبقات، طوایف، مذاهب و دولتی برای همه شهروندان کشور باشد که در آن مشارکت داشته باشند.
اختلاف بین کمیته هماهنگی و ائتلاف معارضان خارج نشین
برهیچ کس پوشیده نیست که کمیته هماهنگی به شدت مخالف عملکرد ائتلاف معارضان و شورای ملی معارضان سوری است و عبد العظیم بر این باور است که اخوان المسلمین بر ائتلاف معارضان سوری حاکم است و به گزینهای غیر از راه حل نظامی باور ندارد. همانطور که نظام سوریه نیز به راه حل امنیتی نظامی معتقد است.
این معارض سوری در این خصوص هشدار داد که تلاش برای ورود طرفها و شخصیتهای جدید مانند معاذ الخطیب و دیگران تغییر چندانی به وجود نیاورد.
عبد العظیم در ادامه میافزاید: هنگامیکه معاذ الخطیب موضع خود در خصوص گفتوگو با نظام سوریه که به راه حل مورد نظر کمیته هماهنگی نزدیک است بیان کرد، مشاهده کردیم که تلاش کردند، او را از ائتلاف دور کنند.
وی تاکید میکند که تصمیمگیریهای ائتلاف معارضان سوریه وابسته به شرایط و میزان کمکهای مالی و نظامی و همچنین شرایط خارجی است.
دولت در تبعید ائتلاف
عبدالعظیم به شدت با تشکیل دولت موقت ائتلاف معارضان سوری در شمال سوریه مخالف است و در این ارتباط میگوید: کمیته هماهنگی ملی معارضان و هم پیمانان ما در داخل و خارج مخالف تشکیل دولت موقت در شمال سوریه هستیم و این موضع و دیدگاه ما از زمان تاسیس شورای ملی معارضان بود.
وی در ادامه افزود: ما مخالف تشکیل دولت انتقالی نیستیم که توافقنامه ژنو از آن سخن میگوید و خواهان گفتوگو و مذاکره بین معارضان از یک سو و نظام از سوی دیگر است.
افراد مسلح و جهادیهای تکفیری
دیدگاههای سیاسی نیروهای معارض از هر طیف و جریانی را میشد، در هر کشوری مطرح کرد که در نزاع خونینی همچون بحران و نزاع سوریه درگیر نباشد، نزاعی که تاکنون دهها هزار قربانی و میلیونها آواره از خود برجای گذاشته است، به همین دلیل کفه ترازوی نیروهایی که در خاک سوریه مبارزه میکنند، بر شخصیتها و احزاب مقیم پایتختهای عربی و غربی سنگینی میکند که همواره این شخصیتها و احزاب را متهم میکنند که از درد و رنج مردم سوریه و مشکلاتی که آنها با آن مواجه هستند، بیاطلاع میباشند.
دادههای موجود بر این نکته تاکید دارد که شکاف بین گروههای مسلح و معارض همچنان درحال تشدید و افزایش است. این موضوع حتی در صف ائتلاف معارضان و ارتش آزاد سوریه نیز مشاهده میشود. این درحالی است که ارتش آزاد سوریه با معضل و چالشی به نام تعدد مسئولان و فرماندهان میدانی و نبود ساختار سازمان یافته و منسجم به دلیل کثرت اختلافات و درگیریهای مسلحانه بین گروههای مسلح تشکیل دهنده آن مواجه است و هر روز سخنان بیشتری درباره تسویه حسابهای داخلی آنها به گوش میرسد که شاید یکی از بارزترین و مهمترین آنها تلاش برای ترور سرهنگ «ریاض السعد»، فرمانده ارتش آزاد سوریه طی هفتههای گذشته در دیر الزور در شرق سوریه است.
به همین دلیل گروههای جهادی تکفیری موفق شدند، در مناطق و نقاط متعدد گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه را از پیش رو بردارند که در زمانی مناطق بیشماری را در اختیار و کنترل خود داشتند و این موضوع به شکلی ویژه در خصوص گروه جهادی تکفیری «جبهه النصره» صدق پیدا میکند که چندی پیش با سازمان تروریستی القاعده بیعت کرد و این صرف نظر از گروههای مسلح و تروریستی دیگری است که از طرفهای خارجی تبعیت میکنند.
به همین دلیل عجیب نیست، اگر گفته شود که در حال حاضر معارضان سیاسی صدایی در سوریه ندارند، چراکه هم اکنون اولویت در عرصه میدانی است و طرفهای سیاسی معارض باید در انتظار توافقهای طرفهای خارجی در چارچوب دستیابی به راه حل سیاسی و مسالمت آمیز برای بحران سوریه بود، به ویژه آنکه هشدارهایی جدی درباره احتمال سرایت بحران به کشورهای همجوار سوریه نیز داده شده است.
ادامه دارد ...
به بسیاری از هیئتهای دیپلماتیک سوری پیشنهادهای چشمگیر مالی از سوی برخی کشورها و طرفها داده شد و این جدای از وعدههای سیاسی بود که به این افراد داده میشد که در صورت جدایی از نظام سوریه و پس از سرنگونی دمشق مناصب و پستهای سیاسی عالیرتبه به آنها داده خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، شبکه خبری «المنار» در پژوهشی مفصل و مشروح به قلم «صادق خنافر» و «حسین ملاح» به بررسی بحران سوریه میپردازد که بیش از دو سال است، توسط کشورهای غربی و شماری از رژیمهای عربی بر مردم و نظام سوریه تحمیل شده است و تلاش میکند، به این سوال مهم پاسخ دهد که چرا با وجود تمام توطئههای طراحی شده و تلاشهای صورت گرفته باز نظام در سوریه پا برجاست. در واقع به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که «چرا اسد سقوط نکرده و هرگز سقوط نمیکند»؟
در بخش اول این مطلب به بررسی موقعیت سوریه در منطقه، جمعیت، ساختار سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری این کشور پرداختیم.
در بخش دوم از سلسله مباحث «چرا اسد سقوط نکرده» به توانمندیهای سوریه و نظام و نهادهای آن در اداره امور و مقابله با چالشهای پیش رویش علی رغم تخریب زیرساختها و ساختارهای زیربنایی حیاتیاش پرداخته شد، به خصوص اینکه نظام سوریه با تحریمها و مجازاتهای عربی و غربی از ماههای اول بحران مواجه بوده است.
بخش دوم به بررسی این موضوع پرداخت که بحران سوریه و جنگی که هم اکنون درگیر آن است، تنها بعد نظامی را دربر نمیگیرد، بلکه عرصههای اقتصادی، دیپلماتیک و رسانهای آن را هم درگیر خود کرده است، اما از آنجا که سوریه دارای ساختار متمایز اقتصادی، سیاسی و نظامی است، توانسته با وجود گذشت بیش از دو سال در برابر همه توطئهها مقاومت کرده و همچنان به ایستادگی خود ادامه میدهد.
بخش سوم نیز به بررسی توانمندیهای ارتش سوریه و حضور آن در تمام عرصهها و میدانهای مبارزه با افراد مسلح و گروههای تروریستی طی دو سالی که از بحران سوریه میگذرد پرداخت و تاکید کرد که انسجام و یکپارچگی حاکم بر ارتش سوریه و وفاداری آن به نظام موجب شده تا ساختارهای نظام سوریه با وجود توطئههای جهانی علیه این کشور همچنان حفظ شود و سوریه بتواند به بقای خود با وجود این بحران بزرگ ادامه دهد.
اما در بخش چهارم به بررسی سیاستهایی خواهیم پرداخت که رهبران سوریه برای مقابله با فشارهای سنگین و کشنده غربی و عربی پیش گرفتند که از ابتدای بحران سوریه تاکنون که بیش از 25 ماه از آن میگذرد، بر دمشق اعمال شده است. همچنین به تعامل متین دیپلماسی سوریه در عرصه بین المللی نیز نگاهی خواهیم داشت و این دیپلماسی را بررسی خواهیم کرد.
پیش شرطها .. و گرنه
«رویاروییهایی» که نظام سوریه در عرصه سیاسی داشت را نمیتوان کم اهمیتتر از رویاروییهای ارتش سوریه با گروههای تروریستی و افراد مسلح در عرصه میدانی و امنیتی تلقی کرد.
از همان اولین روزهای بحران تحرکات عربی و منطقهای و بین المللی جهت تشدید فشار بر نظام سوریه آغاز شدند و در این راستا دمشق هر روز شاهد ورود شماری از هیئتهای نمایندگی از کشورها و سازمانهای و نهادهای منطقهای و بین المللی مختلف بود که خواستهها و شرطهایی را بر نظام سوریه میگذاشتند که در راس آنها «قطع رابطه با محور مقاومت» به ویژه پس از سقوط نظام «حسنی مبارک» در مصر قرار داشت که در موازنه آنچه «جناح میانهرو عربی» خوانده میشود، ایجاد کرده بود.
در واقع کشورهای غربی و رژیمهای عربی بحران سوریه را فرصت بسیار مناسبی میدیدند تا ضربهای کشنده و سنگین به محور مقابل یعنی «محور مقاومت» وارد کنند و در این راه بهترین ابزار را روی آوردن به سیاست «تشویق و ترساندن» دمشق ملاحظه کردند تا مانع تغییر شرایط منطقهای از بد به بدتر شود که البته به طور کامل نیز از سوی دمشق رد شد.
به این ترتیب سوریه نیز وارد میدان شد تا برای براندازی نظام در آن تمام راهبردها و ابزارهای مورد استفاده قرار گیرد: رسانهها .. سیاست .. فتنه انگیریهای طایفهای و مذهبی .. کمکهای مالی و نظامی به معارضان .. جذب جهادیها .. و غیره.
رویارویی
«بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه از همان ابتدای بحران و در اولین سخنرانیهای خود درباره بحران این کشور اعتراف کرد که نظام در عرصه سیاسی مرتکب خطاهایی شده و در اجرای اصلاحات و تغییرات در کشور تاخیر داشته است. اصلاحاتی که میبایست از سال 2000 میلادی آغاز میشد، اما به دلایل و شرایط حاکم بر منطقه از جمله اشغال نظامی عراق توسط آمریکا و حواثی که پس از ترور «رفیق حریری» لبنان شاهد آن بود و همچنین تجاوز سال 2006 رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و جنگ با حزب الله این اصلاحات و تغییرات به تعویق افتادند.
رویارویی رهبران سوریه با واقعیتها و حقایق جاری در عرصه با انجام برخی گفتوگوها و مذاکرات داخلی میان نیروهای سیاسی و مدنی سوری تا تصویب قانون جدید انتخابات و برگزاری انتخابات پارلمانی و محلی براساس قانون جدید و تصویب شماری از قوانین اصلاح شده و تعدیل شده و همچنین صدور چندین فرمان که عفو عمومی را در برمیگرفت، ادامه یافت.
اما این اصلاحات و تغییرات هیچگاه کشورهای غربی و رژیمهای عربی را راضی نکرد تا پس از آن آشکار شود که این کشورها حمله از پیش تدارک دیده شده و سازمان یافته و هماهنگ شدهای را طراحی کرده و با اجرای آن درصدد محاصره دمشق و دربرگرفتن آن تا سرنگونی نظام حاکم بر سوریه هستند. به همین دلیل هرگونه اقدام علیه سوریه و هرگونه اعمال فشار امری توجیه شده و قانونی قلمداد شد. تحریمها و مجازاتهای اروپایی و آمریکایی و پس از آن تشدید فشارهای عربی که در تعلیق عضویت دمشق در اتحادیه عرب و پس از آن دادن کرسی این کشور به معارضان تنها نمونه کوچکی از فشارهای اعمال شده بر دمشق بودند تا در کنار آن عملیات گسترده تامین مالی و تسلیحاتی گروههای مسلحی که در سوریه علیه نظام این کشور مبارزه میکردند و گشودن مرزهای کشورهای همجوار به روی آنها به ویژه در شمال از سمت ترکیه آغاز شود.
اما صرف نظر از این اقدامات کشورهای غربی و رژیمهای عربی بخش بسیار قابل توجهی از منابع مالی خود را جهت ایجاد شکاف و اختلاف در دستگاهها و نهادهای نظامی و سیاسی و دپیلماتیک سوریه سرمایهگذاری کردند و در عمل نیز برخی موفقیتها را احراز کردند، اما این موفقیتها چندان تاثیرگذار و مهم نبودند که بتوانند آثار مهمی از خود بر ساختار سیاسی دمشق برجای گذارند و رهبران سوریه توانستند، بدون افراد و شخصیتهای جدا شده از نظام نیز کشور و امور دولت را اداره کنند. این درحالی است که در عرصه بین المللی نیز تلاشهای بسیاری برای انزوای سوریه در این عرصه صورت گرفت که با آن مقابله شد.
«خلف المفتاح»، معاون وزیر اطلاع رسانی سوریه در این باره در گفتوگو با شبکه المنار بر انسجام و یکپارچگی اجزای مختلف نظام در سوریه از جمله عوامل سیاسی، حکومتی، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و نظامی تاکید میکند و میگوید: به دلیل همین انسجام و یکپارچگی بود که سوریه توانست همچنان هویت خود را حفظ و بر بقای خود پافشاری و اصرار کند.
معاون وزیر اطلاع رسانی سوریه تاکید میکند که سوریه با توطئهای بزرگ مواجه است و درک این موضوع موجب میشود تا سوریها در کنار هم بمانند و با وجود تمام اختلافات و تعارضات وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنند و با تمام تلاشها برای ایجاد شکاف میان خود مقابله کنند.
راز ایستادگی و مقاومت .. رهاورد
برای درک هرچه بهتر مهمترین دلایل ایستادگی و مقاومت سیاسی سوریه به ویژه در حوزه دیپلماتیک «نضال قبلان»، سفیر سوریه در آنکارا بر این باور است که راز ایستادگی و مقاومت سوریه - در حالیکه دیگر کشورهای بزرگ عربی در مواجه با این شرایط طی چند هفته از هم فروپاشیدند – در ویژگیهای خاصی نهفته است که بر ساختارهای اجتماعی – سیاسی – فکری – فرهنگی و اعتقادی جامعه سوریه حاکم است.
وی در گفتوگو با شبکه المنار تاکید کرد: آنچه «حافظ اسد»، رئیس جمهوری فقید سوریه پایهگذاری و بنا کرد، نتایج آن را در بحران کنونی سوریه مشاهده میکنیم.
سفیر سوریه در آنکارا میافزاید: حافظ اسد ارتشی اعتقادی بنا کرد که پا را از چارچوب دین و طایفه و حزب فراتر نهند و با پس زدن ارزشهای خرد و بیاهمیت بر پایه ارزشهای بزرگی همچون امت و بلندیهای تحت اشغال جولان و مقاومت در لبنان و فلسطین اشغالی و عراق و هر کشور عربی که اراضی آن تحت اشغال باشد، رشد یابد و اعتلا پیدا کند.
قبلان در ادامه تاکید میکند که دمشق هم اکنون بهای کرامت خود را پرداخت میکند و ما به عنوان شهروندان سوریه و به عنوان بخشی از این نظام و کشور به پرداخت چنین خونبهاهایی عادت کردیم .. به همین دلیل سوریه سر خم نخواهد کرد و با عزم و ارادهای مستحکمتر در حمایت و دفاع از مقاومت از این بحران خارج خواهد شد تا هدف بزرگ خود یعنی آزادی فلسطین و مناطق اشغالی سوریه و جنوب لبنان را محقق کند.
وعدههای چشمگیر مالی و سیاسی برای جدایی از نظام سوریه
منابع دیپلماتیک سوری افشا میکنند که که هیئتهای دیپلماتیک سوری در معرض فریبها ووعدههای کلان و چشمگیر در بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفتند تا جدایی خود از نظام سوریه را اعلام کنند.
این منابع آگاه در این خصوص به این نکته اشاره میکنند که به بسیاری از هیئتهای دیپلماتیک سوری پیشنهادهای چشمگیر مالی از سوی برخی کشورها و طرفها داده شد و این جدای از وعدههای سیاسی بود که به این افراد داده میشد که در صورت جدایی از نظام سوریه و پس از سرنگونی دمشق مناصب و پستهای سیاسی عالی رتبه به آنها داده خواهد شد.
سوریه در سراسر جهان دارای 65 سفارتخانه و نمایندگی و حدود 60 کنسولگری افتخاری است. در 122 کشور جهان نیز دارای هیچ نمایندگی یا کنسولگری و سفارتخانهای نیست و از طریق هیئتهای مختلف در خارج با آنها در ارتباط است.
دستگاه دیپلماتیک سوریه بسیار منسجم و هماهنگ است و از 1500 فرد و شخصیت شاغل در این دستگاه، طی بحران سوریه جز شماری اندک از آن جدا نشدند.
فشار و امتیاز گیری .. و حس ملیگرایی
«علی قاسم»، سردبیر روزنامه سوری «الثوره» در گفتوگو با شبکه المنار قضیه تعلق خاطر داشتن به وطن و حس ملیگرایی نزد سوریها را تشریح کرده و تاکید میکند که باید به این عامل توجه ویژه داشت. چون به باور سردبیر روزنامه سوری الثوره حس ملیگرایی نزد سوریها از جمله عواملی است که نمیتوان برسر آن با مردم سوریه گفتوگو کرد یا چانه زد و این موضوعی است که در میان تمام اقشار سوریها بدون استثنا مشاهده میشود.
وی تاکید میکند که این روحیه بزرگ ملیگرایی رهاورد تمدن و فرهنگی عمیق و ریشهدار است که دارای عمری هفت هزار ساله است و رهاورد آن شکلگیری مردم کنونی سوریه است که به وطن و اهداف ملی خود پایبند و وفادار هستند.
قاسم توضیح میدهد که یکپارچگی و انسجام هیئتهای دیپلماتیک سوریه امری کاملا طبیعی و معمول است، به خصوص آنکه در ابتدای بحران سوریه تلاش میشد، از قضیه جدایی دیپلماتها از نظام و بروز شکاف در این عرصه به عنوان اهرمی جهت ایجاد وحشت و فشار و امتیاز گیری از نظام استفاده شود.
بنابر اظهار سردبیر روزنامه سوری الثوره فشارهای اعمال شده بر هیئتهای دیپلماتیک سوری توسط دشمنان نظام دمشق را میتوان به شکل و قالب زیر ملاحظه کرد:
- ایجاد رعب و وحشت و دروغ و گزافه گویی
- امتیاز گیری و تهدید و دادن وعده
- القای برخی دورغها مانند تشدید شکافها و اختلافات در نظام
قاسم تاکید میکند که دیپلماتهای سوری توانستند با تمام این فشارها مقابله کنند، چون انسجام و مقاومت این دستگاه نمادی از انسجام و مقاومت تمام سوریه چه نظام و چه مردم آن بود و به همین دلیل است که مشاهده میکنیم، تمام این تلاشها با وجود گذشت دو سال از آنها هنوز به نتیجهای نرسیده است.
معروف است که هیئتهای دیپلماتیک سوریه به خوبی آموزش دیدهاند و به همین دلیل است که از مدتهای بسیار به خوبی توانسته نبردها و رویاروییهای دیپلماتیک در محافل عربی و بین المللی را به خوبی پیش ببرد و همین موجب شده بود تا همه محافل چشم به دیپلماسی سوریه داشته باشد که برای هر قضیه و موضوعی چه ارائه خواهد داد و این بیانگر اهمیت نقشی است که دمشق در این محافل بازی میکند.
ادامه دارد...