به گزارش مشرق، پایگاه اینترنتی امل (emel.com) در مقاله ای به قلم نویسنده مصری به نام اطهر الکتاتنی(Ethar El-Katatney) در خصوص تاریخچه و وضعیت کنونی زندگی مسلمانان در چین می نویسد. وی از اختلافات شدیدی که در گذشته در چین داشته اند که موجب نسل کشی میلیونها مسلمان در چین شده تا زندگی مسالمت آمیز امروزشان سخن به میان آورده که به شرح زیر است: جمعیت حداقل 20 میلیون نفری مسلمانان در چین از 20 میلیونی مسلمان چینی به جمعیت خود مباهات میکند. اسلام در چین از هوییها (Hui) تا اویغورها (Tuyghur) برجسته و متمایز میباشد. فرهنگ اصیل چینی با مناسک اسلامی در هم پیچیده شدهاند. پیشینه 1400 ساله قتل عام حدود 14 میلیون مسلمان در چین هم آهنگی اسلام با عنوان "دین پاک(حنیف) و راستین" ترجمه شده است. وضعیت امروز مسلمانان و اسلام در چین منبع : مشرق نیوز
برای بسیاری از مردم تکان دهنده است که بدانند آمار رسمی مسلمانان در چین 20 میلیون نفر میباشد، این مقدار معادل یک سوم کل جمعیت انگلستان می باشد. بر طبق آمارهای غیر رسمی تعداد آنها حتی از این نیز بیشتر است، برخی میگویند 65.3 میلیون نفر و برخی حتی تا 100 میلیون مسلمان نیز در چین برآورد کردند – معادل 7.5 درصد از جمعیت چین؛ صرف نظر از رقم واقعی، واقعیت این است که قدمت اسلام در چین به قدمت وحی اسلام به پیامبر می باشد. 20 سال پس از رحلت پیامبر در زمان خلیفه عثمان روابط دیپلماتی در چین برقرار شد، تجارت با اقامت همراه گشت تا این که 80 سال پس از هجرت مساجدی به سبک پاگودا (ساختمان به سبک چینی) در چین ظاهر گشتند. یک قرن بعد در سال 755 میلادی استخدام سربازان مسلمان در ارتش ها و مقامات دولتی از سوی امپراطوران چینی کاملاً رایج گشت.
امروزه جمعیت چین شامل 56 گروه قومیتی است که از این تعداد 10 گروه آن را مسلمانان تشکیل می دهند.
از میان این 10 گروه، اقلیت هوییها (مخفف هویژو) با 9.8 میلیون نفر بزرگ ترین گروه هستند و 48 درصد جمعیت مسلمانان چین را تشکیل می دهند. دومین گروه بزرگ پس از آن ها اویغورها هستند که با 8.4 میلیون نفر، 41 درصد از جمعیت مسلمانان چین را تشکیل می دهند. برخلاف اویغورها و 5 گروه قومیتی مسلمان دیگر که به زبان های ترکی صحبت می کنند - هوییها به زبان چینی صحبت می کنند.
هوییها که اکثریتشان در اعتقاد و مناسک سنتی مذهب هستند به لحاظ قومیتی و فرهنگی چینی هستند و در واقع از هانها (Han) که جامعه عظیم میلیاردی چین را تشکیل می دهند قابل تشخیص نیستند.
هوییها بالغ بر 1000 سال و در طی 5 امپراطوری با صلح و آرامش در چین زندگی کرده اند و در تمامی استان ها پراکندهاند و در تمامی جنبههای زندگی چینی ها، از امور نظامی و اقتصادی گرفته تا کارهای هنری و علمی مشارکت داشته اند.
هوییها که در یک تمدن غیر مسلمان ترقی کرده اند توانسته اند یک فرهنگ بومی – اسلامی را بهوجود بیاورند که به طور منحصر بهفردی در عین حال هم چینی و هم اسلامی می باشد.
مسلمانان در چین حضور خود را به عنوان بازرگانان و سربازان در قرن هفتم آغاز کردند؛ آن ها باری بر دوش کشور نبودند بلکه مشارکت کنندگان ارزشمندی بودند. تا قبل از این که مغولان در قرن سیزدهم چین را فتح کنند، مسلمانان که به عنوان "میهمانان خارجی" بر شمرده می شدند اجازه نداشتند به هر کجا می خواهند بروند و به آنها امتیاز شهروندی اعطاء نشده بود. فتح چین توسط مغولان آغازگر توسعه یک فرهنگ کاملاً بومی چینی اسلامی گشت. مغولان که خودشان یک اقلیت محسوب می شدند مهاجرت مسلمانان را به چین ترغیب می کردند و با اقتدار میلیونها مهاجر مسلمان را جا و مکان دادند و آنها را به عنوان مقامات دولتی استخدام کردند و در سراسر چین پراکنده ساختند. در طی دوران سلسله پادشاهی مینگ (Ming) واژه هویی عنوان معیار برای مسلمانان چینی گشت و آنها در این دوران رشد و پیشرفت کردند.
قرنها بعد در دوران سلسله پادشاهی مانچوریان (کینگ) (Qing) Manchurian، در سال 1780 خشونتهای نژادی و فرقهای بین هانها و هوییها شروع گشت و به مدت 150 سال ادامه یافت. این خشونتها از سیاستهای تبعیضآمیز مانچوریان نسبت به مسلمانان آغاز گشت: در تناقض با این موضوع که در آن زمان هوییها بخش تفکیکناپذیر از فرهنگ چینیها محسوب میشدند، آنها را از ساختن مساجد و ذبح حیوانات منع کردند. یکی از بزرگترین قتل عامها در بین سالهای 1862 تا 1878 در استان گانسو (Gansu) رخ داد که در آن قتل عام جمعیت 15 میلیونی به 1 میلیون نفر کاهش یافت که دوسوم از این مقدار را هوییها تشکیل میدادند. سلسله مانچوریان در سال 1912 منقرض گشت، با این حال خشونت علیه هوییها تا سال 1930 ادامه یافت. اما در کمتر از 20 سال بعد مائو زدانگ (Mao Zedong) رئیس حزب کمونیست، جمهوری خلق چین را که یک حکومت مارکیستی مخالف تمام مذاهب بود را بنیانگذاری کرد. هوییها و تمام اقلیتهای مذهبی تحت تعقیب قرار میگرفتند، کشته میشدند و عبادتگاههایشان ویران میگشت. تا قبل از مرگ مائو، اوضاع سروسامان نیافت. دولت با درک پتانسیل اقتصادی هویی درصدد جبران برآمد و به آنها وسایل راحتی و مساعدت ارائه کرد.
امام علی نورالهدی رئیس انجمن اسلامی پکن و امام جمعه مسجد مجلل 1000 ساله ینوجی به من گفت: دولت بر احترام به همه افراد تأکید میورزد و اگرچه در طی تاریخ با هانها در جنگ بودیم اما اکنون روابط مسالمتآمیز است، و در اغلب موارد هیچگونه تضاد ایدئولوژیکی بین مسلمانان وجود ندارد.
ما همگی به یک خدا و به یک کتاب اعتقاد داریم. تفاوتها تنها در زبان، خوراک و سنتها میباشد.
اگرچه مسلمانان چین در حال حاضر از مشارکتهای سیاسی محروم هستند (تعدادی از دانشجویان به من گفتند که حزب کمونیست چین فقط ملحدین را میپذیرد) اما ثبات سیاسی چین مدرن خوشبختانه نشانه خوبی از آینده هوییها میباشد.
اسلام به ظاهر در مغایرت کامل با سنتهای چینی و آیین کنفوسیوس به نظر میرسید که در آن زمان مذهب رسمی چین بوده است. مردم چین باستان به تمدنشان به عنوان نمونه اعلی کمال بشری مینگریستند و اسلام برای آنان به عنوان اعتقادی بیگانه معرفی شده بود که آنرا کاملاً رد میکردند و بیارزش میدانستند و در دنیای آنان جایی نداشت.
اسلام در چین ممکن بود به انزوا کشیده شود و یا به زودگذری مذهب مسیحیت باشد.
امام جمعه مسجد خیان که اولین مسجدی بود که در حدود 1400 سال پیش بنا شد، میگوید: اما این موضوع غیر قابل قبول بود. من در حالی که در کنارش نشسته بودم و سعی میکردم به معماری حیرتآور اطراف زُل نزنم، پرسیدم چرا: او پاسخ داد: مسلمانان چین کشورشان و مردمشان را دوست دارند. ما چینی هستیم. ما نمیتوانیم بخشی از چین نباشیم. حتی حدیثی داریم که میگوید: عشق به میهن بخشی از ایمان است. بنابراین علماء هویی در جستجوی یافتن زمینههای مشترک بین اسلام و اعتقادات اصلی رایج در چین از قبیل آیین کنفوسیوس، تائوئیسم و بودایی هستند. آنها در کتب، سنتها و مناسک اسلامی و چینی متبحر گشتند و بدون تلاشهای آنان فرهنگ مسلمانان چین بیگانه و خارجی باقی میماند و به انزوا میرفت و از جامعه دور میماند.
دکتر عمر عبداله از بنیاد نواوی (Nawawi) به من میگوید: در گفتمان غرب بسیاری از پژوهشگران استدلال میکنند که به منظور یکی شدن با کشور چین، اسلام در این کشور به سبک چینی درآمده است، به این معناست که اعتقادات و مناسک صحیح اسلامی در قالب آداب و رسوم چینی بیان گشتهاند.
بارزترین مثال از عملکرد مسلمانان چینی در بهوجود آوردن اشکال منحصر بهفرد تجلی فرهنگیشان مساجدشان میباشد که تعداد آنها در چین به 4500 مسجد میرسد. این مساجد که بهطور مبهوت کنندهای زیبا هستند اساساً هم اسلامی و هم چینی میباشند. اولین نگاه من به یک مسجد چینی نفسم را به معنای واقعی کلمه ربود. از نمای بیرون، این مساجد به سبک سنتی چینی ساخته شدهاند با سقفهایی شبیه پاگودا، خوشنویسی چینی و طاقهای قوسی به سبک چینی. اما از درون تأثیرات اسلامی کاملاً هویداست: خوشنویسیهای چینی عربی، یک منارهی 8 ضلعی، یک محراب و یک امام جماعت که به زبان ماندارین سخنرانی میکند و مناجاتها را به عربی فصیح میخواند.
مثالهای آمیختگی سنتهای اسلامی و چینی در همهجا مشاهده میشود. در شهر خیانگ که برآورد شده است 90 هزار مسلمان در آن زندگی میکنند، هنگام پرسه زدن در یک بازار سوغاتی به معلقههایی برخورد کردم که احادیث عربی بر روی آنها به خط زیبا نوشته شده بودند. سرویسهای چاییخوری چینی که بر روی آنها آیههای قرآن نوشته شدهاند؛ تعویذهای قرمز معروف به همراه یکی از صفات خداوند در مرکز آن بهجای حیوانات منطقه البروج سنتی چینیها، تسبیحهایی که بر روی هر دانهی شان نام الله به الفبای چینی نوشته شده است و قرآنهای چاپ شده در هر دو زبان چینی و عربی.
در مورد زبان، علماء هویی سَلف بهجای اینکه اصطلاحات عربی را حرف به حرف به چینی بنویسند، که ممکن بود اشتباه تلفظ و یا فهمیده شود – زیرا نظام خطی چینی آوا نگار نیست، تصمیم گرفتند واژههایی را انتخاب کنند که معنی اصطلاحات عربی را به بهترین شیوه بیان کنند و در عین حال در سنت چینیها معنیدار باشند. آنها از انجام این کار دو هدف داشتند:
نخست اینکه آنها به جامعهی چینی نشان دادند که آنها به سنتهای چینی احترام میگذارند، اعتقاد دارند و آنها را ارج مینهند و دیگر اینکه مفاهیم اسلامی بیان شده در زبان عربی که ممکن بود غیر قابل ادراک به نظر برسند نه تنها نقل کردنی هستند بلکه چقدر هم شبیه سنتهای چینیان هستند، به عنوان مثال واژهی "کلاسیک" برای ارجاع به قرآن به کار میرود: کتاب مقدس چینیان با عنوان کلاسیک معروف است و قرآن نیز به لحاظ روانشناختی در همان مقوله قرار میگیرد. اسلام با عنوان "دین پاک(حنیف) و راستین" ترجمه شده است.
حروف چینی نوشته شده در مسجد جامع خیان اعلان میکند: الهی که دین پاک و راستین در سراسر سرزمین گسترده شود.
هارون خان میر، طلبه 24 ساله علوم دینی در مسجد خیجویان واقع در لینگ خیا، به مدت 4 سال زبان عربی خوانده است. او میگوید: روان بودن در عربی و چینی مرا قادر میسازد تا درخشندگی اصطلاحات انتخاب شده را درک کنم. آنها بهقدری نکات دقیق و ظریفی دارند که دقیقاً جوهره صحیح اسلام را با استفاده از ارزشهای چینی توضیح میدهند؛ علمای هویی هنگام مقایسهی سنتهای اسلامی و چینی به جستجوی زمینههای مشترک پرداختند و به 5 اصل که در هر دو مشترک است رسیدند و این علماء اگرچه دقیقاً میدانستند که اعتقادات اسلامی در چه نقطهای از افکار چینیها منحرف شدند، اما درصدد رد سنتهای چینی و اثبات نادرستی آنها برنیامدند. بهجای این کار آنها نشان دادند که اسلام چگونه این سنتها را کامل کرده است. آنها سعی کردند که سنتهای چینی و اسلامی را در یک تقابل دوگانه قرار ندهند بهطوری که اعتقاد به یکی از آنها به معنای طرد دیگری باشد و با این کار از مضطرب کردن مسلمانان که بسیار به سنتهای چینی علاقه داشتند، جلوگیری کردند.
احمد دُنگ که جوانی 18 ساله است و لبخند به لب دارد و دستار وردایی سفید بر تن کرده میگوید: من خودم را 100 درصد چینی میدانم و نمیفهمم که چرا حتی با وجود سیاستها، زبانها و اعتقادات مختلف ما نمیتوانیم چینی باشیم. ما زبان آداب و رسوم و فرهنگ مشترکی داریم. کشور ما بهقدری پراکنده است که اتحاد ارزشی است که ما همگی آرزو داریم متحد باشیم تا اینکه جدا از هم زندگی کنیم. دُنگ یکی از صدها طلبهای است که از قومیتهای مختلف در مسجد خیجویان قرآن، حدیث، عربی، انگلیسی و مهارتهای رایانهای میخوانند و دُنگ امیدوار است که بتواند تحصیلاتش را در یک کشور عربی ادامه دهد و به چین برگردد و به دعوت بپردازد تا آگاهیها را نسبت به اسلام بالا ببرد.
34 سال پس از انقلاب فرهنگی، مسلمانان – و در واقع پیروان سایر ادیان – در وضعیت بسیار بهتر قرار دارند. انجمنها، مدارس و دانشکدههای اسلامی بهوجود آمدهاند، مساجدی ساخته میشوند و یک احیاء اسلامی قابل رؤیت ولی کوچک مشاهده میشود.
مسلمانان چینی پس از سالهای سرکوبی در حال ترقی هستند، فعالیتهای بینا قومی را در خود و فعالیتهای بینالمللی را با مسلمانان خارج سازماندهی میکنند.
اگرچه گروههای اقلیت مجاز به داشتن 2 یا 3 فرزند هستند، اما به دلیل جمعیت بالای هوییها سیاست تک فرزندی را از سوی دولت در مورد آنها اعمال میشود؛ اما اکثر گروههای اقلیت مسلمانان چینی مجاز به داشتن 2 فرزند هستند و جمعیت مسلمانان چین در حال افزایش میباشد امام جمعهی مسجد خیجویان پس از یک دعای خالصانه در زیر سایهی درختی 500 ساله که تنها شیء اصلی و دستنخوردهی مسجد پس از تخریب آن در انقلاب فرهنگی میباشد میگوید:
البته تعدادی هم تغییر مذهب داریم. اما چیزی که جالبتر است این است که بسیاری از افرادی که سابقاً از ترس بهخطر افتادن معاششان نمیپذیرفتند که مسلمان هستند، مانند پزشکان، اکنون مسلمان بودن خود را آشکارا عنوان میکنند.
مناسک اسلامی بسته به شهری که شما در آن هستید متفاوت میباشد. در مناطق روستایی مانند "مکّهی کوچک" که تقریباً 60 درصد جمعیت آنرا مسلمانان تشکیل میدهند، حضور اسلام با توجه به تعداد مساجد، رستورانهای اسلامی (حلال) و زنان محجّبه نمایان است. شنیدن چندین قول السلام علیک و یا صدای اذان احساس عجیب و غریبی را به انسان دست میدهد. اما در شهرهای بینالمللی از قبیل پکن، همانند هر کشور جهان، جهانیسازی و مصرف گرایی بر معنویت تأثیر گذاشته است. عبدالرحمن هارون امام جمعهی مسجد 300 ساله ناندو که یکی از 72 مسجد شهر پکن میباشد اینگونه شرح میدهد: اینجا در شهرهای بزرگ مسلمانان مجبورند که از قوانین مربوط به پوشش پیروی کنند.
زنان مقنعه به سر نمیکنند زیرا به زحمت میافتند و ممکن است درک نشوند. در بخشهای جنوب غربی چین اوضاع متفاوت است. ضیاءالدین امام جمعهی مسجد 85 سالهی شانگهای هنگامی که شنید من اهل مصر هستم لبخنی میزند و میگوید: سالهایی که در دانشگاه الأزهر مصر بوده جزء بهترین سالهای عمرش تلقی می شوند. او میگوید: متأسفانه محیط اینجا برای مذهبی شدن مساعد نیست و اغلب مسجدیها را پیرزنان و پیرمردان تشکیل میدهند. او اجازهی مرخصی خواست تا اذان مغرب را بگوید و در نمازهای مغرب پیشنماز ما باشد. تنها چند نمازگزار چینی حضور داشتند. اگرچه اقلیتهای مسلمان امروزه در غرب پیشینهی بلند مدت هزارسالهی مشارکت در کشورشان را دارند، اما اقلیتهای مسلمان اطراف جهان میتوانند از تجربیات هوییها در چین چیزهای زیادی بیاموزند.
علمای هویی با کاوش عمیق در قلب اعتقادات اسلامی و متبحر شدن در اعتقادات چینیها زمینههای مشترک به همراه اعتقادات و سنتهایی را یافتند که به ظاهر خیلی متفاوت از اسلام هستند – اما آنها ارزشهای انسانی را یافتند که ما را به یکدیگر پیوند میدهند. علمای اسلامی امروز میبایستی همین کار را با سنتهای غربی بکنند که این سنتها شباهتشان به اسلام بیشتر از سنتهای چینی میباشد. آنها ارزشها و اعتقادات ابراهیمی مشترکی دارند و دو تمدنی که پیشینه آنها اغلب درهم آمیخته است.
در چین 10 گروه اقلیت مسلمان وجود دارد اما هیچگاه در تاریخ جهان چنین گروه پراکنده قومیتی از مسلمانان در یک کشور غیر مسلمان همانند آنچه که امروزه در جهان میبینیم وجود نداشته است. از مثال چین ما میتوانیم در مورد اهمیت ارتباط میان فرهنگی چیزهایی بیاموزیم.
تجربهی هوییها همچنین نشان میدهد که مسلمانان به سادگی میتوانند در کنار تمدنهای بسیار متفاوت با همآهنگی زندگی کنند و در عین حال یک فرهنگ بومی منحصر بهفرد و با دوام را بهوجود بیاورند. آمیزش مسائل چینی و اسلامی بیهمتاست، چه در سطح اندیشه باشد و چه تجلی فرهنگی داشته باشد.
هوییها با اظهار معنویتشان از طریق معماری، کارهای ادبی خوشنویسی و کارهای دیگر به تمام گروههای مسلمان اقلیت نشان میدهند که بهوجود آوردن یک فرهنگ صحیح و اصیل که هم اسلامی و هم بومی است نه تنها ممکن است بلکه زیبا نیز هست. دوستداشتنیترین خاطرهی من از تمام این سفر قرائت قرآن در یک مسجد چینی بود که در آنجا یک پیرزن چینی تماماً سفیدپوش در کنار من نشسته بود و لبخندزنان به قرآن اشاره میکرد. من به نگاه با شک و تردید او نگریستم و او اشاره کرد به حروف. من شروع به قرائت سوره یس کردم. او با من میخواند و در ظرف 15 دقیقه ما تمام سوره را خواندیم. اسلام واقعاً یک مذهب جهانی است.
3.70370367333.0735630663
--------------------
سلام
مطالب وبلاگت عالی بود
مخصوصا این آخری ها!
آیا تو هم هستی؟
پس :
عزیزم ما یه وبلاگ زدیم
جدیدترین فیلم ها و کلیپ ها و موزیک ها رو تو وبلاگ ما میتونی ببینید!
پس یه سری بزن دیگه من یه سر زدم!!!
تبادل لینک هم خواستی بکنی
منو با نام ام دی فیلم لینک کن بعد نظر بده و بگو
خدانگدارت باشه عید هم پیشاپیش مـبارک