9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

امام کیست/ بیان نورانی امام رضا(ع) درباره صفت و فضل امام


گروه فرهنگی- کتاب شریف عیون أخبار الرضا شامل روایات زیبایی از امام هشتم شیعیان حضرت علی ابن موسی الرضا(علیهما السلام) است که خواندن این روایات شریفه در این روز و شب‌های گرامی، شیرینی دو چندانی دارد.

به مناسبت سالروز ولادت با سعادت ولی نعمت‌مان حضرت ابالحسن امام رضا علیهما‌السلام، صفحه پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز را متبرک به بیانی نورانی از آن نور الهی می‌کنیم که به نقل از همین کتاب (ترجمه غفارى و مستفید، ج‏1 ص 444 باب 20)،  شریف درباره صفت امام، امامت، فضل و رتبه امام است.

عبد العزیز بن مسلم گوید: در زمان علىّ بن موسى الرّضا علیهما السّلام در مرو بودیم، از آغاز ورود - روز جمعه- در مسجد جامع آن شهر گرد آمده بودیم و مردم در باره امامت و اختلافات زیاد مردم در آن مورد، بحث و گفتگو مى‏کردند، من نزد آقا و سرورم حضرت رضا- علیه السّلام- رفتم و گفت‌وگوهاى‏ مردم را به عرض ایشان رساندم.

حضرت تبسّمى کرده فرمودند: اى عبد العزیز! مردم اطّلاعى ندارند، از دین خود به نیرنگ گمراه شده‏اند، خداوند تبارک و تعالى پیامبر خود را قبض روح نکرد مگر بعد از اینکه دین را براى او کامل گردانید و قرآن را که بیان همه چیز در آن است، بر او نازل فرمود، حلال و حرام، حدود و احکام و جمیع نیازمندى‏ها را به طور تمام و کمال در آن بیان فرمود و گفت: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ» (در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم- انعام: 38) و در حجّة الوداع که در آخر عمر حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله واقع شد این آیه را نازل فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» (امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، براى شما پسندیدم- مائده: 3) و مسأله امامت، تمام‏کننده و کامل‏کننده دین است، و حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله قبل از وفات خود، دین را براى مردم توضیح داده، تبیین فرمود، و راه آن را براى آنان آشکار کرد، آنان را در مسیر حقّ قرار داد و علىّ علیه السّلام را بعنوان امام و راهنما برایشان تعیین فرمود، و تمام آنچه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود، هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را ردّ کرده است، و هر کس کتاب خدا را ردّ کند کافر است، آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیّت آن در بین امّت آگاهند تا انتخابات آنان در آن مورد قابل قبول باشد؟!

امامت، جلیل القدرتر، عظیم الشّأن‏تر، والاتر، منیع‏تر و عمیق‏تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقائد خویش آن را بفهمند یا بتوانند با انتخاب خود امامى برگزینند، امامت چیزى است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللّهى) در مقام سوم، ابراهیم خلیل علیه السّلام را بدان اختصاص داده به آن فضیلت مشرّف فرمود، و نام او را بلند آوازه کرد، خداوند مى‏فرماید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (اى ابراهیم! تو را براى مردم، امام برگزیدم- بقره: 124) و ابراهیم علیه السّلام از خوشحالى گفت: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» (آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده‏اى؟ بقره: 124) خداوند فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏» (عهد من به ظالمین نمى‏رسد- بقره: 124) و این آیه امامت هر ظالمى را تا روز قیامت ابطال مى‏کند. و بدین ترتیب امامت در خواصّ و پاکان قرار گرفت.

سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواصّ و پاکان از نسل او، وى را گرامى داشت و فرمود: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ‏» (اسحق و نیز یعقوب را- اضافه بر خواسته‏اش- به او بخشیدیم، و همگى آنان را از صالحین قرار دادیم، آنان را امامانى قرار دادیم که به دستور ما هدایت مى‏کردند و انجام کارهاى نیک و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحى کرده دستور دادیم، و ما را عبادت مى‏کردند- انبیاء: 73/ 74). و امامت به همین ترتیب در نسل او باقى بود و یکى بعد از دیگرى نسل به نسل آن را به ارث مى‏بردند تا اینکه پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله وارث آن گردید.

خداوند مى‏فرماید: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ‏» (سزاوارترین و شایسته‏ترین مردم در انتساب به ابراهیم کسانى هستند که او را پیروى نمودند و این پیامبر و نیز کسانى که ایمان آوردند. و خداوند ولیّ مؤمنین است- آل عمران: 67) و این امامت خاصّ حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله بود که به امر خدا- به همان گونه که خداوند واجب فرموده بود- بعهده علىّ علیه السّلام قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علىّ علیهم السّلام که برگزیده بودند، و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت.

خداوند مى‏فرماید: «وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى‏ یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ‏» (کسانى که علم و ایمان به ایشان داده شده بود، [خطاب به مجرمینى که بعد از قیام قیامت مى‏گفتند: بیش از اندک زمانى، در قبر نمانده‏اید] گفتند: شما در کتاب و علم خدا، تا روز قیامت در قبر مانده‏اید و امروز همان روز قیامت است- روم: 56) پس این امامت در اولاد على علیه السّلام تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبرى بعد از محمّد صلى اللَّه علیه و آله نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان مى‏خواهند انتخاب کنند؟ امامت مقام انبیا، و ارث اوصیا است، امامت نمایندگى خداوند- عزّ و جلّ- و جانشینى پیامبر، و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین علیهما السّلام است.

امامت زمام دین و باعث نظم مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنین است. امامت پایه بالنده اسلام و شاخه و نتیجه والاى آن است، توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود مى‏رسد، و فى‏ء و صدقات وفور مى‏یابد، و حدود و احکام جارى مى‏شود، و مرزها حفظ و حراست مى‏شود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام می‌کند، و حدود او را جارى مى‏نماید و از دین خدا دفاع کرده، با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا مى‏خواند، امام همچون خورشید درخشان جهان است، خورشیدى که دور از دسترس دست‌ها و چشم‌ها در افق قرار دارد، امام، ماه نورانى، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاریکى‏ها و صحراهاى خشک و بى‏آب و علف و موج‌هاى وحشتناک دریاها است.

امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنماى هدایت و منجى از هلاکت است. امام همچون آتشى است در بلندى‏هاى بیابان‌ها، کسى که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم مى‏کند، و در مهلکه‏ها راهنمایى مى‏کند، هر کس از او دست بکشد، هلاک خواهد شد.

امام ابر پر باران و باران پر برکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و برکه است.

امام امینى است همراه، پدرى است مهربان، او برادر تنى است، در مصائب پناه بندگان است.

امام امین خدا در زمین و حجّت او بر بندگان است، او خلیفه خدا در کشور اوست، امام دعوت‏کننده مردم بسوى خدا و مدافع حرمت‌هاى الهى است.

امام از گناهان پاک است و از عیوب مبرّى، علم به او اختصاص دارد، حلیم و بردبار است، مایه نظم دین و عزت مسلمین است، باعث خشم منافقین و هلاکت کافرین است.

امام در دوران خود نظیر ندارد، کسى به او نزدیک نیست، هیچ دانشمندى با او هم‌تراز نیست، بدل ندارد، مثل و مانند ندارد، بدون اینکه به دنبال فضیلت باشد و یا خود فضیلت به‌دست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند بخشاینده با فضیلت، فضل را به او اختصاص داده است.

پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را انتخاب کند؟! نه، هرگز، هرگز، در وصف شأنى از شئون او و فضیلتى از فضائل او عقول به گمراهى افتاده و حیران و سرگردان مانده است، و دیدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس کوچکى مى‏کنند، و حکما حیرانند، عقل عقلا کوتاه است، خطبا از خطابه باز مانده‏اند و عقلا و دانایان از درکش عاجز شده‏اند، و شعرا از شعر گفتن ناتوان گشته‏اند و ادبا عاجز شده‏اند و بلغا خسته و ناتوان شده‏اند و همگى به عجز و ناتوانى (خود) معترفند، چگونه مى‏توان او را وصف کرده و کنه او را بیان نمود، یا چیزى از کار او را فهمید یا کسى را یافت که جاى او را بگیرد؟. نه، چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصف‏کنندگانش همچون ستاره‏ها و دست مردم است؟

پس انتخاب مردم کجا و این مقام کجا؟ عقول کجا و درک این منزلت کجا؟ اصلاً کجا مى‏توان چنین شخصى یافت؟ گمان برده‏اند که مى‏توان او را در غیر آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله یافت، به خدا قسم نفس‌شان به آنان دروغ گفته و اباطیل آنان را به آرزو انداخته است و در نتیجه به پرتگاهى بلند و مشکل و لغزنده پا گذارده‏اند که پاهایشان از آن خواهد لرزید به پایین خواهند افتاد، با عقولى سرگردان، ناقص و بایر و عقایدى گمراه‏کننده در صدد نصب امام بر آمده‏اند که جز دورى از مقصد نتیجه‏اى نخواهند گرفت، خدا آنان را بکشد! به کجا برده شده‏اند!؟ در صدد کارى بس مشکل برآمده و خلاف حق سخن گفته‏اند و به گمراهى عمیقى دچار گشته و در سرگردانى افتاده‏اند، زیرا با آگاهى امام را ترک کرده‏اند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه‏ حق بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند.

آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالى که قرآن با صدایى بلند به آنان خطاب مى‏کند: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ‏» (و پروردگار تو آنچه را بخواهد مى‏آفریند و بر مى‏گزیند، آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرک آنها، منزه و برتر است- قصص: 68) و نیز مى‏فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ‏» (آنگاه که خدا و رسولش به کارى دستور دادند، هیچ مرد و زن مؤمنى از پیش خود حق انتخاب نخواهد داشت- احزاب: 36) و نیز مى‏فرماید: «ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ* أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ* إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَما تَخَیَّرُونَ* أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ* سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ* أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقِینَ‏» (شما را چه مى‏شود؟ چگونه حکم مى‏کنید؟ آیا کتابى آسمانى دارید که در آن چنین مى‏خوانید که آنچه خود بخواهید دارا خواهید بود؟ یا عهد و پیمانى- پایدار تا قیامت- مبنى بر اینکه هر آنچه حکم مى‏کنید، خواهید داشت، از ما گرفته‏اید؟ از آنان بپرس کدامیک از آنان چنین چیزى را ضمانت مى‏کنند آیا شریکانى دارند؟ اگر راست مى‏گویند شرکاى خود را بیاورند- قلم: 41- 36) و نیز خداوند مى‏فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (آیا در قرآن تدبّر نمى‏کنند یا بر دل‌ها قفل زده شده است؟- محمّد: 24) یا خداوند بر دل آنان مهر زده و دیگر نمى‏فهمند، یا «مى‏گویند شنیدیم و حال آنکه نمى‏شنوند، بدترین جنبندگان از نظر خداوند، کر و لال‏هایى هستند که نمى‏اندیشند، و اگر خدا خیرى در آنان سراغ داشت آنان را شنوا مى‏کرد و اگر آنان را شنوا مى‏کرد، پشت کرده اعراض مى‏نمودند» و «گویند: مى‏شنویم و نافرمانى مى‏کنیم‏» بلکه آن «فضل خداوند است که به هر که بخواهد عطا مى‏فرماید و خداوند داراى فضلى بزرگ است‏».

پس چگونه می‌خواهند امام را برگزینند و حال آنکه امام عالمى است که جهل در او راه ندارد، و فرمانروایى است که سختى نمى‏دهد، معدن قداست و پاکیزگى و عبادت و علم و بندگى است، دعاى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فقطّ در حقّ او بوده است. (مثل: اللّهم وال من والاه‏ (و یا) اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس‏ - و غیره) و یا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فقطّ او را به امامت فرا خوانده است، وى از نسل حضرت صدّیقه طاهره است و هیچ عیبى در نسب او نیست، هیچ شریفى هم‌تراز او نیست، نسب او از قریش است، و در بین قریش، از بنى هاشم است، که از بقیّه قریش شرافت بیشترى دارند، و در آن میان، از عترت، یعنى از آل و نزدیکان حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله است، امام از نظر خداوند مرضى و پسندیده است.

شریف‌ترین اشراف است، او از نسل عبد مناف است، علم او دائما رو به افزونى است، حلم و بردبارى او کامل و تمام عیار است، بر امر امامت توانا و قدرتمند است، به نحوه اداره امور امّت عالم و آگاه است، اطاعتش واجب است، به فرمان خداوند به امر امامت قیام کرده، (یا مجرى اوامر و فرامین الهى است)، خیر خواه بندگان خدا و حافظ دین اوست، خداوند انبیاء و أئمّه- صلوات اللَّه علیهم- را توفیق مى‏دهد و از علم و حکمت مخزون خود علومى به آنان مى‏دهد که به دیگران نداده و لذا علم آنان از تمامى علوم اهل زمان برتر و بالاتر است، خداوند مى‏فرماید: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ‏» (آیا آنکه خود، هدایت‏کننده مردم به سوى حقّ است شایسته‏تر است که از او تبعیّت کنند یا آنکه تا راهنمایى‏اش نکنند هدایت نمى‏یابد، چه مى‏شود شما را؟ چگونه حکم مى‏کنید؟- یونس: 35) و نیز مى‏فرماید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (هر آن کس‏ را که حکمت دهند، خیر کثیرى بدست آورده است- بقره: 269) و در مورد طالوت فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ‏» (خداوند او را بر شما برگزید و به علاوه، به او افزونى در علم و قدرت جسمانى اعطاء فرمود، و خداوند پادشاهى خود را به هر کس بخواهد عطا مى‏کند، و خداوند غنى، توانمند و داناست- بقره: 247)

و نیز به پیامبرش مى‏فرماید: «وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً» (فضل خدا بر تو عظیم است- نساء: 113) و نیز در مورد ائمّه از اهل بیت خاندان و نسلش مى‏فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً* فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً» (آیا به مردم- بخاطر فضلى که خداوند به آنان داده است- حسد مى‏ورزند؟ ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان پادشاهى بزرگى عطا نمودیم، پس بعضى از آنان ایمان آوردند و گروهى از آن اعراض کردند و آتش جهنّم (براى آنان) کافى است- نساء: 55- 54).

و هر گاه خداوند، بنده‏اى را براى اداره امور بندگانش برگزیند، به او شرح صدر و آمادگى کامل این کار را عنایت مى‏فرماید، و در قلبش چشمه‏هاى جوشان حکمت قرار مى‏دهد، و علم را کاملا به او الهام مى‏فرماید، و بعد از آن‏ از هیچ پاسخى در نمى‏ماند و از رفتار و گفتار صحیح دور و منحرف نمى‏شود. او معصوم است و مؤیّد، خداوند او را توفیق مى‏دهد و در راستى و درستى پا برجا و محکم نگه مى‏دارد. از خطاى لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را این گونه قرار داده است تا حجّت خدا باشد بر بندگانش و گواه او باشد بر خلقش، و این فضل خداست که به هر کس بخواهد مى‏دهد، و خداوند داراى فضلى بزرگ است، حال آیا بر چنین چیزى توانایى و دسترسى دارند تا بتوانند او را برگزینند؟ یا فرد منتخب آنان چنین اوصافى دارد تا او را بر دیگران مقدّم بدارند؟ قسم به خانه خدا که از حقّ تجاوز کرده‏اند، و کتاب خدا را به پشت سر انداخته‏اند، گویا هیچ نمى‏دانند! در کتاب خدا، شفاء و هدایت است و آنها آن را کنار گذارده و از هواى نفس خود پیروى کرده‏اند، و لذا خداوند آنان را نکوهش فرموده و مورد نفرت و غضب نموده و هلاک کرده، مى‏فرماید:

چه کسى گمراهتر از آنکه بى‏راهنماى الهى خودسرانه عمل کند و خدا ستمکاران را راه ننماید و فرموده «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‏» (هلاکت باد بر آنان و خداوند کارهایشان را در بیراهه و گمراهى قرار داد- محمّد: 8) و نیز فرموده است:

«کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»

(بزرگ نفرت و دشمنى است نزد خدا و نزد مؤمنین، این گونه خداوند بر هر قلب انسان‌هاى متکبر و جبار مهر مى‏نهد- مؤمن: 35). و این حدیث را محمّد بن محمّد بن عصام کلینىّ و علىّ بن محمّد بن- عمران دقّاق و علىّ بن عبد اللَّه ورّاق و حسن بن احمد مؤدّب و حسین بن ابراهیم ابن احمد بن هشام مؤدّب- رضى اللَّه عنهم- برایم نقل کرده و گفته‏اند: محمّد ابن یعقوب کلینىّ این حدیث را از ابو محمّد قاسم بن العلاء و او از قاسم بن- مسلم و او از برادرش عبد العزیز بن مسلم از حضرت رضا علیه السّلام برایشان نقل کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد