9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

9 دی 88

9 دی 88 سرآغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران اسلامی

چه کسانی مالک رسانه‌های بزرگ جهان هستند؟


محمدجواد محمدی در مقاله‌ای تحلیلی با عنوان "رسانه‌ها و قدرت نرم"، پیگیری اهداف نظام سلطه‌ در فرایند جهانی شدن، فریب افکار عمومی از طریق عملیات روانی، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی را از مهم‌ترین محورهای کاری رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی عنوان کرد.

متن یادداشت تحلیلی مدیر کل ارتباطات و امور بین‌الملل شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، به شرح ذیل است:
 
امروزه و در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، دستگاه‌های تبلیغاتی غرب چنین وانمود می‌کنند که در کشورهای خود، دموکراسی را کاملاً حکمفرما کرده و از این رو، رسانه‌ها نیز به تبع الگوی سیاسی  مورد ادعا، آزادانه و مستقل عمل کرده و فارغ از هر گونه اعمال نظر و کنترلی هستند اما در واقع مجموع اطلاعات و اخبار و آنچه در رسانه‌ها و به دنبال آن در افکار عمومی جریان داشته و فکر و زندگی مردم جهان را شکل می‌دهد، از قالب خروجی چند ابر رسانه منتشر می‌شود و انتشار مواردی با برد گسترده، خارج از آنچه مورد تمایل این ابر رسانه‌هاست، تقریباً غیر ممکن بوده، رهاورد این انحصار اطلاعاتی به امپریالیسم رسانه‌ای و خبری منجر شده است.
 
این امر زمانی اهمیت می‌یابد که دریابیم مالکیت عمده این شرکت‌های عظیم و قدرتمند رسانه‌ای در اختیار صهیونیست‌های افراطی و اتاق فکر جریان صهیونیسم بین‌المللی قرار داشته و آنان با اهدافی مشخص به طراحی نقشه‌ها و باورسازی و کنترل افکار عمومی جهان و تأثیر گذاری بر اذهان مردم به ویژه کودکان و جوانان می‌پردازند.
 
در این راستا پدیده اسلام‌ستیزی و ایران هراسی از سوی این ابر رسانه‌ها در سال‌های اخیر شدت و حدت بیشتری به خود گرفته است.
 
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و احیای تفکر ناب اسلامی، احساس ترس از اسلام و مقابله با مسلمانان در ابعاد جدیدی آغاز شد.
 
واقعه 11 سپتامبر ضدیت با اسلام را فراگیر ساخت و مقامات غربی تلاش کردند در بلند مدت، با کمک رسانه‌ها افکار عمومی غرب را علیه مسلمانان بسیج و اهداف مورد نظر خود را عملی سازند.
 
همردیف‌سازی اسلام و مسلمانان با مفاهیمی چون کمونیسم، نازیسم و تروریسم در فرهنگ غربی، به این منظور صورت می‌گیرد تا تلقین کند که اسلام مهمترین منبع تهدید تمدن غرب است و باید برای مقابله با آن چاره‌ای اندیشید.
 
* قدرت نرم و تهاجم فرهنگی
 
در جنگ نرم غرب علیه اسلام و جمهوری اسلامی، هویت، دین، اخلاق و انسانیت با استفاده از ابزار رسانه هدف قرار گرفته‌اند؛ امروزه رسانه‌های در اختیار قدرت‌های استکباری دوری از ارزش‌های انسانی را تبلیغ می‌کنند.
 
دنیای غرب با بهره‌گیری از رسانه‌های زنجیره‌ای مانند یاهو، گوگل، یوتیوب، هالیوود و غیره به دنبال قانع کردن و هدایت مخاطبان برای دوست داشتن آنچه آنها دوست دارند، می‌باشند.
 
در صورت جستجو توسط موتور جستجوهای فوق‌الذکر، مخاطب به سمت آنچه آنها دسته‌بندی کرده‌اند، هدایت می‌شوند؛ یاهو یا گوگل در نقش وکیل مخاطبان فقط 1000 عنوان نتیجه جستجو را که بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده توسط این پایگاه‌های اینترنتی، گزینش شده‌اند، در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و بقیه اطلاعات سانسور می‌شود.
 
به عنوان نمونه، در صورت جستجوی نام ایران و یا اسلام در این دو پایگاه اینترنتی مطالب و تصاویر تخریبی علیه اسلام و ایران به مخاطب ارائه می‌شود و در صورت جستجو در گوگل راجع به یک موضوع نیز، پایگاه‌های توییتر و فیس بوک به مخاطب معرفی می‌شود و در فرآیند تعریف‌شده، زبان انگلیسی تبلیغ و ترویج می‌شود.
 
در این راستا رسانه‌ها به دنبال تأثیر بیشتر در فضای فیزیکی و نیز تأثیر بر فضای مجازی هستند؛ لذا با تأثیر متقابل در فضای فیزیکی و مجازی به دنبال افزایش قدرت نرم خود هستند.
 
بسیاری از کاربران اینترنتی تصور می‌کنند که اینترنت فضای مجازی آزاد است؛ هم اکنون بیش از 200 میلیون پایگاه اینترنتی فعالیت دارند.
 
در این فضای مجازی امپراتوری‌هایی وجود دارند که هدایت و جهت‌دهی و ایجاد یک گفتمان غالب را بر عهده دارند؛ بخش اعظم از جستجوهای فضای مجازی توسط گوگل، یاهو و ام.اس.ان انجام می‌شود.
 
به عنوان نمونه، %91 از جستجوهای اینترنتی در آمریکا توسط این سه پایگاه اینترنتی صورت می‌گیرد که این موتور جستجوها به عنوان نمایندگان و وکلای کاربران نقش ایفا می‌‌کنند و این وکالت در اختیار دو یا سه شرکت بزرگ آمریکایی خصوصی بوده که صاحبان آنها یهودی هستند.
 
دولت‌ها و گروه‌ها از این موتور جستجوها درخواست حذف برخی اطلاعات و یا سانسور آنها را می‌کنند؛ به عنوان نمونه، کشورهای هند، فرانسه، آلمان، تایلند و ترکیه از گوگل این درخواست را کرده‌اند و این پایگاه اینترنتی نسبت به سانسور برخی فیلم‌های یوتیوب اقدام کرده ‌است.
 
در این خصوص آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، توان و قدرت پایگاه گوگل در شکل‌دهی و هدایت کاربران اینترنتی بسیار زیاد است؛ این مهم وقتی نگران‌کننده می‌شود که بدانیم لری پیج و سرگئی برین صاحبان سرمایه گوگل بوده و هر دوی آنها یهودی و با رژیم صهیونیستی ارتباط آشکاری دارند.
 
یهودیان بر دیگر رسانه‌های مجازی بزرگ نیز احاطه دارند؛ از جمله مایک زوکربرگ بنیانگذار و صاحب اصلی فیس بوک، تری سمل مدیر عامل یاهو و اسحاق استون از موسسین و مدیران توئیتر.
 
ادبیات اصلی و غالب این رسانه‌ها، ارزش‌های سیاسی و فرهنگی امپریالیسم آمریکا شامل لیبرالیسم، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، فردگرایی، بازارهای تجاری آزاد است.
 
عمده اخبار این پایگاه‌ها نیز از خبرگزاری‌های بزرگ آمریکایی و انگلیسی و تحت‌تأثیر آنها تأمین می‌شود؛ این خبرگزاری‌ها شامل رویترز، آسوشیتدپرس، فاکس نیوز، سی.ان.ان، نیویورک تایمز هستند.
 
این امپراتوری‌های خبری همچنین به دنبال مدیریت تحولات و جهت‌دهی افکار عمومی مردم جهان بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده خود هستند.
 
جوزف نای در مقاله خود با عنوان "انقلاب اطلاعات و قدرت نرم آمریکا" می‌نویسد «امروز مهاجمین به قلمروی سیاسی کشورها می‌توانند دولت‌ها، گروه‌ها و یا افراد یا آمیزه‌ای از این عوامل باشند؛ برخی از این عوامل ممکن است بی‌نام و نشان یا حتی از کشور دور باشند.»
 
ترویج فرهنگ و سیاست آمریکا در پایگاه یاهو به وضوح قابل مشاهده است؛ به طوری که 73 درصد صفحه نخست یاهو به اخبار مرتبط با آمریکا اختصاص دارد و فرهنگ عمومی تبلیغ شده در این پایگاه، فرهنگ عمومی آمریکاست؛ هرچند این فرهنگ مغایرت و منافات با فرهنگ دیگر کشورها داشته باشد لیکن هنجارهای آمریکایی در آنها موج می‌زند.
 
امروزه، فیس بوک و یوتیوب به عنوان تریبونی برای اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی، ایران هراسی و ایران ستیزی و تبلیغ، تبیین و ترویج ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی عمل می‌کنند.
 
لازم به ذکر است، گردانندگان این پایگاه‌ها از این طریق به دنبال جهت‌دهی و شکل‌دهی به جریان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فضای مجازی هستند؛ لذا کاربران را به صورت ناخودآگاه به سمت و سوی تعریف‌شده خود سوق می‌دهند.
 
ارزش‌های خود را ارزش‌های مخاطبان، علاقه خود را علاقه مخاطبان و گرایش خود را گرایش‌های مخاطبان جلوه می‌دهند و بدین ترتیب، به جذب مخاطبان همت گمارده و به دنبال تغییر نگرش و باورهای آنان هستند و در یک جمع‌بندی با فرآیند پیچیده فوق به دنبال کسب قدرت نرم بیشتر و قوی‌تر هستند.
 
بدین ترتیب افراد با علاقه و میل خود جذب سیاست‌ها، برنامه‌ها و روش‌های آنها می‌شوند و فرهنگ و هنجار آنها فرهنگ و هنجار کشور دارای قدرت نرم برتر می‌شود؛ از این رو دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌اند که برای تأثیر بیشتر قدرت نرم خود باید روی نظر و ذهن مردم و تغییر آن تمرکز کنند.
 
در این فضا، با استفاده از روش‌های معمول جنگ روانی از جمله سانسور، تحریف، ایجاد دشمن فرضی، القابخشی از حقایق، محک زدن، شایعه، دروغ بزرگ، استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی، استفاده از عواطف مخاطبان و گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت، سعی در القای سیاست‌های خود و جلب افکار عمومی مردم، مشروعیت‌بخشیدن به خود و در نهایت موفقیت در جنگ نرم هستند.
 
امروزه تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، همه ملت‌ها و کشورهای دنیا را هدف قرار داده و در این تهاجم، جمهوری اسلامی و اسلام در قلب این هدف قرار دارند.
 
ناامید کردن مردم، تحقیر هویت ملت، به رخ کشیدن قدرت و تمکن مادی خود، القای بن بست و بحران، القای سیاه بودن وضعیت ایران، بزرگ کردن ضعف‌ها، ایجاد فضای غبارآلود و هجمه سنگین رسانه‌ای از روش‌های به‌کار گرفته شده دشمنان اسلام و ایران علیه نظام است.
 
هرچند افراد ساده، فریب آنها را می‌خورند ولی استکبار جهانی، خواص را نیز هدف گرفته و از این طریق به دنبال نفوذ در میان عموم مردم هستند.
 
در صدر اسلام نیز سابقه هجوم وسیع فرهنگی را علیه اسلام شاهد بودیم؛ در آن زمان در برابر حضرت علی (ع) شدیدترین هجمه‌ها و عملیات روانی صورت می‌گرفت؛ به گونه‌ای که نقل شده در بالای منابر آن حضرت را مورد بی‌احترامی قرار می‌دادند و دیگر مناطق جهان اسلام که از مرکز حکومت اسلامی در مدینه و کوفه دور بوده و با واسطه با اسلام آشنا شده بودند نیز، از این فضای تبلیغاتی سنگین و هجوم فرهنگی متأثر شده بودند؛ تجربه اندلس نیز دیگر نمونه تهاجم فرهنگی علیه مسلمانان است.
 
اختلاف‌افکنی میان مسلمانان و رواج فساد از جمله بارزترین روش‌های به‌کار برده شده در اندلس علیه مسلمانان بود و این هجمه‌ها در طول تاریخ ادامه داشته و اکنون نیز شاهد آنها هستیم.
 
امروزه یکی از موثرترین کارهای مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان این است که با فیلم و تبلیغات و روش‌های گوناگون چیز‌هایی را که حقیقت نیست، به عنوان حقیقت منعکس کنند و رسانه‌ها با قدرت اثرگذاری بالا، ارزش‌های اسلامی، فرهنگ اصیل ملی و باورهای ملت ایران اسلامی را هدف قرار داده‌‌اند تا جایی که می‌توان گفت امروز، تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی صورت گرفته به ایران اسلامی در بالاترین شکل در حال اجراست.
 
* نقش و تأثیر رسانه‌ها بر فرهنگ
 
در عصری که رسانه‌ها احاطه خود را در سراسر عالم گسترانده‌اند، نقش شگفت‌انگیز آنها در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... انکارناپذیر است.
 
امروزه صاحب‌نظران علوم ارتباطات با اذعان به توانایی شگرف رسانه‌های جمعی در شکل دهی افکار، نگرش ها و رفتار افراد، مطالعات مختلفی را در مورد سنجش میزان و نوع تأثیرات رسانه‌ها انجام می‌دهند.
 
آنان بیان می‌دارند که وسایل ارتباط جمعی قادرند با کارکردهای منفی و تخطی از اخلاق رسانه‌ای، سلامت فکری و اخلاقی آحاد جامعه را تهدید کنند و الگوهای نابهنجار رفتاری را در جامعه تثبیت کنند و از سوی دیگر می‌توانند با توجه به کارآیی و توان خود، نرخ وقوع انحرافات اجتماعی را کاهش دهند.
 
در مقطعی که سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای در فضای رسانه‌ای جریان پیدا می‌کند، بازیگران سیاسی دنیا از طریق سازماندهی کنش سیاسی خود در حول و حوش رسانه‌ها به نوعی به مقابله با جریان آزاد اما واقعی اطلاعات پرداخته و در عمل به ایجاد امپریالیسم خبری دست زده‌اند.
 
این سوءاستفاده از فضای رسانه‌ای و اندیشه توسعه‌طلبی و حذف ملت‌های مستقل دنیا، صورت خود را در پدیده‌ای نشان می‌دهد که از آن به استبداد اطلاعاتی تعبیر می‌شود که شکل‌های سیاسی و نظامی به خود می‌گیرد؛ یعنی سوءاستفاده‌های گروهی حکومت‌های قدرتمند جهانی از ظرفیت بالای رسانه ای.
 
محور اصلی در این میان، گیرندگان پیام یا دریافت‌کنندگان اخبار هستند که چنانچه به خوبی با شیوه‌های خبررسانی و عملکردهای وسایل ارتباط جمعی آشنا نباشند، به راحتی خلع سلاح می‌شوند و به افرادی تبدیل خواهند شد که تغییر باورشان لحظه‌ای خواهد بود؛ همانگونه که امپریالیسم خبری مشتاق آن است.
 
در باب اهمیت و تأثیر رسانه‌ها در فرهنگ، "ژودیت لازار" معتقد است «رسانه‌ها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازی می‌کنند و این بازی را نه فقط با بازتاب فرهنگ، بلکه با شرکت در فرهنگ‌سازی نیز به اجرا می‌گذارند»؛ همچنین رسانه‌‌ها نقش‌های متعددی را در حیات اجتماعی به عهده دارند، از جمله اینکه صحنه‌ای را ایجاد می‌کنند که حیات سیاسی در آن به نمایش گذاشته می‌شود، فرهنگ بال می‌گستراند، مدها جولان می‌دهند و سبک‌های تازه و هنجارهای زندگی رخ می‌نمایند.
 
یکی از مهم‌ترین نقش‌های رسانه‌های جدید اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای و رایانه‌ای، اهتمام آنها به رشد تک فرهنگی جهانی است؛ فرهنگی که از سوی رسانه‌های مسلط تبلیغ می‌شود... فرهنگی که به مردم دیکته می‌کند چه بپوشد، چه بخورند و چگونه زندگی کنند؛ چه بدانند و چگونه فکر کنند‌؛
 
* رسانه‌ها و جهانی شدن
 
همانگونه که اشاره شد، فرایند جهانی شدن رسانه‌های جمعی نوعی آگاهی نسبت به ارزش‌های مشترک بشری پدید آورده است.
 
روایت خاص‌تری از همگونی و یکپارچه‌سازی فرهنگی، آمریکایی کردن فرهنگ جهانی است؛ نظریه‌پردازان پایبند به چنین دیدگاهی بر این نکته تأکید می‌کنند که آمریکایی‌ها بر منابع اصلی تولید و توزیع فرهنگ از جمله سیستم‌های ماهواره‌ای، ساخت فناوری اطلاعات، بنگاه‌های خبری، صنعت تبلیغ، تولید و توزیع برنامه‌های تلویزیونی و صنعت فیلم‌سازی، سلطه‌ای بلامنازع دارند؛ بنا بر این ایالات متحده، فرهنگ خود را به صورت گسترده‌ای در اقصی نقاط جهان رواج می‌دهد.
 
شرکت‌های چند ملیتی رسانه‌ای و غول‌های اطلاعاتی یکی از دلایل جهانی شدن رسانه‌ها به شمار می روند؛ این شرکت‌های بزرگ و غول پیکر، هر روز بزرگ‌تر می‌شوند.
 
یکی از دلایل اصلی جهانی شدن رسانه‌ها، منافع اقتصادی است و کسی که منافع اقتصادی داشته باشد، بالطبع قدرت سیاسی، فرهنگی و ... را نیز خواهد داشت.
 
در عصر رسانه‌های نوین جهانی کسب قدرت نرم به مراتب راحت‌تر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است؛ در صورتی که دولت‌ها بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود باز تعریف کنند، دیگر مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند.
 
هدف قدرت نرم تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است؛ وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهان‌های ذهنی و غیر واقعی را به دنیا مخابره می‌کنند.
 
آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی‌کنند، بلکه واقعیت‌ها را می‌سازند و این واقعیت‌سازی از خلال سیاست‌های مدون حاکم بر این ابر رسانه‌ها صورت می‌گیرد؛ این سیاست‌ها که از سال‌های دور اعمال می‌شده در حکم یک فیلتر گزینشگر هستند:
 
۱. تمرکز مالکیت وسایل ارتباط جمعی
 
۲. آگهی های تجاری به عنوان اصلیترین منابع درآمد وسایل ارتباط جمعی
 
۳. اعتقاد و وابستگی وسایل ارتباط جمعی به اخبار و اطلاعاتی که دولت، سازمان‌های مهم تجاری و متخصصان صاحب‌نام به عنوان منبع اصلی ارتباطی خبری در اختیارشان می‌گذارد
 
۴. انتقاد از وسایل ارتباط جمعی
 
۵. ضدیت شدید با کمونیسم (که امروزه اسلام را جایگزین این اصل کرده‌اند).
 
امروزه رسانه‌ها به یک امپریالیسم تبدیل شده و در حال "استعمارگری نو" هستند؛ در مباحث ارتباطی چهار نوع امپریالیسم ذکر شده است:
 
۱. امپریالیسم خبری
 
۲. امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)
 
۳. امپریالیسم فرهنگی 
 
۴. امپریالیسم سایبر. 
 
الف) امپریالیسم خبری در حقیقت به معنی سلطه جویی انحصاری در شریان‌های خبر رسانی جهان است؛ این نوع امپریالیسم به طور تخصصی بر روی حجم، نوع، محتوا، کیفیت، کمیت، زمان و مکان یک خبر کار می‌کند.
 
تسلط بر رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها، قدرت عظیم و فوق العاده‌ای را در اختیار بازیگران عمده صحن سیاست قرار داده است، به گونه‌ای که به خوبی با به‌کارگیری اهرم‌های خبری و اطلاعاتی توانسته‌اند به تغییر باورها و نگرش‌های جمعی یا شکل دهی به افکار عمومی ملی یا فراملی اقدام کنند.
 
یکی از مهم‌ترین کارکردهای جهانی امپریالیسم خبری، وابستگی فرهنگی است؛ در اینجا امپریالیسم خبری به ارزش‌های خبری مطابق میل دست‌ا‌ندرکاران خود می‌پردازد و برای مخاطبان خود مشخص می‌کند که به چه چیز فکر کنند، از چه واقعه‌ای اطلاع داشته باشند، چه چیز بپوشند و بخورند و چگونه رفتار کنند.
 
ب) امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)، شبکه‌ای از رسانه‌های مکتوب و غیر مکتوب است که تحت سیطره یک فرد یا یک ایدئولوژی خاص اداره می‌شود و کارکرد آن علاوه بر بیرون راندن رقبا، اثرگذاری بر مخاطبان جهانی و القای آرا و نظرات خاص است.
 
امروزه شاید اطلاعات، گران‌بهاترین چیز برای بسیاری از افراد باشد؛ با اطلاعات و کنترل آن می‌توان به همه چیز دست یافت.
 
ج) امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ فرهنگی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را به کشورهای دیگر منتقل می‌کند.
 
امپریالیسم فرهنگی در واقع "به‌کارگیری قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن در میان فرهنگ‌های غیرمتجانس است".
 
د) امپریالیسم سایبر: "سر زمین بیوالکترونیک تمثیل مناسبی برای آن چیزی است که در فضای سایبر رخ می‌دهد؛ یادآوری روحیه ابداع و اکتشافی است که دریانوردان باستانی را به کشف جهان واداشت یا نسلی از پیشگامان که قاره آمریکا را آباد و فضا را تسخیر کردند.
 
فضای سایبر سرزمین دانش است و اکتشاف این سرزمین می‌تواند یکی از واقعی‌ترین و رفیع‌ترین فراخوان‌های تمدن باشد؛ اکنون این امکان و فرصت در مقابل ما قرار دارد تا هر کسی که به شیوه خود این پیام و فراخوان را دنبال کند، به قدرت دست یابد".
 
* ۶ رسانه امپریالیست
 
امروزه همه ابر رسانه‌ها به صورت‌های گوناگون تحت‌سلطه یهودیان قرار دارند و درجهت پیشبرد اهداف شوم صهیونیزم، در حال فعالیت هستند.
 
این غول‌های رسانه‌ای که آمریکایی هستند، هر کدام دارای شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، ماهواره‌ای، فیلم‌سازی و ... هستند و بیشتر اخبار رسانه‌ای با رویکرد صهیونیستی را پوشش می‌دهند.
 
این ۶ غول رسانه‌ای عبارتند از:
 
1. AOL تایم وارنر: در حال حاضر بزرگ‌ترین غول رسانه‌ای جهان است؛ شرک AOL با خرید شرکت تایم وارنر در سال 2000 به مبلغ 160 میلیارد دلار، این غول رسانه‌ای را به وجود آورد و "استیوکییس" غیر یهودی به عنوان رئیس AOL تایم وارنر و "جرالدلوین" رئیس یهودی تایم وارنر به عنوان مدیر اجرایی انتخاب شدند.
 
این کمپانی بخش عظیم بخش اصلی بازار فیلم، شبکه CNN، اینترنت و رسانه‌های چاپی را قبضه کرده و بزرگ‌ترین انحصار جهانی در زمینه رسانه‌ای است.
 
بخش مطبوعاتی این کمپانی به مدیریت "نورمن پرل اشتاین" که یک یهودی است، بزرگ‌ترین ناشر مطبوعاتی در آمریکاست که مجله تایم از آن جمله است.
 
تایم وارنر جایزه جوبیلی را به پاس پشتیبانی طولانی و همه جانبه از اسرائیل، از بنیامین نتانیاهو دریافت کرده است.
 
2 - وایاکام: دومین شرکت بزرگ رسانه‌ای آمریکا که مالک شبکه‌های تلویزیونی متعددی چون شبکه سراسری CBS است، توسط یک یهودی بنام "سامنر ردستون" اداره می‌شود و فیلم‌های سینمایی این شرکت توسط "پارامونت پیکچرز"، به مدیریت زنی یهودی به نام "شری لنسینگ" تولید می شود.
 
وایاکام در پخش برنامه‌های ماهواره‌ای، ساخت پارک‌های تک‌منظوره و بازی‌های رایانه‌ای نیز نقش دارد و اکنون بزرگ‌ترین کمپانی دست‌اندرکار خبر، موسیقی، هنر، ورزش، سرگرمی و برنامه‌های کمدی در آمریکا را در خود جای داده است.
 
3- نیوز کورپوریشن: سومین شرکت رسانه‌ای بزرگ آمریکا که متعلق به مرد ثروتمند رسانه‌ای جهان،"رابرت مرداک" است؛ نیوز کورپوریشن نام دارد.
 
فاکس و فاکس نیوز که از شبکه‌های جنجالی خبرساز محسوب می‌شوند، متعلق به این شرکت هستند و اداره مرکزی نیوز کورپوریشن در نیویورک قرار دارد.
 
مرداک یهودی اندیشه‌های فوق‌العاده راست‌گرایانه مبتنی بر سرمایه‌داری آمریکایی دارد و بخش بزرگی از مسؤلیت صدور ارزش‌های ‌آمریکایی به سایر کشورهای جهان بر عهده شرکت اوست؛ زیرا نیوزکورپوریشن به واسطه دارا بودن استودیوی فیلم‌سازی کمپانی فاکس قرن بیستم، تسلط و نفوذ بسیاری بر هالیوود دارد.
 
نیوزکورپ صاحب یک چهارم از کل رسانه‌های شنیداری، دیداری و چاپی جهان است و به این طریق به راحتی می‌تواند هر آنچه را که مطمح نظر است، به مخاطبان خود القا کند.
 
فارسی1؛ آخرین هجمه رسانه‌ای نیوزکورپریشن یک کانال تلویزیونی سرگرم‌کننده است که در اوایل سال 2009 به زبان فارسی راه‌اندازی شد؛ عده‌ای این شبکه را "سومین حلقه از صف جدید مبارزه علیه تولیدات رسانه‌ای فرهنگی ایران پس از MBC پرشیا و تلویزیون فارسی BBC" می‌دانند.
 
4- برتلزمان: احاطه و گستره نفوذ این کمپانی در خارج از آمریکا در مقایسه با دیگر رسانه‌های آمریکایی به حدی است که برخی آن را کمپانی غیر آمریکایی قلمداد می‌کنند.
 
برتلزمان همچنین انتشارات "رندوم هاوس" را در اختیار دارد که یکی از بزرگ‌ترین مؤسسه‌های انتشاراتی جهان قلمداد می‌شود و سالانه میلیون‌ها جلد کتاب در سراسر جهان منتشر می‌کند.
 
5- جنرال الکتریک: قدیمی‌ترین و پر ارزش‌ترین بنگاه اقتصادی جهان است؛ جنرال الکتریک در اوایل سال 2001 بخش هایی از شبکه‌های تلویزیونی خود را با بخش هایی از شرکت عظیم مایکروسافت ادغام کرد و نظارت و سر پرستی آنها را به عهده گرفت.
 
امروزه جنرال الکتریک از 7 کسب و کار عمده تشکیل شده که هر یک واحدهایی را دربر می‌گیرد:
 
1- مالی و بازرگانی نظیر وام، لیزینگ، برنامه‌های مالی و بیمه‌های تجاری
 
2- صنعتی نظیر محصولات برقی و صنعتی، لوازم خانگی بزرگ، سیستم‌های اتوماسیون
 
3- کارخانجات، پلاستیک‌ها، محصولات سیلیکونی و کوارتزی، فناوری سنسورها
 
4- مالی مشتری نظیر خدمات اعتباری، کارت‌های بانکی، بیمه‌های اعتباری
 
5- بهداشت؛ پارادایم نوین در مراقبت از بیماران
 
6- بین‌المللی، شبکه خبری و اطلاع‌رسانی و تفریحی
 
و بالاخره؛
 
7- زیربنایی نظیر موتورهای هواپیما، گاز، نفت، انرژی، فناوری و خدمات فرایندهای ریلی و ساخت توربین‌ها.
 
این شرکت در انتخابات سال 2000 میلادی، 1/1 میلیون دلار به ستاد تبلیغاتی جرج بوش کمک کرد.
 
6- والت دیزنی: یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ای و سرگرمی و همچنین تولیدکننده فرآورده‌های فرهنگی جهان است؛ "میخاییل ایزنر" رئیس و مدیر اجرایی این شرکت، یهودی است.
 
شرکت دیزنی پیش از واگذاری به ایزنر در سال 1984، توسط خانواده غیر یهودی دیزنی اداره می‌ شد و تنها دغدغه آن سرگرم‌کردن خانواده‌ها بود اما از سال 1994 آقای ایزنر محصولاتی را روانه بازار کرد که در آن انگیزه‌های سیاسی به صورت واضح روشن بود، شخصیت‌های زنده به جای تصاویر انیمیشین حضور داشته و اعمال منافی عفت عمومی انجام می‌دادند؛ او داستان‌هایی را با مضامین جنسی روانه بازار می‌کرد و در آن داستان‌ها به دنبال اهداف خویش بود.
 
به نظر می رسد امروز چنگال امپراتوری کمپانی‌های بزرگی همچون والت دیزنی تیزتر و قویتر از گذشته گشته، به طوری که فیلم‌های کارتونی آن امروزه سوغات کودکان معصوم هر ملت و فرهنگی شده است؛ کارتون‌هایی که مرزهای بین طفولیت و بزرگ‌سالی را در نوردیده و دوران کودکی را که در گذشته با حفظ حریم‌ها و مرزهایی با دوران بزرگسالی تحقق پیدا می‌کرد، به زوال کشانده است.
 
محتوای محصولات والت دیزنی اصلاً با باورهای دینی ما هماهنگی ندارند؛ برای نمونه، تقریباً در اکثر این انیمیشن‌ها می‌بینیم که دخترها و پسرها با هم دوست هستند.
 
رابطه دختر و پسر در حالی در انیمیشن‌ها (خواسته یا ناخواسته) گسترش می‌‌یابد که همین دختران و پسران چند سال بعد با سخت‌گیری و جلوگیری شدید جامعه و خانواده در ممانعت از ارتباط آزاد بر پایه آموزه‌های دینی و عرف اجتماعی رو به رو می‌شوند و این یعنی تقابل یا تضاد فرهنگی.
 
فرهنگ برآیند باورهای اجتماع است و لاجرم کودکان امروز با باورهای خود، فرهنگ و باور فردای جامعه را شکل می‌دهند و این می‌تواند همان هدف جنگ نرم در عرصه فرهنگی باشد.
 
این در حالی است که علاقه کودکان ما به داشتن تصاویر متعدد ازشخصیت‌های کاتونی والت دیزنی تا عروسک‌ها و اسباب بازی‌های شخصیت‌های آنها آنچنان شدید است که خرید آنها برای خانواده‌ها به یک عرف معمول و اجتماعی تبدیل شده است.
 
شرکت "والت دیزنی" در نمایشگاه هزاره واقع در ایالت فلوریدا، بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد؛ از 8 میلیون دلار هزینه این نمایشگاه، اسرائیل مبلغ 8/1 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد و با دیزنی در گسترش این نمایشگاه شریک شد.
 
* جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
 
1- امروز به صراحت می‌توان گفت تقریبا اثر شبکه‌های تلویزیونی - ماهواره‌ای و کابلی آمریکا را که در خارج از خاک آمریکا نیز مخاطبان بسیاری دارند، یکی از 6 غول رسانه‌ای اداره می‌کنند.
باور کردن این موضوع بدین دلیل مشکل است که بیشتر اطلاعات و اخبار و برنامه‌های سرگرمی مردم آمریکا و بخش زیادی از مردم جهان، از طریق همین رسانه‌های انحصاری تأمین می‌شود.
 
2- اساساً امپریالیسم رسانه‌ای یکی از مؤلفه‌های فرهنگ آمریکایی و کالایی صادراتی است و با کنترل کمپانی های آمریکایی بر رسانه‌های جریان اصلی، شاخصه‌های فرهنگ آمریکایی در سراسر جهان اشاعه می‌یابد.
 
3- امپریالیسم فرهنگی آمریکایی دو هدف اصلی را دنبال می‌‌کند، یکی اقتصادی و دیگری سیاسی: در حوزه اقتصادی، از طریق تسخیر بازار محصولات فرهنگی، شکل دادن به آگاهی جمعی و صادرات محصولات سرگرم‌کننده و در حوزه سیاسی، جداکردن افراد از اصول فرهنگی سنت‌ها.
 
4- رسانه همگانی در وهله اول، فرآورده و ابزار ایدئولوژی در اجتماع‌اند و از این لحاظ چگونگی کنترل و نفوذ، برای این رسانه‌ها مسأله مهمی است.
 
5- دنیای جدید، دسترسی نامحدود به اطلاعات و ارتباطات را به تمام اعضای خود نوید می‌دهد؛ در همین حال، گفتمانی که پیرامون انقلاب ارتباطات شکل می‌گیرد، پیامدهای متضاد و واقعیت‌های غیر مجازی اتصال جهان سوم را نادیده می‌گیرد.
 
در این میان، موانع دسترسی به سرمایه، زیرساخت زبان و تخصص تکنولوژیک پنهان می‌ماند و اکثر مردم جهان به دلیل واجد شرایط نبودن از مسابقه عصر اطلاعات جا می‌مانند و در سکوت نظاره‌گر آن خواهند بود.
 
6- گستردگی وسایل ارتباط جمعی و تبلیغاتی در جهان به صورتی است که در واقع سراسر کره زمین را تحت‌پوشش خود قرار داده و این در حالی است که هیچ گروه، قوم و جنبشی همچون صهیونیسم بین الملل از آن به عنوان مهم‌ترین ابزار اثبات خود استفاده نکرده است؛ صهیونیسم در تکاپوست تا با تغییر باورها و ارزش‌های انسانی، همچنین تخریب اعتقادات مذهبی، ملت‌ها به این مهم دست یابد.
 
7- تا زمانی که این انحصار غیر طبیعی بر رسانه‌ها وجود دارد، همه محصولات آنها و حتی اطلاع‌رسانی و اخبار آنها را باید با دیده تردید نگریست.
 
8- ما نیاز داریم که شکل جدید امپریالسیم را یعنی امپریالیسم سایبر را نیز به خوبی بشناسیم.
 
9- باید مزایا و معایب، چالش‌ها و فرصت‌ها به خوبی شناخته شوند و برنامه ریزی و سیاست‌گذاری اصولی ایجاد شود؛ در این راستا برنامه‌های نرم‌افزارانه در کنار اقدامات سخت‌افزارانه ضروری به نظر می رسد.
 
10- می بایست بر درک پیچیدگی فناوری اطلاعات تاکید کرد و خود را از مخاطرات آن مصون داشت و از مزایای آن بهره‌مند شد؛ برای این کار باید به یاد آوریم که "عصر اطلاعات به آن خوبی که ما امیدواریم یا به آن بدی که از آن می‌ترسیم، نیست و بدیهی است که بسیار متفاوت از آن چیزی خواهد بود که تصور می‌کنیم".
 
11- رادیو و تلویزیون دارای کارکردهای ساده و پیچیده‌ای در زمینه تغییر نگرش و افکار و رفتار مخاطبان، تغییر فرهنگ عمومی، اثرگذاری بر باورهای مردم و هدایت افکار عمومی، کارکردهایی در زمینه فرهنگ‌پذیری، مهندسی فرهنگی و شکل دهی افکار عمومی، بالا‌بردن مشارکت سیاسی مردم، نقد عملکرد دولت و توجیه برنامه‌های آن برای مردم هستند.
 
12- در وضعیت کنونی، استراتژی بیگانگان به جنگ نرم معطوف شده و در برابر، شناخت صحیح تهدیدها و فرصت‌ها و اطلا‌ع‌رسانی قانع‌کننده به مردم قطعا دشمن را در جنگ نرم ناکام خواهد کرد.
 
پیگیری اهداف سلطه‌گرایانه در فرایند جهانی شدن، عملیات روانی و فریب افکار عمومی از طرق گوناگون، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و همین طور ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی از مهم‌ترین محورهایی است که رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته‌اند و نخبگان و به ویژه اهالی رسانه باید با شناخت دقیق تاکتیک‌های دشمن در جنگ نرم، در جهت مقابله با اهداف آنها گام بردارند.
 
13- انتظار از سیاست‌گذاران این است که شرایط کار حرفه‌ای رسانه را درک کرده و به تبع آن نگاهی بازتر در عرصه رسانه‌ها داشته باشند، ارتباط و تعامل بین مدیران و رسانه‌ها تقویت شود، مراکز علمی به رشد دانش و تربیت نیروی انسانی ماهر در عرصه رسانه توجه کنند، از توسعه زیرساخت‌هایی که موجب تقویت رسانه‌ها می‌شود حمایت کنند و زمینه‌های توسعه شبکه‌های درون مرزی و برون مرزی را فراهم کنند.

آخرین استفتائات از رهبرانقلاب درباره انتخابات

برنامه 'زمزم احکام' رادیو معارف در ایام نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی سعی کرده با استفاده از کارشناسان حوزوی به سوالات مخاطبان خود پیرامون انتخابات پاسخ دهد.

 
به گزارش شبستان، متن سوالات و پاسخ‌های حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده، بر اساس نظرات مقام معظم رهبری به شرح زیر است :
 
1- با توجه به اینکه انتخابات نقش مهمی در زندگی ما دارد آیا شرکت در انتخابات واجب است ؟
 
حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده: به نظر حضرت آقا برای کسانی که شرایط را دارند و امکان شرکت در انتخابات برای آنها وجود دارد؛ واجب است.
 
2- به چه کسانی باید رای بدهیم آیا آزادیم که به هرکسی رای بدهیم یا باید به مسائلی توجه داشته باشیم؟
 
حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده در پاسخ به این سوال گفت: افرادی که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تایید کردند صلاحیت نمایندگی را دارند اما به حکم عقل، بین صالح و اصلح، اصلح باید انتخاب شود.
 
3- صحبت کردن در مورد کاندیدای انتخاباتی تهمت و غیبت محسوب می شود یا خیر؟
 
حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده: صحبت کردن به معنای مشاوره و استفاده از فکر دیگران یا مشاوره دادن به دیگرانی که می خواهند رای بدهند در حدی که در انتخاب آن فرد تاثیر دارد غیبت و تهمت محسوب نمی شود اما آن مواردی که تاثیری ندارد و ربطی ندارد به این موضوع غیبت است و گاهی هم ممکن است تهمت باشد
 
بنابراین افراد مراعات کنند اگر در مورد نامزدها هم صحبت می کنند صحبت‌های نامربوط نباشد یعنی مربوط به خود نامزد باشد ثانیا مربوط به موضوع انتخاب باشد یعنی فردی که می خواهد وکیل مردم شود و از مسائل دیگر که گاهی جزء اسرار زندگی افراد هست از بیان آنها بپرهیزند که گاهی غیبت و گاهی هم تهمت و جزو گناهان کبیره است و درج درسایت هم همین حکم را دارد بنابراین مقلدان مراعات کنند.
 
4- نامزدهایی که برای انتخابات شدن شام می دهند یا هزینه‌های آنچنانی می کنند آیا مصداق اسراف دارد ؟
 
حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده: بعضی از موارد ممکن است اسراف هم باشد؛ گاهی مواقع اسراف نیست اطعام است. افراد باید متوجه این نکته باشند که اطعام جزء شرایط منتخب نیست باید ببینیم خود فرد آیا صلاحیت دارد یا ندارد صلاحیت به همان معنای اصلحی که گفته شد باید دید اصلح است یا خیر.
 
5- استفاده از بیت المال برای تبلیغات انتخاباتی چه حکمی دارد؟
 
حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده: استفاده از بیت المال چه برای تبلیغات انتخاباتی و یا غیر انتخاباتی حتی برای تبلیغات دینی کلاً باید برحسب قوانین باشد یعنی مقرراتی برای مصرف بیت المال و اموال دولتی مشخص شده است و خلاف آن هم شرعا حرام است و موجب ضمان هم است. کسی که خرج کند ضامن است و باید جبران کند و به این معنا نیست که خرج می کنیم بعدا هزینه آن را می پردازیم نه، اصل کار خلاف است.
 
6- مقام معظم رهبری شرکت در انتخابات را واجب دانستند انتخابات اصلح را هم واجب دانستند در بحث انتخاب اصلح شروط دیگری هم هست؟ بعضی می گویند در انتخاب اصلح مقبول جامعه هم مطرح است آیا انتخاب اصلح قیدی دارد یا خود انتخاب اصلح از دید فرد مهم است ولو اینکه هیچ کس به آن رای ندهد؟
 
حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده: مقبول جامعه بودن یا نبودن از همان رای مردم مشخص می شود. که آیا مقبول هست یا خیر . شهرت افراد دلیل اصلح بودن ایشان نمی شود ممکن است کسی مشهور باشد ولی اصلح نباشد یا یک کسی مشهور نباشد ولی اصلح باشد سعی کنید به اصلح رای بدهید ولو انکه آن فرد شهرتی بین مردم نداشته باشد.

دکتر غلامحسین الهام در دانشگاه قم مطرح کرد؛


مرور تاریخی شرایط روی کار آمدن هشت مجلس گذشته و نحوه تعامل با دولت‌ها

دکتر غلامحسین الهام پنج‌شنبه 27 بهمن مهمان دانشگاه قم بود تا با مروری بر مسائل مجالس شورای اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون به آخرین وضعیت و آرایش سیاسی انتخاباتی اصول‌گرایان پرداخت.

به گزارش رجانیوز، این عضو سابق حقوق‌دان شورای نگهبان در بررسی وضعیت هر یک از مجالس، به رابطه‌ی مجلس با دولت وقت نیز پرداخت و در زمینه تعامل مجلس‌های هفتم و هشتم با دولت‌های نهم و دهم نیز به‌طور ویژه آسیب‌شناسی کرد. متن این سخنرانی در ادامه آمده است:

سلام به این شهر مقدس و خاستگاه انقلاب اسلامی. این حسن اتفاقی است برگزاری این جلسه با سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم؛ تبریک و تهنیت عرض می‌کنم به همه خواهران و برادران و امیدواریم در سایه حضرت معصومه و برادر بزرگوارشان امام رضا علیه السلام بتوانیم آنچه را که مطلوب انقلاب است، تحت مدیریت رهبر معظم انقلاب به انجام برسانیم.

مناسب دیدم در آستانه تشکیل نهمین دوره مجلس شورای اسلامی مروری بکنم بر وضعیت مجالسی که تا کنون داشته‌ایم. مجالس شورای اسلامی تاکنون در تحولات حقوقی و تحولات سیاسی کشور نقش دو سویه و مؤثری داشته‌اند؛ هم متاثر از فضای سیاسی زمان بوده و هم تاثیرگذار بر فضای سیاسی و هم در تأسیس و سازماندهی نظام حقوق کشور نقش ویژه و بی‌بدیلی ایفا کرده‌اند.

من به سرعت مهم‎ترین سرفصل‌های تحول را مرور می‌کنم چرا که ما می‌خواهیم آینده این مملکت را رقم بزنیم. این یادآوری‌ها، توجه به محورهایی است که در رقم زدن آینده کشور می‌توانند هم عبرت‌آموز باشند و هم واجد پیام خودشان.

در مورد مجلس اول؛ که مهم‎ترین نهاد کشور بود و تا تأسیس نمی‌شد، انقلاب به صورت نهادینه و سامان یافته‌ای مدیریت نمی‌توانست بشود. تاکید امام راحل بر هم تاسیس نهادهای حاکمیت با شتاب بود. بعد از انتخاب ریاست جمهوری سال 58، بلافاصله در اسفند همان سال، انتخابات مجلس شورای ملی با قوانین و مقررات مصوب شورای انقلاب در دو مرحله برگزار شد. مبنای انتخابات بر اکثریت مطلق بود و این موضوع، بحث‌های پرتنش و شدیدی را در جامعه در پی داشت که انتخابات با اکثریت مطلق باید باشد یا اکثریت نسبی؟

گروه‌های سیاسی کوچک مانند مارکسیست‌ها که رأی زیادی نداشتند، از نظریه اکثریت نسبی حمایت می‌کردند و طرفداران انقلاب با توجه به اینکه مجلس را بر اساس برآمده از انقلاب می‌خواستند، بر روی اکثریت مطلق تاکید داشتند. این مساله، مناظرات تلویزیونی حساسی را رقم زد که بررسی این مناظره‌ها و آدم‌هایی که در آن شرکت داشتند، در تاریخ انقلاب دیدنی است. انتخابات با محوریت اکثریت مطلق در مرحله اول و اکثریت نسبی در مرحله دوم برگزار شد و مجلسی شکل گرفت که از لحاظ آرایش سیاسی، متشکل از نگرش‌های متفاوت بود. از نهضت آزادی که تقریباً تمام رجال نهضت در این مجلس شرکت داشتند و حتی رئیس سنی مجلس از آنان بود. گروه‌های طرفدار رئیس‌جمهور هم بودند اما اکثریت مجلس، از ائتلاف خط امام بود.

این بافت سیاسی مجلس از یک طرف مقداری ناشی از رویکرد رئیس‌جمهور وقت بود. رئیس‌جمهور عقیده داشت مجلس باید هم‎سو با رئیس‌جمهور باشد و یک حزب هم در همین راستا تأسیس کرده بود (دفتر هماهنگی مردم با رئیس‌جمهور). خب؛ تأسیس این مجلس از طرفی باید بنیان جدیدی بر قانونگذاری طبق روال قانون اساسی ایجاد کند. این ماموریت خطیر با نگرش‌های سیاسی مختلفی که در مجلس بود، با چالش جدی روبرو بود. از طرف دیگر، باید دولتی منبعث از مجلس شکل می‌گرفت، ترکیب سیاسی مجلس هم مشکلاتی بیش‌تر از بخش قانون‌گذاری ایجاد می‌کرد.

مسیر رئیس‌جمهور یک مسیر خاص بود و دیدگاه‌های سیاسی ویژه خودش را داشت و اکثریت مجلس رقیبان او در انتخابات ریاست جمهوری بودند که شکست خورده بودند. لذا طیف رقیب، اکثریت مجلس را در دست داشت. اولین گام‎ها در استقرار نظام قانون گذاری حرکت بر مسیر اسلام باید می‌بود که با مشی ملی مذهبی‌ها مشکل‌ساز می‌شد. تقید به اسلام تمام عیار در قانون گذاری یا اقتباس از اسلام که نگرش سکولاریستی است. قانون اساسی اقتضای تطبیق همه قوانین با شرع مقدس را داشت. از طرفی، نام مجلس که مجلس شورای ملی بود، مستمسک طیف مقابل بود که هویت مجلس را ملی توصیف می‌کرد، نه اسلامی!

در اینجا به منظور عبور از این مشکلات، مجلس به حوزه‌ای ورود کرد که حوزه قانون اساسی بود. یعنی این مجلس به دلیل شرایط خاص سیاسی کشور وارد این مبحث شد. یکی از اولین قوانینی که در مجلس اول تصویب شد، تغییر نام مجلس از مجلس ملی به مجلس شورای اسلامی بود که نیاز به تغییر قانون اساسی داشت. چون جریان‌های ملی و سکولار دنبال تغییر جهت‎گیری مجلس بودند، مشخص بود که تغییر عنوان مجلس، تغییری در محتوای آن نمی‌دهد. با این حال، این قانون را اکثریت مجلس تایید کردند و شورای نگهبان هم آن را تایید کرد تا در سال 68 که به دستور امام، نام مجلس در قانون اساسی هم اصلاح شد. این اقدام موقت قانونی بالاخره منجر شد به اصلاح قانون اساسی کشور. این گام‌های اولیه، برآیند اختلاف نظرهای آن روز انقلاب بود.

من اینجا باز برگشتی به مسائل سیاسی بکنم، فضای غالب مجلس اول، فضای سیاسی است. به نظر طبیعی می‌آمد که وقتی دولت و مجلس از دو طیف مختلف هستند، تشکیل دولت با اشکال‌های گسترده روبرو شود و به همین خاطر، تاسیس دولت اول مقداری هم با اختلافات سیاسی و هم تنش‌هایی در جامعه مواجه شد. مشکل امام در این زمان، مدیریت این فضای دوگانه فکری بود که این اختلافات موجب تعطیل ساماندهی نهادهای حکومت نشود و تاسیس دولت به تاخیر نیفتد.

در همان زمان بنی صدر برای منفعل کردن اکثریت مجلس، پیشنهاد نخست وزیری مرحوم حاج احمد آقا را مطرح می‌کند که با مخالفت امام مواجه می‌شود. این تاکتیک‌های سیاسی برای برون رفت از اختلاف اکثریت مجلس و رئیس‌جمهور بود. رئیس جمهور هم فقط می‌توانست نخست وزیر معرفی کند و نقش دیگر بالفعلی در دولت نداشت. خب این مساله با هدایت‌های امام و چانه زدن‌های فراوان منجر به معرفی شهید رجایی شد که آن هم چون پسند رئیس‌جمهور نبود، از همان روز اول، محور اختلاف میان نخست وزیر و رئیس‌جمهور همراه بود.

در واقع دولت از نظر درونی از همان اول، فاقد یک انسجام کامل شد و دوگانگی به وجود آمد؛ به نحوی که کابینه تا پایان دوره بنی‌صدر ناقص ماند (وزیر خارجه، وزیر دفاع و احتمالا بازرگانی نداشت) امور، اصولا با تدبیر امام پیش می‌رفت. در ابتدای همین دوره، کشور مصادف با جنگ و مشکلات مربوط به آن شد. اختلافات سیاسی درون مجلس تاثیرات گفتمانی بر فضای عمومی جامعه به طور طبیعی داشت و در این فضا، تشدید اختلافات منجر به اولین اقدام سیاسی مجلس شد؛ یعنی رأی به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور که منجر به عزل بنی‌صدر شد.

بعد از این واقعه، حامیان بنی‌صدر در مجلس حاضر نمی‌شدند. بخشی از فراکسیون‌های مجلس را حامیان گفتمانی رئیس جمهور تشکیل می‌دادند. فاجعه هفت تیر بخش دیگری از نمایندگان گروه اکثریت و پیروان خط امام را با شهادت و مجروحیت مواجه کرد؛ به طوری که بعد از این واقعه، برخی از نمایندگان با همان حالت مجروحیت در صحن مجلس حاضر می‌شدند تا مجلس رسمیت پیدا کند؛ چرا که مجلس باید با دو سوم اعضا رسمیت می‌یافت. تشتت فراکسیونی به این اتفاق کمک کرد، چون طرفداران رئیس جمهور نمی آمدند، طرفداران نهضت آزادی هم نمی آمدند و مجلس از رسمیت می‌افتاد که با فداکاری نمایندگان از این مرحله عبور کردیم.

در این برهه یک ساله، مجلس فرصت پیدا کرد از مهمترین مشکلات سیاسی بیرون برود و فضایی برای قانون گذاری پیدا کند. دولت دوم به نسبت راحت‌تر تشکیل شد اما بسیار کوتاه بود اما در مرحله سوم، بعد از 8 شهریور باز این چالش بروز پیدا کرد. با انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رئیس جمهور، رئیس جمهور با بالاترین رأی در آن زمان انتخاب شد. با معرفی اولین نخست وزیر، اختلافات بروز کرد. "آقا"، دکتر ولایتی را معرفی کردند و با رأی عدم اعتماد مجلس مواجه شدند. در دوره اول با رایزنی‌های فراوان تلاش شد کسی که معرفی می‌شود، رای بیاورد. این اولین نخست وزیری بود که رای اعتماد اخذ نکرد و دیگر این اتفاق پیش نیامد. اگرچه رئیس جمهور از نمایندگان همین پارلمان هم بود. ایشان نماینده مردم تهران در مجلس هم بودند اما این اختلاف سبب شد تا تلاش برای انتخاب نخست وزیر منجر به لابی‌های جدید شود. بعد از آن با تلاش‌هایی که شد، میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر معرفی کردند و با رأی اعتماد، از این مشکل در شرایط سخت جنگ عبور کردیم.

بعد از تشکیل دولت، مسائل قانون گذاری اولویت اصلی شد که به تدریج، شورای نگهبان با مجلس دچار چالش حقوقی شد. این بار، چالش‌های حقوقی بارز شد. مهم‎ترین اتفاقی که در این دوره افتاد، استفاده از اختیارات امام بود که اجازه دادند مجلس در مواقع ضروری، بر اساس احکام ثانویه قانون‎گذاری کند. این مساله بعدها منشأ تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. خب؛ این اتفاق حقوقی، در واقع یک اتفاقی بود که با استفاده از ظرفیت ولایت فقیه، مسیر تازه‌ای را برای حل مشکلات کشور باز کرد. ولی همین حد، مسائل را حل نکرد و چالش جدیدی را در زمینه تشخیص مصداق ایجاد کرد.

البته من یک نکته‌ای را در چالش‌های قبلی عرض کنم؛ به دلیل مقاومتی که بین رئیس جمهور و مجلس اول وجود داشت، مجلس از ظرفیت قانون‎گذاری خود استفاده کرد که البته خلاف قانون اساسی بود ولی ضرورتا تصویب کردند و شورای نگهبان هم تایید کرد. مشکل این بود که رئیس جمهور برخی قوانین را اجرا نمی‌کرد و حق وتو برای خودش قائل بود. مجلس تصویب کرد که اگر رئیس‌جمهور، مصوبات مجلس را امضا نکرد، رئیس مجلس بتواند مصوبات را ابلاغ و منتشر کند. این اقدام مجلس، اصل امضای رئیس‌جمهور را به عنوان یک مرحله ضروری اعتبار قوانین نقض کرد. این قانون هنوز باقی است، اگرچه خلاف قانون اساسی است.

فضای قانون‎گذاری و سیاسی مجلس، با باقی ماندن اعضایی از نهضت آزادی در مجلس، گاه به برخوردهای لفظی و فیزیکی در مجلس می‌انجامید. این چندگانگی سیاسی، مجلس را در این وضعیت قرار داد.

به هر حال، با شکل‌گیری برخی زیرساخت‌های سیاسی کشور و یک دوره تجربه قانون گذاری وارد مجلس دوم شدیم. در این مجلس بحث‌های حقوقی پررنگ تر است اما سیاسی هم کم نشده است. جرقه بحث احکام حکومتی و مجمع تشخیص مصلحت نظام در مجلس دوم زده شد. حل معضلات مردم با رویکرد تحقق عدالت اجتماعی اصل این چالش‌ها بود. این مسائل زمینه ساز پیدایش گفتمان‌های متفاوت بین نیروهای اصول‎گرا و پیروان خط امام شد؛ یعنی گرایش‌های راست و چپ معتقد به اقتصاد خصوصی و دولتی.

در انتهای این دوره، مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد و بحث‌های فقه سنتی و فقه پویا، اختلاف‌های دیدگاهی را از دل جبهه واحد روحانیت مبارز بارز کرد؛ به طوری که در آستانه مجلس سوم، با انشعاب و تشکیل گروه جدید روحانیون مبارز مواجه می‌شویم.

در مجلس دوم مهمترین چالش‌های سیاسی در تعیین دولت بود. با تشکیل مجلس، باید دولت جدید تأیید می‌شد و بعد از تغییر رئیس‌جمهور، باز باید دولت جدید معرفی می‌شد. در دوره دوم ریاست جمهوری، مقام معظم رهبری، همان‏طور که در دوره اول تمایل اولیه به معرفی نخست وزیر (میرحسین موسوی) نداشتند، در دوره دوم به طور شدیدتر مخالف انتخاب ایشان بودند. در شرایط ویژه جنگ، امام با تغییر دولت نظر موافقی نداشت. این چالش مجلس دوم و رئیس‌جمهور مدتی به رایزنی‌ها و در خصوص تعیین نخست وزیر گذشت به نتیجه هم نرسید. اکثریت مجلس عقیده بر ابقای دولت برخلاف نظر رئیس جمهور داشتند. معرفی نخست وزیر با مخالفت 99 نفری روبرو شد و این افراد ضد ولایت فقیه معرفی شدند. در این راستا، جناح به‎اصطلاح راست برای رهایی از این فشار، احکام رهبری را به دو بخش مولوی و ارشادی تقسیم و تحلیل کرد و تاکید می‌کردند حکم امام در این زمینه ارشادی بود و ما می‌توانستیم رأی مخالف بدهیم. مع الوصف امام با آن 99 نفر به‎خوبی برخورد کردند و حق نمایندگان برای نظر دادن را محترم شمردند و به این چالش‌ها پایان دادند.

چالش دوم در مساله مک فارلین به وجود آمد. تعداد هشت نفر از نمایندگان که به اصحاب ثمانیه موسوم شدند، وزیر خارجه وقت را مورد سؤال قرار دادند و امام شدیدا از آنان انتقاد کردند؛ چرا که مشکلی که متوجه دشمن بود و کاخ سفید را دچار بحران می‌کرد، به داخل کشور منتقل کرده و نهایتاً از این بحران علیه دشمن خطرناک خود استفاده نمی‌کردند؛ بلکه در داخل تولید بحران می‌کردند. امام با هوش‎مندی کامل سیاسی، بحران را به کاخ سفید کشاند و رژیم امریکا را دچار مشکلات و تلاطم‌های شدید کرد، بنابراین، امام در این رابطه از بازی کردن برخی نمایندگان که از آن‌ها انتظار نداشت، در میدان دشمن پیش‌گیری کرد.

در این دوره، اختلاف‌های دانشجویی با جبهه روحانیت دامن زده شد و تمایلات جریان‌های دانشجویی به‌ویژه دفتر تحکیم وحدت به سمت مجمع روحانیون مبارز کشیده شد؛ درحالی‌که از ابتدا پشتیبان جریان دانشجویی شخص مقام معظم رهبری بود، در این دوره دفتر تحکیم خطش را عوض کرد و به سمت دیگر رفت و اختلاف‌هایی را دامن زد که به درگیری‌های ویژه‌ای کشید. از جمله این مسائل، اهانت‌ها به آیت‌الله یزدی، نامزد نمایندگی در تهران در مراسم مهدیه تهران بود. بالاخره همین مساله سبب شد که روحانیون مبارز در مجلس سوم رأی بیاورد البته با مشارکت پایین. بعد از آن، امام با انتصاب آیت‌الله یزدی به عضویت شورای نگهبان، اعتماد خود را به ایشان و گروه هم‌فکرشان نشان دادند.

انتخابات مجلس سوم از آغاز با چالش‌های جدی با شورای نگهبان کلید خورد و بعد ار آن هم بارز شد. شورای نگهبان، انتخابات مجلس سوم در تهران را تایید نمی‌کرد و شرایط حاد پایان جنگ در سال 67 نیز وجود داشت (پیام امام در این زمینه یک پیام عاشورایی بود) نهایتا شخص امام انتخابات مجلس سوم در تهران را تایید کردند و این اولین چالشی بود که بین مجلس و شورای نگهبان ایجاد شد.

در مجلس سوم که با اواخر جنگ مواجه بود، خیلی زود اولین نامه اعتراضی به امام را درباره اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشتند. امام البته با برخورد مناسب با این نامه امضا شده از سوی نمایندگان، دستوراتی را برای ساماندهی مجمع تشخیص صادر کردند. در واقع این نامه کنترل اختیارات مجمع را کلید زد. مجلس سوم همچنین نقشی در اصلاح قانون اساسی داشت و گروهی از نمایندگان در مجلس بازنگری قانون اساسی مشارکت داشتند که طی آن قوانینی مانند ولایت مطلقه فقیه، تغییر عنوان مجلس و تمرکز قوه‌ی مجریه در ریاست جمهوری تصویب شد.

اولین بار در مجلس سوم یک نماینده به خاطر آنچه توهین به امام تلقی شد، از مجلس اخراج شد. خب این مساله جدیدی بود و در آیین نامه مجلس وجود نداشت. برخی از نمایندگان نیز البته مخالفت‌ها با رهبر معظم انقلاب را در سخنرانی‌ها بیان کردند و نشان داده شد که برخی نمایندگان دیدگاه‌های مخالفی با رهبری جدید داشتند.

به نظر می‌رسد که فاجعه رانت جویی دولتی و فساد اقتصادی از این دوره روند خاصی پیدا می‌کند. برخی از نمایندگان به دنیاطلبی و استفاده اقتصادی از قدرت روی آوردند.

در مجلس چهارم که بعد از رحلت امام است، می‌بینیم که تعدادی از نمایندگان مجلس سوم توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده‌اند. اولین بار بود که بخشی از نمایندگان در این سطح رد صلاحیت می‌شدند. این مساله صحبت‌های تنش زایی را در مجلس ایجاد کرد و یکی از نطق‌های ضد شورای نگهبان را هم رئیس مجلس یعنی مهدی کروبی ایراد کرد. دفاع برخی نمایندگان رد صلاحیت شده از زندگی اقتصادی خود نشان می‌دهد که علت رد برخی از آنان احتمالا همین مسائل اقتصادی و مالی بوده است. این شرایط در مجلس چهارم، یک نگرانی برای رهبر معظم انقلاب ایجاد کرد که ایشان نسبت به خطر فتنه هشدار دادند. در همان زمان برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز می‌گفتند که ما خدمت آقا عرض کردیم که منظور شما از فتنه‌گران ما هستیم؛ در صورتی که رهبری اسمی نبرده بودند و اینها خودشان را مخاطب رهبری قرار داده بودند.

در مجلس چهارم با اینکه با رد صلاحیت جدی مواجه شدند اما لیست کاملی دادند و مهدی کروبی هم کاندیدا شد. از طرفی، طیف راست با شعار حمایت از هاشمی آمد. به هر حال انتخابات به نفع جناح راست رقم خورد و لیست روحانیون مبارز شکست خورد. یعنی عکس اتفاق سوم در مجلس چهارم افتاد و آقای ناطق نوری رئیس مجلس شد. البته در انتهای مجلس، بین دولت و همین حامیان مجلسی هم اختلاف ایجاد شد.

دولت هاشمی در آستانه انتخابات مجلس پنجم، از روحانیت مبارز سهم‌خواهی کرد. عدم واکنش مثبت به این سهم‌خواهی، به تشکیل حزب کارگزاران سازندگی انجامید. یعنی در وسط دولت، ناگهان یک حزب تشکیل دادند که چون اعضای دولت در آن عضویت داشتند و دولت ناگهان حزبی می‌شد، مقام معظم رهبری عضویت اعضای دولت در حزب را منع فرمودند. به همین خاطر، انتخابات بین روحانیت مبارز و کارگزاران سازندگی دو قطبی شد. انتخابات با این چالش با پیروزی تعداد قابل توجهی از لیست کارگزاران روبرو شد و فائزه هاشمی به عنوان نفر اول کارگزاران، نفر اول یا دوم مجلس هم شد. یعنی حاملان گفتمان لیبرالیسم در عرصه اخلاقی و سیاسی و همان طیفی که محور فتنه 88 شدند.

اینها در مجلس پنجم، جریان اصلاحات را کلید زدند. این فضا یک احساس نگرانی به جریان راست وارد کرد. این نگرانی از طرف مطبوعات موجب شد تا جناح اصول‌گرا طرح اصلاح قانون مطبوعات را کلید بزند که مصادف شد با روی کار آمدن دولت اصلاحات در دوم خرداد 76؛ دولت آقای خاتمی. در این زمان شاهد بودیم که در دولت آقای خاتمی با عنوان دفاع از آزادی و پیوند زدن اصلاح قانون مطبوعات با قتل ‌های زنجیره‌ای، فاجعه کوی دانشگاه را کلید زدند و ماجراهای آن که سه چهار روزی کشور را به بحران سنگینی کشاند.

مجلس پنجم با حمایت از خاتمی و نرمشی که داشت، از این بحران عبور کرد و در واقع تعاملات انتقادی و در عین حال حمایتی از دولت آقای خاتمی را دنبال کردند.

با توجه به فضای آن موقع، مجلس ششم کاملاً با رویکرد اصلاح‌طلبی شکل گرفت. البته چالش‌هایی هم بود و بالاخره مشخص نشد که آقای هاشمی رای آورد یا نیاورد؛ سی‎ام شد یا بیست و نهم شد. اصلاح‌طلبان اصرار داشتند که هاشمی رأی نیاورده است. انتخابات در تهران مانند مجلس سوم شد و بالاخره رهبری وارد قضیه شدند تا انتخابات تهران مانند انتخابات مجلس سوم تایید شود. شورای نگهبان بالاخره آقای هاشمی را در رتبه بیستم تأیید کرد ولی آقای هاشمی معترضانه کنار کشید. مجلس ششمی‌‌ها فشار آوردند تا آقای حدادعادل را هم با فشار روی اعتبارنامه از مجلس بیرون کنند. با این حال، آقای حداد در مجلس ماند و رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس آن زمان شد. مجلس ششم زحمت آقای خاتمی را کم کرد و تمام اقدامات ساختارشکنانه این دوره را خودشان مدیریت کردند و دیگر نیازی نبود که خود آقای خاتمی مستقیم دخالت کند. اولین حکم ولایتی و حکومتی رهبری به مجلس در این دوره صادر شد که درباره‌ی توقف رسیدگی به قانون مطبوعات بود. این مساله با مخالفت گروهی از مشارکتی‌های جدید و سازمان مجاهدین انقلاب روبرو و موجب شد تا بعضی از این افراد در جلسه مجلس شرکت نکنند که با تایید حکم توسط رئیس مجلس، ماجرا جمع شد.

این مجلس هیچ وقت به اعضای شورای نگهبان هم رأی نداد و مشکل عضویت دو حقوق‎دان شورای نگهبان از طریق سازوکار "حل معضل" در مجمع تشخیص مصلحت نظام حل شد و یک عضو هم از آخر دوره‌ی ششم و دوره‌ی هفتم ناقص باقی ماند. در طول دوره هم که با قوانین متعدد ساختارشکنانه مواجه شدیم، بالاخره اینها در چالش با نظام به حاکمیت دوگانه روی آوردند و بعد از اینکه توفیق‎شان در به دست گرفتن ارکان نظام جواب نداد، به طرح خروج از حاکمیت روی آوردند.

طبیعی بود که این افراد با رد صلاحیت شورای نگهبان روبرو می‌شوند. بعضی از همین افراد با همراهی دولت آقای خاتمی به دنبال تعطیل کردن انتخابات افتادند که این کار با مخالفت سخت و جدی رهبری نظام روبرو شد. همین مجلس ششمی‌ها تحصن کردند و برخی استانداران و معاونان وزیران نیز اعلام خروج از حاکمیت کردند اما شورای نگهبان مقاومت کرد و رهبری هم در حد بیشتری با اینها مساعدت کرد و دستور دادند شورای نگهبان مجددا صلاحیت‌ها را بررسی کند. با دستور حکومتی مقام معظم رهبری، تعدادی از نامزدهای اصلاح‌طلب تأیید صلاحیت شدند.

مجلس هفتم رقابتی بین اصلاح‌طلبان بود و گفتمان عدالت طلبی. در این میان، کسی که مدیریت صحنه را به طرز غیر آشکاری در تهران در دست داشت، طیف آقای احمدی‌نژاد بود که از اصولگرایان شناخته می‌شد و با توجه به فضای شکننده‌ای که راست اصول‎گرا پیدا کرده بود و مشکلاتی که اصلاح‌طلبان به دلیل ناکامی در حل مشکلات مردم پیدا کردند و جدال‎های سیاسی جداً مردم را خسته کرده بود، گروه تازه شکل گرفته‌ای با نام آبادگران وارد عرصه انتخابات شورا شد و اگرچه با مشارکت بسیار پایین به شورای شهر راه یافتند، ولی با انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان شهردار و خدمت‌رسانی خالصانه و صادقانه به مردم، فضای امید ایجاد شد. در شورای دوم، آبادگران فضای کار و امید جدیدی برای مردم ایجاد کردند که حاملان جدید این گفتمان با رویکرد خدمت وارد عرصه انتخابات هفتم شدند و اصول‎گرایان با نماد آبادگران اکثریت مجلس را به‎دست گرفتند.

مجلس هفتم یک سال را با خاتمی به‎خوبی گذراند؛ یعنی با همراهی و همکاری کامل. دوره آقای احمدی‌نژاد هم دوره جدیدی بود که آغاز چالش درون اصول‎گرایان شد. یعنی احمدی‌نژاد مستقل وارد صحنه شد و اصول‎گرایان با نمایندگان دیگری. خب؛ این دوگانگی در تصمیم‌گیری در بدنه اصولگرایان می‌توانست موثر باشد. رقیبان آقای احمدی‌نژاد وارد عرصه‌های دیگر اجرایی شدند و ایشان در یک انتخابات غیرقابل پیش‌بینی توانست اکثریت آرا را در مرحله دوم به‌دست بیاورد و آقای هاشمی را کنار بزند. این جرقه یک تحول بود یعنی مردم فهمیدند که "می‌توانند". عبور از هاشمی مساله غیرقابل انجامی به نظر می‌رسید اما در عرصه عمل سیاسی این مساله واقع شد و انجام گرفت و اراده ملت در این مساله یک نشاط تازه ایجاد کرد. علاوه بر این، پرچم گفتمان انقلاب و امام که رهبری را راضی کرده بود، در دست احمدی‌نژاد بود. البته همین مساله اختلافات درونی اصولگرایان را دامن زد که خب متاسفانه طیفی از رقبا در مجلس قرار گرفتند و به این صرافت افتادند که این فرضیه را اثبات کنند که انتخاب احمدی‌نژاد یک اشتباه بوده است.

مجلس هفتم با دولت نهم چالش برانگیز شد و شبیه آن چیزی که در دولت اول و مجلس اول رخ داد، در این زمان هم رخ داد. چهار وزیر احمدی‌نژاد رأی اعتماد نگرفتند و بعد از آن هم نتوانست به راحتی برای وزیر نفت رأی اعتماد بگیرد. برنامه‌های احمدی‌نژاد با استقبال مجلس همراه نبود و تخطئه می‌شد. اشتغال، بنگاه‌های زودبازده، افزایش بودجه‌های عمرانی و غیره.

این مساله به ویژه در آستانه انتخابات مجلس هشتم بسیار پررنگ شد و درحالی‎که شاخص دولت، پاکی آن بود و این مساله توسط خود اصول‎گرایان زیر سوال برده شد. این مساله موجب شد که در گفتمان رفتاری احمدی‌نژاد با پارلمان تأثیر بگذارد. احمدی‌نژاد به دنبال عدم دخالت مجلس در امور اجرایی دولت بود که وقتی اصولا کارها با مجلس گره خورد و مشکلاتی از این دست به‎وجود آمد، ماجرا را به لابی کشاند. یکی از انتقادهایی که من توأمان به مجلس و دولت دارم، تغییر رفتار بود؛ یعنی عدم تعامل مناسب موجب بازی‎گری و معامله‌گری شد و این آغاز یک فاجعه در گفتمان صادقانه است.

این تجربه‌ی جدید و کمی تا قسمتی ناموفق تعامل اصولگرایان با هم در عرصه دولت و مجلس، مدل جدیدی را برای مجلس هشتم رقم زد، بنابراین، ترکیبی طراحی شد که اگرچه دولت مستقیم دخالت نمی‌کند اما حامیان گفتمان دولت با اصول‎گرایان همراهی مشترکی داشته باشند تا لیست بدهند. مدل 6+5 شکل گرفت که یک کمیته 11 نفره، اجماعی میان اصول‎گرایان برای انتخابات ایجاد کردند. ان زمان اصلاح‌طلبان هم بودند و رقابت سخت و جدی وجود داشت. پس از برگزاری انتخابات، جمعی از حامیان گفتمان دولت هم به مجلس راه یافتند که بعداً فراکسیون انقلاب اسلامی را و بعداً جبهه پایداری را تشکیل دادند. این افراد برای تغییر ریاست مجلس، زمینه را برای رأی آوردن آقای لاریجانی به جای آقای حدادعادل ایجاد کردند که با آمدن ایشان، اختلاف و شکاف میان مجلس و دولت بیشتر شد. برخلاف اینکه دولت انتظار داشت با کمک رئیس مجلس، زمینه برای تعامل بیشتر فراهم شود، ماجرا به بیشتر شدن شکاف‌ها انجامید و فشارها بر دولت رو به افزایش رفت. خب؛ این مسائل منجر شد به انتخابات دوره دهم که طیفی از همین مجلسی‌ها به سمت و سویی رفتند که یا از عوامل فتنه حمایت کردند یا به افزایش دامنه‎ی آن کمک کردند. در حالی که چالش انتخابات دهم یک چالش فوق‌العاده سنگین نظام و ضد نظام بود، این طیف به خاطر عدم همراهی با احمدی‌نژاد به سمت فتنه متمایل شدند.

دولت دهم هم اشتباهات دیگری را مرتکب شد. به دنبال جذب یک طیف جدید رفت و کسانی در کرسی گفتمانی دولت قرار گرفتند که در آن شبهه ایجاد کردند و ادبیاتی به کار گرفته شد که این مساله را تایید کرد؛ مانند القای "ناسیونالیسم ایرانی" و "ایرانیت قبل از اسلام" و "ارزش‌های باستان‌گرایانه و این مسائل که برای حاملان این گفتمان تکان دهنده بود. خب؛ این دودلی و اختلاف در میان گفتمان احمدی‌نژاد و در مواردی در حوزه انتصابات و تصمیمات رئیس‌جمهور منجر به دخالت "آقا" شد تا این شکاف ایجاد نشود و سرخوردگی پیش نیاید. اقدامات رهبری کارساز واقع شد به خاطر اینکه جلوی مسائل بد را گرفت. از سویی موجب شد مخالفان احمدی‌نژاد، خطر را بزرگ‎تر از آنچه بود، نشان دادند و بزرگ هم شد و از آن جریانی ساختند به نام انحرافی. به تدریج کل دولت را و گفتمان سوم تیر را به انحراف متهم کردند . این نتیجه موجب شد که بگویند در انتخابات دوره نهم خطر و فتنه جدید، فتنه انحراف است و فتنه اصلی در دل دولت است. آمدند با همین نگرش در آستانه انتخابات نهم، آرایش جدیدی را برای انتخابات طراحی کردند. البته از قبل از وقایع سال 90 وارد این بحث شدند که آقای احمدی‌نژاد را در انتخابات بیاورند اما به صورت خلع سلاح شده. یعنی حضور داشته باشد به طوری که مدیریت در دست او نباشد. احمدی‌نژاد هم به نظر می‌رسید که می‌خواهد باشد و مدیریت هم در دست خودش باشد. گام اول احمدی‌نژاد گام مثبتی بود. یک گروهی را خودش تعیین کرد؛ آقای حداد، آقا ولایتی، آقای عسگراولادی به عنوان نمایندگان ایشان که بروند و انسجام را در میان اصول‎گرایان به‎وجود بیاورند. از سال 90 به بعد و ماجرای وزیر اطلاعات، عزل او و نصب او به وسیله رهبری و مقاومت‌هایی که در این زمینه از سوی آقای احمدی‌نژاد سر زد، سرخوردگی بیشتری را ایجاد کرد و جریانات هم به آن دامن زدند و رقبا وارد شدند تا آن را نقطه تمام شدن دولت عنوان کنند و برخلاف نظر آقا، به دنبال ان بودند که انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را با هم برگزار کنند و به بحث احمدی‌نژاد پایان بدهند که مطلوب و موردنظر آقا هم نبود. و یک مساله‌ای بود که پیش آمد و قابل حل بود. اما این مساله به ابزار دست این جریان برای تخطئه دولت تبدیل شد که از این به بعد، احمدی‌نژاد را به طور کامل از این بحث حذف کردند.

کمیته 7+8 ای که تشکیل شد که در واقع همان مدل 5+6 بود منهای دولت. درحالی که موفقیت آن طرح به خاطر حضور همه‌جانبه بود اما اکنون از ظرفیت بزرگی به نام دولت صرف‎نظر شده است. طرفداران دولت در جامعه ما و طرفداران گفتمان سوم تیر طرفداران جدی هستند و "آقا" هم این اعتماد گفتمانی را به گفتمان سوم تیر و ضرورت تقویت دولت و حرکات مثبتی که دولت داشته است، ابراز کرده‌اند. خدماتی که دولت در عرصه عدالت داشته است به خصوص، مبارزه با فقر و رویکردی که در راستای مبارزه با فساد ایجاد کرده؛ اگرچه به نظر ما شتاب آن در دولت دهم کمتر شده است اما وجود دارد. عده‌ای خواستند اینها را تخطئه کنند، خب؛ این برای حامیان گفتمان سوم تیر سنگین بود. از طرفی این سرخوردگی‌ها موجب پراکندگی می‌شد. توصیه‌هایی از بزرگان و علما موجب شد که جلوی این پراکندگی گرفته شود و پرچم گفتمان سوم تیر زمین نماند و برای حفظ این گفتمان، جبهه پایداری را تشکیل دادند، بنابراین، جبهه پایداری به عنوان یک ضلعی از اصول‎گرایی و با رویکرد گفتمانی وارد عرصه سیاست شد، بنا هم نبود به طور خاص وارد انتخابات بشوند؛ مهم حفظ گفتمان بود. اما ضرورت‌ها یا تحلیل‌ها یا اشتباهات که بیشترش بحث ضرورت هست، اینها را وارد انتخابات کرد. تفاوت‌های دیدگاهی به ویژه در ارتباط با فتنه و اصالت گفتمان اعتقادی عدالت محور آقای احمدی‌نژاد که اصول‌گرایان آن را اینک انحراف می‌دانستند، موجب شد نتواند اینها با جبهه به اصطلاح متحد یکی شوند و مصلحت هم نبود. خب، باعث فاصله‌ای شد و لیست‌هایی بیرون آمد. اما در این دو جریان، اگر یک مساله‌ای را اشتباه کنند و مغفول بماند به نظر من فضای انتخابات نهم، فضای مطلوبی نخواهد بود و آن مسأله، این است که جبهه پایداری نباید به عنوان اینکه نگران انحراف است، گفتمان احمدی‌نژاد را تخطئه بکند و دولت را به طور کلی دولت منحرف عنوان کند. این یک انحراف و اشتباه بزرگ است که فضای غالب این‌قدر سنگین شده است که امروز کسی جرأت ندارد از احمدی‌نژاد دفاع بکند، این مخرب حرکت انقلاب است. احمدی‌نژاد اشتباه‌هایی داشته است کما اینکه دولت‌های قبلی هم بیشتر داشته و رفتار مخالفت با ولایت فقیه پررنگ‌تری داشته‌اند. این اشتباه‌ها بوده است؛ ممکن است کسی در اثر پرکاری یا هر عامل دیگری، دچار اشتباهاتی شود. مهم این است که باید اشتباه‎ها اصلاح شده و رفتار صحیح را ادامه ‌دهد.

برداشت من این است که دولت به فضای کار و خدمت‌رسانی به مردم بازگشته و ادبیات شبهه‌برانگیز و نادرست متوقف شده یا کاهش جدی یافته است، ولی ما با شعار عبور از این گفتمان و تخطئه‌ی آن، به آبروی ریخته شده فتنه و به مدیریت پنهان هاشمی در این عرصه‌ها کمک می‌کنیم و دنبال تخطئه کامل این جریان هستیم. باید در این انتخابات توجه کرد که یک ظرفیت بزرگی در کشور ایجاد شده و باید ادامه پیدا کند. کسانی که به مجلس می‌روند، اگر برآمده از جریان رقیب احمدی‌نژاد باشند و اراده آن‎ها این باشد که با دولت در یک سال باقی مانده، همین‎طوری که الان دارند ضربه می‌زنند؛ از طریق سوال، استیضاح و توقف در طرح‌های مثبت کشور، مواجه شوند، در یک سال آینده کشور را دچار مشکل و بحران خواهند کرد.

مجلس اختیارات فوق‌العاده‌ای دارد؛ همه کاره است. نظام ما از سیستم ریاستی تنها یک رئیس‌جمهور دارد که با رأی مستقیم انتخاب می‌شود. همه اختیارات با پارلمان است. اگر بخواهد همه این اختیارات را بدون تعامل پیاده کند، چالش بین دو قوه ایجاد می‌شود کاری که "آقا" را مجبور کرد در مجلس هشتم دو اقدام انجام دهند. یکی شورای نگهبان را بگوید کمیته حل اختلاف درست کند و با تفسیر قانون اساسی، مشکلات مجلس و دولت را حل کند و چون جواب نداد، کمیته دوم را تشکیل دادند برای حل اختلاف به طور دائم که آیت‌الله شاهرودی را در رأس آن قرار دادند که این نشان دهنده ناهماهنگی دو قوه است.

هماهنگی دو قوه و هم‎گرایی گفتمانی تحت سایه ولایت بر اساس معیارهای قانون اساسی، ضرورت موفقیت کشور است، در این تهدیدهای شکننده‌ای که پیش رو داریم و امیدهای وافری که در این جهش اسلامی در منطقه پیش رو داریم. اینها اگر سنجیده نشود و مجلس آینده به دنبال زدن ضربه نهایی به این دولت باشد، ما از آن افق مطلوب رهبری دور شده‌ایم. لذا ما مجلسی را موفق می‌دانیم که گفتمان دولتی را که مورد تأیید رهبری بوده از لحاظ گفتمانی، همان را تقویت کند، عاقلانه و بر اساس قانون با دولت تعامل داشته باشد؛ نه انتقام و مداخله. بلکه نظارت مقبول و منطقی بر اساس قانون و با این نگرش و با ایستادگی و روحیه‌ی بالای اسلامی و انقلابی و اراده‌ی خدمت خالصانه به ملت در برابر تهدیدهای بیرونی و با عقلانیت ولایت محور، بتوانند کشور را اداره کنند.

و نکته‌ی آخر، مشارکت بالاست که با وجود تشتت لیست‌ها یک ضرورت در کشور است. از نظر نتیجه و محصول مجلس، هم‎گرایی گفتمانی را من اعتقاد دارم. از نظر مشارکت، حجم بالای مشارکت، فرصت را از هرنوع تهدید برای فتنه‌گران داخلی و دشمنان خارجی سلب خواهد کرد. ببخشید که زیاد وقت دوستان را گرفتم، آماده‌ام نواقص بحث را با گفت‌وشنود رفع کنیم.

زیباکلام:باید با تمام وجود نظام‌اسلامی را حفظ کنیم

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به تحقق بخشی از خواسته‌های ملت از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون گفت: باید برای تحقق کامل خواسته‌ها این نظام را حفظ و زمینه تداوم تدریجی آن را فراهم کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس، صادق زیباکلام چهارشنبه‌ شب در جمع دانشجویان دانشگاه کردستان در تالار مولوی این دانشگاه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 را یادآور شد و اظهار کرد: در آن زمان تمامی گروه‌ها و احزاب سیاسی روی امام خمینی(ره) اتفاق نظر داشتند و از وی پیروی می‌کردند.
 
به گفته این استاد علوم سیاسی دانشگاه، مواضع امام راحل(ره) روشن، ضد امپریالیستی و آزادی‌خواهانه بود و جز سازمان مجاهدین تمامی گروه‌ها وی را محور وحدت و اتفاق نظر قرار داده بودند و این مهم زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
 
زیباکلام خاطر نشان کرد: عده‌ای معتقد به جمهوری ایرانی، عده‌ای معتقد به این نظام با کمی تغییرات، عده‌ای معتقد به جمهوری ملی و عده‌ای معتقد به نظام سلطنتی هستند و این بستری برای بی‌ثباتی خواهد بود که باید بندبند وجود این نظام اسلامی را حفظ کرد.
 
وی تاکید کرد: باید آرام آرام و منظم برای تکامل این نظام تلاش کنیم تا به تمامیت خواسته‌های دموکراتیک ملت در این نظام دست یابیم.
 
زیباکلام یادآور شد: در صورتی که این نظام از بین برود تمامی آزادی‌ها از بین رفته و برخی اتفاقات از جمله اتفاقات استان‌هایی همچون سیستان و بلوچستان، آذربایجان، کردستان و خوزستان خواهد افتاد.
 
وی گفت: پس باید این نظام را حفظ کرد و آن را به صورت منظم جلو برد.
 
معتقد به شرکت در انتخابات هستم
 
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه به شاخص‌های دموکراسی یک دولت اشاره کرد و عزل و نصب حکومت توسط رأی مستقیم مردم، عدم عدول از قانون اساسی و پاسخگو بودن در قبال عملکردش به ملت را از جمله این ویژگی‌ها عنوان کرد.
 
به گفته وی خاتمی و احمدی‌نژاد هر دو معتقد بودند که باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند.
 
زیباکلام ویژگی پاسخگو بودن دموکراسی در برابر ملت و مجلس را مورد مناقشه خواند و تصریح کرد: چون تمامی دولت‌ها معتقدند که برای مردم کار می‌کنند و حتی نفس کشیدن آنها هم به خاطر ملت است.
 
وی افزود: هیچ حکومتی در طول تاریخ نگفته است که من از مردم بدم می‌آید بلکه معتقدند که جز خدمت به مردم برای چیز دیگری نیامده‌اند.
 
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران خاطر نشان کرد: اگر چه در واقعیت به مردم خدمت می‌کنند اما باید مجلس به عنوان داور تمامی اقدامات را مورد ارزیابی قرار دهد و دو طرفه قضاوت کند.
 
زیباکلام در پایان گفت: با جدیت معتقد به شرکت در انتخابات و تبلیغ برای شرکت در انتخابات هستم چون استدلال من این است که باید نمایندگانی با افکار متفاوت به مجلس راه یابند و اگر فکر می‌کنید که نماینده‌ای تاثیرگذار در مجلس خواهد بود آن را برگزینید.

زیباکلام:باید با تمام وجود نظام‌اسلامی را حفظ کنیم

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به تحقق بخشی از خواسته‌های ملت از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون گفت: باید برای تحقق کامل خواسته‌ها این نظام را حفظ و زمینه تداوم تدریجی آن را فراهم کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس، صادق زیباکلام چهارشنبه‌ شب در جمع دانشجویان دانشگاه کردستان در تالار مولوی این دانشگاه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 را یادآور شد و اظهار کرد: در آن زمان تمامی گروه‌ها و احزاب سیاسی روی امام خمینی(ره) اتفاق نظر داشتند و از وی پیروی می‌کردند.
 
به گفته این استاد علوم سیاسی دانشگاه، مواضع امام راحل(ره) روشن، ضد امپریالیستی و آزادی‌خواهانه بود و جز سازمان مجاهدین تمامی گروه‌ها وی را محور وحدت و اتفاق نظر قرار داده بودند و این مهم زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
 
زیباکلام خاطر نشان کرد: عده‌ای معتقد به جمهوری ایرانی، عده‌ای معتقد به این نظام با کمی تغییرات، عده‌ای معتقد به جمهوری ملی و عده‌ای معتقد به نظام سلطنتی هستند و این بستری برای بی‌ثباتی خواهد بود که باید بندبند وجود این نظام اسلامی را حفظ کرد.
 
وی تاکید کرد: باید آرام آرام و منظم برای تکامل این نظام تلاش کنیم تا به تمامیت خواسته‌های دموکراتیک ملت در این نظام دست یابیم.
 
زیباکلام یادآور شد: در صورتی که این نظام از بین برود تمامی آزادی‌ها از بین رفته و برخی اتفاقات از جمله اتفاقات استان‌هایی همچون سیستان و بلوچستان، آذربایجان، کردستان و خوزستان خواهد افتاد.
 
وی گفت: پس باید این نظام را حفظ کرد و آن را به صورت منظم جلو برد.
 
معتقد به شرکت در انتخابات هستم
 
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه به شاخص‌های دموکراسی یک دولت اشاره کرد و عزل و نصب حکومت توسط رأی مستقیم مردم، عدم عدول از قانون اساسی و پاسخگو بودن در قبال عملکردش به ملت را از جمله این ویژگی‌ها عنوان کرد.
 
به گفته وی خاتمی و احمدی‌نژاد هر دو معتقد بودند که باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند.
 
زیباکلام ویژگی پاسخگو بودن دموکراسی در برابر ملت و مجلس را مورد مناقشه خواند و تصریح کرد: چون تمامی دولت‌ها معتقدند که برای مردم کار می‌کنند و حتی نفس کشیدن آنها هم به خاطر ملت است.
 
وی افزود: هیچ حکومتی در طول تاریخ نگفته است که من از مردم بدم می‌آید بلکه معتقدند که جز خدمت به مردم برای چیز دیگری نیامده‌اند.
 
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران خاطر نشان کرد: اگر چه در واقعیت به مردم خدمت می‌کنند اما باید مجلس به عنوان داور تمامی اقدامات را مورد ارزیابی قرار دهد و دو طرفه قضاوت کند.
 
زیباکلام در پایان گفت: با جدیت معتقد به شرکت در انتخابات و تبلیغ برای شرکت در انتخابات هستم چون استدلال من این است که باید نمایندگانی با افکار متفاوت به مجلس راه یابند و اگر فکر می‌کنید که نماینده‌ای تاثیرگذار در مجلس خواهد بود آن را برگزینید.